بزرگ مردی که بر دلها حکومت میکرد/به مناسبت چهلمین روز در گذشت عالم عامل

دیار میرزا :دراثنای بحث بودند که مطلبی را فرمودند؛ افکاری به سراغ من آمد که ننویس این مطلب را … حاج آقا چرا از مطالب ذوقی و سلیقه ای استفاده میکنند؛ البته آن حرف حضرت استاد برای من طلبه خیلی نو و غریب بود و از این جهت این افکار به سراغم آمده بود ؛ […]

دیار میرزا :دراثنای بحث بودند که مطلبی را فرمودند؛ افکاری به سراغ من آمد که ننویس این مطلب را … حاج آقا چرا از مطالب ذوقی و سلیقه ای استفاده میکنند؛ البته آن حرف حضرت استاد برای من طلبه خیلی نو و غریب بود و از این جهت این افکار به سراغم آمده بود ؛ افکار توانسته بود تقریبا مرا از نوشتن منع کند که بلافاصله ، صدای استاد بالا رفت. فرمود: اینی که میگم ذوقی نیست ها … روایته که وقت نمیشه بخونم … سرخورده شدم از این افکار اما افتخار کردم به داشتن چنین استادی …

تاریخ: ۲۲ بهمن ۱۳۹۱

به یاد دارم اولین جلسه ای که به درس اخلاق مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی رفتم ، نوجوانی بودم دبیرستانی ؛ اصلا ایشان را نمیشناختم ، به توصیه ی دوستان رفتم به داخل جلسه و البته خیلی هم نزدیک به منبر نشستم (صندلی حاج آقا)، درس اخلاق بود، مدرسه ی نور ، خیابان ایران ….

از هیبت حاج آقا خیلی ترسیدم حتی جرات نمی کردم که سرم را بالا بگیرم ، گاهی زیر چشمی حاج آقا را میدیدم ، معنای هیبت را نمی دانستم اما آنچه که می دیدم چشمانی بود نیمه باز ، که به کسی مستقیم نگاه نمی کرد و کل فضا را در نگاه خود داشت .

mojtahedi-tehrani-farhangnews.ir_ (1)

از آن جلسه  جز هیبت و جذبه ی حضرت استاد هیچ نفهمیدم . درس اخلاق بود خب اما درس اخلاق اجتهادی …

تقریبا دو سال  گذشت و بنده طلبه شدم . از ابتدای طلبگی شروع کردم به شرکت در جلسات  اخلاق و البته گاهی هم به مسجد جامع بازار میرفتم . جلسه ی ۴ شنبه ها برای من ، به عنوان شارژ معنوی حساب می شد … ۴ شنبه  شب ها شارژ میشدیم و منتظر بویم تا هفته ی بعد برسد . بعد از هر جلسه شور و اشتیاق ما بیشتر میشد ، با دوستان بحث میکردیم و درس اخلاق را دوره میکردیم ، همین دوره نیز ما را به وجد میاورد . کم کم کتب حضرت استاد به دست مان رسید و از نوشته های ایشان هم استفاده می کردیم . دقت و دسته بندی و عمق نوشته ها خصوصا در کتب اخلاق الاهی واقعا وجد آور بود. همین که انسان میدید با مطالعه و شرکت در جلسات هر چند کوتاه اخلاق پیشرفت میکند انگیزه دو چندان میشد .

به یاد دارم در یکی از جلسات درس اخلاق بودم و طبق روال دائمی خودم مشغول نوشتن مباحث فوق العاده ی ایشان بودم ، غالبا ایشان حرفهایشان را مستند به روایات و آیات می کردند و تطبیقی فرمایش میکردند . دراثنای بحث بودند که مطلبی را فرمودند ؛ افکاری به سراغ من آمد که ننویس این مطلب را … حاج آقا چرا از مطالب ذوقی و سلیقه ای استفاده میکنند، مگر میشود در معارف دین سلیقه را داخل کرد ؟ البته آن حرف حضرت استاد برای من طلبه خیلی نو و غریب بود و از این جهت این افکار به سراغم آمده بود ؛ افکار توانسته بود تقریبا مرا از نوشتن منع کند که بلافاصله ، صدای استاد بالا رفت

فرمود: اینی که میگم ذوقی نیست ها … روایته که وقت نمیشه بخونم …

سرخورده شدم از این افکار اما افتخار کردم به داشتن چنین استادی …

برخی از دوستان به من میگفتند ما درس اخلاق را نمی فهمیم اما هر وقت روضه باشد می آییم .. راست می گفتند درس اخلاق به کنار و توسل و روضه ی حضرت استاد به کنار، روضه ای که  از عمق جان با متن مقتل خوانده میشد باید گفت این روضه نظیر نداشت . به یاد دارم که شب هفتم محرم بود حضرت استاد جمله ای از مقتل ابی مخنف خواندند و گفتند من این جمله را در تمام عمرم بر روی منبر نگفته ام . بعد از خواندن مقتل و گریه ی عجیب استاد تا چند دقیقه مردم ضجه می زدند و گریه میکردند طوری که صدای مداح نمیرسید و مجبور شد تا چند دقیقه سکوت کند….

امسال با از دست دادن بزرگ مردی که بر دلها حکومت میکرد به واقع می توان گفت اهالی تهران به معنایی یتیم شدند …

از خداوند متعال برای خودم و همه ی دوست داران و ارادت مندان ایشان طلب صبر میکنم و برای روح آن مرحوم علو در جات الهی را در مقام قرب از خداوند منان خواستارم …

والعاقبه للمتقین

مفید نیوز –

Share