گردش کوتاه در زبان پارسی و معرفی اجمالی شاهکارهای ادب پارسی

در این مقاله کوشش اصلی بر آن بود که مخاطب را اندکی با ادبیات شیرین آبا و اجدادی‌مان آشنا کنیم. هرچند که می‌شد بسیار بیشتر از این نوشت و از خیام و عطار و رودکی و صدها شاعر قدرتمند ایرانی و پارسی گو نیز نام برد.

نقطه ثقل فرهنگ ناب ایرانی، بدون هیچ گونه تردیدی شعر و ادبیات پارسی است. این ادبیات ماست که طی گذر هزاره‌ها با قدرت و شوکت خود را به پیش رسانده و توانسته است تا هرچه بهتر و هرچه بیشتر، تبلوری از فرهنگ ناب ایرانی را به منصه ظهور برساند.

در این مقاله می‌خواهیم به معرفی چند کتاب که موید ارزش تاریخی زبان پارسی و نمونه هایی قدرتمند از نظم و نثر ایرانی هستند را خدمت شما عزیزان معرفی کنیم. باشد که بتوانیم در این مسیر به شکوفایی و پیشرفت رسیده و بیش از پیش ادبیات خود را بشناسیم. با ما همراه باشید.

دیوان حافظ

مگر میشود که صحبت از ادبیات و شعر و شاعری و تغزل کرد و دیوان حافظ را از قلم انداخت؟ بدون تردید حافظ شیرازی بزرگمرد ایرانی و فخر ایران زمین، نقطه اوج ادبیات پارسی است.

حافظ در زمانه ای پای بر عرصه گیتی گذاشت که ایران در دشوارترین روزهای خود بود. مدتی بود که حکومت ایلخانان منقرض شده، ایرانیان و غیرایرانیان در گوشه و کنار فلات ایرانشهر، مشغول برپایی حکومت‌های گوناگون کوچک و بزرگ بودند. در این زمان ناگهان طوفانی در گرفت و خونخواری به نام تیمور لنگ پیدا شد! تیمور تمام ایران و مناطق پیرامون را به خاک و خون کشید.

در این زمان ایران زمین عزیز ما روزهای دشواری را سپری میکرد که حضرت حافظ مژده پیشرفت و پایان روزهای بد را داد:

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

غزلیات حافظ، امید ایران و ایرانی بود و هست و خواهد بود. در هیچ کجای تاریخ شاعری را نمیتوانید بیابید که همچون حافظ با استفاده از واژگان و معنا، امید را به تغزل کشیده و در قلب مردمان سرزمین خویش جای دهد.

آوازه حافظ به ادازه ای است که در شرق و غرب عالم، بزرگانی نظیر گوته و نیچه او را ستوده و خود را شاگرد او میدانند.

دیوان حافظ را نباید فقط یک کتاب بدانیم. دیوان حافظ تبلوری بی نهایت از فرهنگ است. فرهنگ ما. فرهنگ ایران. قرن هاست که ما ایرانیان با تافل به دیوان عالیجناب خواجه حافظ شیرازی، در روزهای سخت و گرفتاری به خود مژده می‌دهیم که باید صبر کرد تا به روزهای شاد و بی‌غم دست یافت.

دوبیتی های بابا طاهر

یکی از عرفای بزرگ ما که شاهکاری خلق کرد و کاری کرد کارستان، باباطاهر عریان است. او با بهره گیری از یک گویش محلی توانست این نکته را اثبات نماید که زبان پارسی آنقدر قدرتمند است که حتی لهجه‌ها و گویش‌ها فرعی آن نیز توانایی رسیدن به اوج و خلق شاهکارهایی جهانی را دارند.

بنگرید بر این ظرافت:

عزیزان موسم جوش بهاره

چمن پر سبزه صحرا لاله زاره

دمی فرصت غنیمت دان درین فصل

که دنیای دنی بی اعتباره

مگر می‌شود که چنین شاهکاری داشت و به آن نبالید؟

باباطاهر عزلت‌نشین و درویش‌مسلک بود. او در زمان حکومت سلجوقیان می‌زیست و چنان اعتباری داشت که حمدالله مستوفی مورخ و جهاگرد و جغرافیدان بزرگ ایرانی، هنگامی که میخواهد از شهر همدان نام ببرد، آن شهر را «همدان باباطاهر» عنوان می‌کند.

مشهور است که یک بار طغرل سلجوقی پادشاه سلجوقیان خود را به همدان رساند که فقط با باباطاهر دیداری داشته باشد و از محضر او فیض ببرد. دو بیتی های باباطاهر همچون گنجینه ای بسیار ارزشمند در تاریخ شعر و ادب پارسی می‌درخشند.

