یادداشتی از آیت الله علی نصیری گیلانی؛

آیت‌الله رودباری؛ آفتاب درخشان معنویت در گیلان

آیت‌الله علی نصیری، استاد حوزه و دانشگاه به مناسبت ارتحال عالم ربانی آیت‌الله سیدمجتبی رودباری طی یادداشتی یاد و خاطره ایشان را گرامی داشت.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، آیت‌الله علی نصیری، استاد حوزه و دانشگاه، در پی ارتحال عالم عالیقدر آیت‌الله سیدمجتبی رودباری طی یادداشتی آورده است:

«آیت‌الله سیدمجتبی رودباری آفتاب درخشان معنا و معنویت در استان گیلان

خداوند به استناد آیه نفر از مشتاقان علم و معنا خواسته است تا پس از کوچ به مراکز علمی و کسب فقاهت به منظور انذار خلایق به شهرهای خود بازگردند. به عبارت روشن‌تر از طالبان علوم الهی سه گام اساسی خواسته شده است: ۱. کوچیدن به مراکز علمی برای تحصیل؛ ۲. کسب فقاهت و دین‌شناسی در عالی‌ترین سطح؛ ۳. بازگشت به وطن و بر عهده گرفتن مسئولیت هدایت امت.

یکی از عالمان دوران معاصر ما که به گمان این ناچیز به صورتی بسیار شایسته و بایسته این سه نقش را به انجام و فرجام رساند، مرحوم آیت‌الله سیدمجتبی رودباری بود.

ایشان به عنوان سلف صالح پدر عالم خود؛ مرحوم آیت‌الله سیدحسین رودباری در سال ۱۳۲۶ دروس حوزوی خود را آغاز کرد، اما به عکس کسانی که با کسب دانشی اندک از حوزه بازار کسب و کار به راه می‌اندازند، برای کسب تفقه در دین راهی دو حوزه علمیه درخشان شیعه؛ یعنی حوزه علمیه قم و سپس حوزه علمیه نجف شد و پیداست که در این راه چه رنج‌ها و آلامی را به جان خرید.

آیت‌الله رودباری آن گاه که از خرمن دانش اساتید بزرگی همچون امام خمینی، آیت‌الله حکیم و آیت‌الله خویی طی سی سال خوشه‌ها برگرفت، باز به عکس بسیاری که بدون عذر موجه در حوزه‌ها مانده و فسیل می‌شوند، در سال ۱۳۵۸ راهی دیار خود؛ شهر رشت شد و در متن بازار در یکی از مهم ترین مساجد این شهر که یادگار عصر صفویه است؛ یعنی مسجد صفی جای نورانی پدر را پر کرد.

اینک نوبت به گام سوم حیات علمی و معنوی آن عالم الهی؛ یعنی انذار می‌رسد. ایشان از سال ورود به شهر رشت تا سال جاری که چشم از خاکدان فروبست؛ یعنی طی چهل و سه سال، نورانی‌ترین کارنامه را در عرصه تعلیم و تربیت دینی و به تعبیر قرآن «انذار مردم» از خود به یادگار گذاشت.

به رغم آن که ارادت ویژه ای به امام خمینی داشت و در تمام این سال ها از همراهی و همدلی کریمانه با انقلاب اسلامی دریغ نکرد، اما هیچ مسئولیت رسمی را نپذیرفت و تمام همت و تلاش خود را معطوف اداره مدرسه علمیه جامع بازار، مدیریت حوزه علمیه گیلان در برخی از سال‌ها، امامت جماعت مسجد حاج صفی و تأسیس و اداره کتابخانه امیر المؤمنین(ع) ساخت. عمده دلیل ایشان که بارها مسموع شد آن بود که تعلیم و تربیت و در یک کلمه ساختن انسان کاری بسیار سخت و دشوار و در مرحله اولیّت و اولویت قرار دارد.

بر اساس همین نگاه بود که ایشان مدرسه علمیه جامع را نه به عنوان یک مدیر بلکه به عنوان پدری دلسوز و غمخوار اداره می کرد. بسیاری از اوقات را با طلاب می گذراند؛ گاه لحاف و تشک آنان را جمع می کرد، در کنار سفره آنان حاضر می شد، با آنان به مباحثه علمی می‌پرداخت و خود شخصاً از درس و بحث آنان پیجویی داشت. چنین اهتمام، غمخواری و شاگرد نوازی تا این حد برای طلابی چه بسا در مراحل آغازین طلبگی آن هم از سوی عالمی نجف دیده و فقاهت چشیده را کجا سراغ داریم؟!

این ناچیز بارها خدمت ایشان رسیدم و توفیق همنشینی با آن عالم نورانی را یافتم. آن چه را در توصیف منش ایشان می‌نگارم خود شاهد آن بودم و خداوند را بر صحت آن گواه می‌گیرم: سلوک اخلاقی، صفا، پاکی، مردمی بودن، خاکی زیستن، بدور از هر گونه آلایش بودن و ماندن، تواضع و ده‌ها صفت و سجیه اخلاقی دیگر در سرتاسر رفتار و رویه آن عالم الهی مشهود بود.

