یلدا ابتهاج در خانه‌ فرهنگ گیلان؛

رشت خواهان حفظ مفاخرش است | با حذف کردن‌ها به جایی نمی‌رسیم

یلدا ابتهاج عنوان کرد: در شهری که خانه‌ی مادری سایه خراب شده است یعنی محل تولد سایه، این شهر اکنون نشانه می‌دهد که خواهان حفظ مفاخرش هستند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، شامگاه دوشنبه (۷ شهریور ۱۴۰۱) اعضای هیات مدیره، برخی از موسسین، یاوران و اعضای پیشکسوت خانه‌ی فرهنگ گیلان، میزبان «یلدا ابتهاج» بودند.

در این نشست یلدا ابتهاج پیرامون شخصیت، جایگاه، شعر «سایه» و اتفاقات اخیر گفت: «نوع رفتار و منش سایه نسبت به همه چیز مقداری متفاوت است. الان از مزار [ایشان] می‌آیم. تقریبا هر شب ساعت‌های مختلفی در آنجا بودیم. وقتی گفتم که من به‌عنوان فرزند، پدرم را به شما می‌سپارم، نیازی به گفتنش نبود، ولی مردم درکش کردند و به شکل‌های مختلف پاسخش گفتند. ولی من وسیله‌ای هستم بین این دو طرف [مردم و مسوولین]. این اتفاق تنها به این خاطر افتاده است که خود سایه از مرزهایی عبور کرده[بود]. یک بخش کلام است که به نظر من این آدم کم‌شعرترین شاعر معاصر است. از کتاب‌ها و مقدار اشعارش ببینید. حساسیتی که به کلام داشت. کمترین کلماتی که حاشیه و غلو در آن نیست و حرف‌هایش را به سر راست‌ترین حالت ممکن بیان می‌کند. در عمل هم شیوه‌ی زندگی او بدون حاشیه بود و تنها چیزی هم که پاسخی بر این ادعا است حرف مردم است.
وی افزود: در زمانی که مسئولان هنوز تصمیمی نگرفته بودند، مردم به خانه‌ی ارغوان می‌رفتند. یعنی عزاداری خود را شروع کرده بودند و آواز می‌خواندند و مسئولین جدل می‌کردند که کجا باید باشد. اما مردم کار خودشان را می‌کردند. امشب آقای «ثقتی» [مدیرکل اداره‌ی فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان] به‌طور غیر رسمی به آنجا [مزار سایه] آمدند و بدون میکروفون صحبت کردند. از دیدن‌شان در آنجا تعجب کردم. در جمعی صمیمانه صحبت کردند. اتفاق خوبی که در آنجا افتاد این است، آدم‌هایی که جلو نشسته بودند، گوش می‌کردند و دیالوگی برقرار شده بود. هم تشکر می‌کردند و هم خواسته‌های خود را برای آرامگاه می‌گفتند و ارتباط خیلی ساده‌ای خارج از چارچوب رسمی و اداری برقرار شده بود. این اتفاق امشب، برای من اتفاقی جدیدتر از آن چیزی است که افتاده[است]. اینها همه نشانی‌اند. اگر از این نشانه‌ها رد شویم، فرصت را از دست داده‌ایم. امیدوارم خود این آقایان این نشانه‌ها را جدی بگیرند و بازنگری‌ای در رفتار خود داشته باشند. اما برای مایی که امروز اینجا نشستیم و داریم صحبت می‌کنیم، به‌نظر من خود این قابل بازنگری است. سایه آدمی است که کم حرف زده و زیبا حرف زده [است]. در عملش هم صداقتی به کار برده بود که جایی برای کف زدن و دست زدن دیگران باقی نمی‌گذاشت.