شاهنامه

دوستی می گفت که استاد اسلامی ندوشن، فخر ادبیات معاصر و استاد بی چون و چرای هم دوره با ما، شاهنامه فردوسی را به عنوان شناسنامه ایران و ایرانی عنوان کرده است.

این به درستی تعریف دقیقی از شاهنامه است. تمام فرهنگ و حماسه و اساطیر و تاریخ ما در این کتاب جمع شده است. به قول خود عالیجناب فردوسی که میفرماید:

بناهای آباد گردد خراب

ز باران و از گردش آفتاب

پی افکندم از نظم کاخی بلند

که از باد و باران نیابد گزند

از آن پس نمیرم که من زنده‌ام

که تخم سخن من پراگنده‌ام

هر آنکس که دارد هش و رای و دین

پس از مرگ بر من کند آفرین

و به حق ما باید بر او آفرین بگوییم. من معتقد هستم که فردوسی بزرگ، منت بر سر تک تک ما ایرانیان گذاشته است که چنین میراث ما را مکتوب کرده است. او که از همه چیز خود گذشت و ثروت و دارایی و جوانی خود را صرف بازسازی فرهنگ ایرانی کرد.

هیچ کس نمیتواند منکر این شود که فردوسی اگر نبود، امروز زبان فارسی نیز وجود نداشت.

مثنوی مولوی

«بشنو از نی چون حکایت می‌کند!» مگر می‌شود ایرانی باشی و پارسی‌زبان باشی و علاقمند به ادب و فرهنگ باشی و مولوی را نشناسی؟

جهان مشغول جنگ بر سر تصاحب اوست! اما هیچکس نمیتواند منکر این اصل شود که مولوی ایرانی است. کسی که نود و هشت درصد اشعارش پارسی است را می‌خواهند غیر ایرانی جا بزنند! زهی خیال باطل!

آن‌جایی که می‌گوید:

با حضور آفتاب خوش‌مساغ

روشنایی جستن از شمع و چراغ

بی‌گمان ترک ادب باشد ز ما

کفر نعمت باشد و فعل هوا

می‌توان سالها نشست و درمورد این دو بیت بحث کرد! ظرافت و لطافت کلام را ببینید که چگونه با جان و دل آدمی بازی می‌کند! طبیعی است که چنین لعبتی را دیگران بخواهند از ما بدزدند! اما خودشان هم خوب می‌دانند که هرچه بکوشند، نخواهد توانست چنین نمایند زیرا مولوی، یک «ایرانی» است!

شاخ خشک و تر قریب آفتاب

آفتاب از هر دو کی دارد حجاب

گلستان

کمی از فضای شعر فاصله بگیریم و از نثر بگوییم. در تمام طول و عرض تاریخ ادبیات پارسی، امکان نویسنده ای یافت شود که چنین در نگارش نثر، تسلط داشته باشد. حافظ اگر پادشاه نظم است، سعدی را باید شاهنشاه نثر نامید!ْ

شیخ اجل سعدی شیرازی بیشتر عمر خویش را صرف سفر نمود. او به نقاط بسیاری هجرت کرد و در این سفرها شرح تجربیات خود را یادداشت کرد. نثر را در نظم در آمیخت و اثری خلق کرد که هیچ نامی برازنده تر از گلستان برای آن نمی‌توان یافت! گلستانی از واژگان و معنا! به این حکایت دو خطی بنگرید:

منجمی به خانه در آمد یکی مرد بیگانه را دید با زن او به هم نشسته دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب خاست. صاحب دلی که برین واقف بود گفت

تو بر اوج فلک چه دانى چیست

که ندانى که در سرایت کیست

یک دنیا معنی در این دو خط است! می‌شود چندین جلد کتاب در تفسیر فلسفه ای که در پشت آن پنهان شده است، بنوشت. بی جهت نیست که باید سعدی را فیلسوف‌ترین ادیب نامید.

درود بر شیراز زیبا که حافظ و سعدی، دو قطع بزرگ ادبیات پارسی را بر ما ایرانیان ارمغان داد.

سخن پایانی

گفتنی‌ها گفته شد! در این مقاله کوشش اصلی بر آن بود که مخاطب را اندکی با ادبیات شیرین آبا و اجدادی‌مان آشنا کنیم. هرچند که می‌شد بسیار بیشتر از این نوشت و از خیام و عطار و رودکی و صدها شاعر قدرتمند ایرانی و پارسی گو نیز نام برد.

اما چه کنیم که مجال اندک است و سخن دراز! پس به همین مقدار بسنده می کنیم و تحقیق و مطالعه در باب دیگر مفاخر ادبیات ایران زمین را به دوش مخاطب می‌گذاریم.

زنده باد ایران

پاینده باد زبان شیرین پارسی

بهمن انصاری

https://instagram.com/Bahman.AnsarY

 

Share