ایشان در منزلی بسیار کهنه و فرسوده که گویا قدمت بیش از صد سال دارد، ساکن بودند که مراسم معنوی و مذهبی و جلسات روضه در آن منعقد می‌شد. دأب مستمر آن مرحوم آن بود که در آستانه درب خانه می‌نشست و برای هر تازه واردی از جا برمی‌خاست و خود شخصاً به رتق و فتق امور می پرداخت و ساعت‌ها با مردم به گفت و شنود می‌نشست و به پرسش‌های آنان و درخواست‌های مختلف پاسخ می‌داد. عموم اوقات مراجعه کنندگانی از داخل و بیرون استان خدمت ایشان می‌رسیدند و در کنار تمشیت امور مالی و شرعی، بهره‌های علمی، معنوی و اخلاقی فراوان از ایشان می‌بردند.

به‌رغم خلوت عموم مساجد که از تلخی‌های عصر ماست، مسجد ایشان همواره آکنده از جمعیت بود به حدی که عموماً در بیرون مسجد جای می یافتند. خود بارها شاهد بودم که به هنگام ورود مردم به عنوان تبرک دست به عبای ایشان می‌کشیدند و با شوری وصف ناپذیر عشق و ارادت خود را به ایشان ابراز می‌کردند. این امر همواره مایه اعجاب و شگفتی این ناچیز می‌شد که در روزگار وانفسا که از هر طرف عالمان حوزه مورد هجوم تبلیغات سوء قرار دارند، این عشق و شیدایی چه مفهومی دارد؟!

البته باور داشته و دارم که اگر سلوک عالمان حوزوی منطبق با آن چیزی باشد که قرآن و اهل بیت(ع) فرمودند، اگر بدخواهان همه دنیا را پر از دشمنی و عداوت علیه دین و عالمان دین سازند، نفوذ دین و عالمان ربانی در ذهن و جان مردم هیچ‌گاه فروکاسته نخواهد شد.

بارها نفوذ آن عالم الهی در قلب‌ها را برای دوستان فاضل حوزوی مثال زدم که درنگرید پاک‌وشی، صفا، بی‌رنگی، عمل صالح و در یک کلمه درست رایی و درست منشی در کنار علم و فضل چه چهره مانا و تأثیرگذاری از انسان در ذهن و خاطر مردم می‌سازد!

عمیقاً معتقدم که آیت‌الله سیدمجتبی رودباری با صرف‌نظر از دوران چهل ساله تحصیل، در طول دوران چهل و چند ساله خود در گیلان بسان خورشیدی پر فروغ؛ نور دین، اخلاق و معنویت را بر تمام کوی و برزن این استان به نیکی تاباند و سیره جاودان پیامبران و اهل بیت(ع) را برای مردم زنده کرد و به زیبایی هر چه تمام‌تر بار سنگین نمایندگی از سیرت علمی و عملی حضرت حجت(ع) در این استان را به انجام و فرجام رساند.

در این جهت تردید ندارم که حضرت حجت (روحی فداه) بر کارنامه پر نور و سرور آن عالم ربانی بارها مهر تأیید و رضایت زده است و برای فزونی توفیقات آن سنگربان گمنام دعا فرموده است.

چه پاداشی از این بالاتر و برتر که حضرت حجت (روحی فداه)؛ بقیه الهی و سلف صالح همه پیامبران و اوصیای گذشته؛ همانان که آرزوی خدمت‌گزاری در رکاب آن حضرت را داشته و دارند، مهر رضا و خشنودی بر کارنامه یک عمر خدمت و تلاش عالمی بنشاند! «وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا» (مریم، ۱۵)

این ناچیز ضمن تسلیت ارتحال آیت‌الله رودباری به محضر حضرت حجت(ع)، بازماندگان ایشان، حوزه علمیه و نماینده محترم ولی فقیه در استان گیلان، حضور در تشییع جنازه آن عالم ربانی را خود فرض می‌دانم و از همه طلاب و فضلای گیلانی می خواهم که همصدا با گیلانیانِ عاشق آن مرحوم برای پاسداشت یک عمر خدمت خالصانه ایشان از تجلیل و تبجیل آن عالم الهی غفلت نفرمایند.
خداوند آن مرحوم را با پیامبران و اوصیای الهی محشور فرماید و آثار و برکات معنوی ایشان را مانا سازد و به ما توفیق دهد که همان رفتار و رویه نورانی را همواره پیجو باشیم!
بمنه و کرمه

علی نصیری گیلانی
صبح صادق چهارشنبه
سوم فروردین ۱۴۰۱»

Share