فرزنده زنده یاد هوشنگ ابتهاج ادامه داد: گرچه حرف و سخن است و کسانی که آنجا نشسته بودند، حرف‌هایی برای گفتن داشتند. تمام اینها نتیجه‌ای دارند که به‌نظرم قابل توجه هستند و قابل درس گرفتن هستند. چرا این چیز غیر ممکن اینجا اتفاق افتاد؟ چند شب پیش، آقایی گفت که شما قسمتی از پازل را در اینجا پر کردید. متوجه این حرفش شدم. در شهری که خانه‌ی مادری سایه خراب شده است. یعنی محل تولد سایه، محل تولد گلچین گیلانی، این شهر الان نشانه می‌دهد که خواهان حفظ مفاخرش هستند. آن‌روز آن خرابی[تخریب خانه‌ی مادری ابتهاج] به وجود آمد. چرا؟ دلایل مختلفی دارد. اگر کسانی بنشینند به این مسئله فکر کنند و آنالیز کنند که کجای کار ما خطا دارد که این اتفاقات تکرار می‌شوند و در این اتفاقی که حالا افتاده، چه کیفیت جدیدی رخ داده که این خطا تکرار نمی‌شود، بلکه به نتیجه و نفع عمومی تبدیل می‌شود. همین امشب که آقای ثقتی صحبت می‌کردند؛ البته این را هم بگویم که من در گفت‌وگوهای ایشان شرکت داشته‌ام و می‌دانم آن‌ها هم انسان هستند و با مشکلات زیادی روبه‌رو هستند و حتی اگر خودشان هم بخواهند، فشارهای دیگری هم روی‌شان است. ولی همین امشب چهره‌ی این آدم برایم جالب بود. تمام آن فشارها از بین رفته بود. چهره‌ی این آدم مانند چهره‌ی همه‌ی مردم درخشان بود. به‌محض آنکه شما خوشحالید، احساس خوشبختی می‌کنید. و تمام تلاش ما این است که به این خوشبختی و آرامش برسیم. امنیت در واقع با تفاهم حاصل می‌شود. مثلاً خانمی در آنجا گفت که آقا شما نه صندلی آوردید و نه میکروفن؛ گفتم ساکت باش. حالا که این آقا دارد صحبت می‌کند چیز دیگری می‌گویید. اعتراض کردن‌های ما بیجاست. گاهی اعتراض کردن‌های ما، نوع استفاده‌ی ما از کلمات درست نیست. بنابراین حرافی و دور شدن از عمل و حاشیه‌های اضافی درست کردن، همه‌ی اینها بی‌خود است. راحت‌ترین راه همین زبان فارسی است که با آن صحبت می‌کنیم. در واقع به شیوه‌ای می‌توانیم راه پیدا کنیم و ببینیم که با این مشکلات چه می‌توان کرد، نه اینکه مشکل روی مشکل اضافه کنیم. و این اتفاقی که اینجا افتاد، جا دارد که به آن فکر کنیم و به آن بپردازیم که این کیفیت چیست. ولی تا وقتی‌که ماهیت آن را نشناسیم، نمی‌توانیم قدم بعدی را برداریم، چون بعد خطاهای قبلی را تکرار می‌کنیم.

یلدا ابتهاج اظهار کرد: فقط نگرانم این مردمی که آنجا هستند، این را همه جا گفتم، گفتم از چیزی که در اینجا دارید مراقبت کنید، نه شعار بدهید و نه شلوغ کنید. مراقبت کنید. داشته‌های خودمان را قدر بدانیم و مراقبت کنیم. ما از این دور شدیم. فقط می‌گویم به این کیفیت فکر کنیم و نگوییم که یلدا ابتهاج دختر سایه آمده و ماجرای عجیبی اتفاق افتاده [است]. ما که نمی‌خواهیم قهرمان‌سازی کنیم. باید متوجه باشیم که چه چیزی باعث شده این حادثه پیش بیاید و این ارزش‌هایی هستند که بیرون از جهان ما و کشور ما نیستند، ارزش‌هایی هستند که همه با آن‌ها بزرگ شدیم. متوجه‌ی داشته‌های خودمان نیستیم و از آن‌ها مراقبت نمی‌کنیم. من مطمئنم تجربه‌ی امشب آقای ثقتی که در جمع قرار گرفتند و با خوشحالی جمعی شریک شدند، با تجربه‌ی صبح ایشان، در دفترشان متفاوت است. وقتی از آنجا[مزار] بیرون آمدم، مأمور را دیدم، خواستم بروم بگویم که ممنونم از مردم مراقبت می‌کنید تا سهم خودم را ادا کنم.
بنابراین راه سخت و پیچیده است اما غیر ممکن نیست. فقط باید شناخت خود را بیشتر کنیم و داشته‌ها و توانایی‌های خود را بشناسیم و از آن مراقبت کنیم و به یک چیزی باور داشته باشیم، چون باور ما را به سمت جلو هل می‌دهد. چون با اعتراض کردن و مقابل هم ایستادن و حذف کردن‌ها به جایی نمی‌رسیم. این به‌خصوص درباره‌ی جمع‌های فرهنگی و انجمن‌ها صادق است که همیشه این اتفاق می‌افتد؛ که همیشه بعد از چند سال این و آن قهر می‌کنند و می‌روند. این نمونه‌ای است که وجود دارد. ولی ما راهی جز این نداریم که مشکلات را از همینجا و در درون خودمان حل کنیم. این راهی که تا حالا رفتیم جواب نداده است و می‌توانیم به آن فکر کنیم و راهی را از آن نمونه پیدا بیابیم. الان هم که حرف‌های دیگری زده می‌شود. اینکه کتابخانه‌ی مرکزی را به جای دیگری تبدیل کنند و یا حوزه‌ی هنری را تبدیل به موزه‌ی وسایل سایه کنند. اگر این اتفاقات بیفتد، نفع عمومی در آن‌ها است. خود من باید یک سری از چیزهایی که مربوط به پدرم است را بخشی به تهران و بخشی دیگر را به رشت منتقل کنم. یعنی حرکتی انجام گرفته است که خودش زاینده‌ی حرکت‌های بعدی است. یا اینکه می‌گویند بنیادی باز کنند. سال‌هاست دارم سفارشش را می‌کنم که به‌نظر با مشکلاتی روبه‌رو است. پس اتفاقی افتاده که زاینده‌ی اتفاقات دیگری است. اگر درست حرکت کنیم و از آن مراقبت کنیم، یقیناً در مسیری خواهیم رفت که به نفع ماست.

Share