به ياد امیر بدرطالعی

چه کسی امیر را کشت …

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا,” خبر آزاد ”  به قلم پیمان برنجی ,یادداشتی در خصوص امیر بدرطالعی نوشت: یک ؛  گاهی ” مرگ ” شوخی اش می گیرد با آدم و چنان چهره به چهره ات می ایستد که مجبور می شوی در مقابلش ” وا ” دهی ؛ مرگ ِ ” امیر ِ […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا,” خبر آزاد ”  به قلم پیمان برنجی ,یادداشتی در خصوص امیر بدرطالعی نوشت:

یک ؛

badr1 گاهی ” مرگ ” شوخی اش می گیرد با آدم و چنان چهره به چهره ات می ایستد که مجبور می شوی در مقابلش ” وا ” دهی ؛

مرگ ِ ” امیر ِ بدر طالعی ” ، کارگردان و بازیگر جوان ِ گیلانی از شوخی های غمناکی بود که در روزهای آغازین ِ سال ِ ۹۲ اتفاق افتاد و همه را هاج و واج و منگ ِ مرگ خویش نمود.

” امیر “، آدم ِ مردن نبود ؛ وقتی که می دیدی اش که در زندگی اجتماعی وهنری خود بسیار پر شتاب است . اصلا قرار نبود که او این چنین به آغوش ” مرگ ” پناه برد . شنیده ها ی موثق می گویند که او از عارضه ی سردرد رنج می برد و این اواخر این مشکل تشدید شده بود و وی به بیمارستانی و پزشکی در پایتخت مراجعه می کند و دستور بستری شدن و عمل صادر می شود. مبلغی قابل توجه جهت این عمل که به گفته ی پزشک معالج ، عملی ساده است و روز بعد او قادر به مرخص شدن است ، واریز می شود . ” امیر ” با هیچ کس خداحافظی آنچنانی نمی کند . دوستان منعش می کنند که روزهای پایانی سال است و کمی تامل کن و او که آنقدر مطمئن از ” عمل ” ِ خویش بود می رود و دیگر باز نمی گردد…

  دو؛

 ” امیر بدرطالعی “  از نسل بازیگرانی است  که با استعداد و  اندوخته های خود در نیمه های دهه ی هفتاد شمسی  ، وارد  ِ جامعه ی هنری کشور شدند ، جوانانی چون  : پژمان بازغی ، شهرام حقیقت دوست ، هومن سیدی ، هومن بهمنش و ….

 آنها  وارد مناسبات  سینمای حرفه ای شدند  و  اما ” امیر ” که پشتوانه ی تئاتر حرفه ای را از پدر خویش ، زنده یاد احمد بدر طالعی  بردوش داشت  ، به اضافه ی  حضور در کلاس های  حمید سمندریان و امین تارخ و …  ، با ایفای نقش در فیلم ِ….  در کنارمحمد کاسبی  منتظر بخت  هنری خویش ماند و اما فیلم توقیف شد و ” امیر ” به شهر زادگاهش رشت برگشت و تمام ِ سعی خود را بر تئاتر  استوار ساخت و با راه انداختن کلاس های  آزاد بازیگری  ، تجربه های ارزنده ی خود را در اختیار نوآموختگانی قرار داد که هر یک جوانه ایی شدند در این سرزمین.badr

 سه؛

 روز خاکسپاری اش صحنه ها پر بود از تصویرهای دردناک  . حضور جمعی ِ  دوستدارانش  فضای مرگ را سنگین تر می کرد . هر چند که دایه های مهربان تر از مادر یک شبه  برون تاختند اعصاب همه را فرسودند  ؛ این  دوستداران ِاداری !  و…

 چهار؛

 ” مرگ ” به ” امیر ” کلک  زد ، در یک بازی نابرابر . ” امیر ” مرد ِ صحنه ها بود ، صحنه های  فقیر تئاتر شهر رشت…

 پنج ؛

 ” امیر ” را در گور نهاده اند و مشغول تلقین خواندن هستند. خودرویی که وظیفه نوحه و عزاداری را بر عهده دارد خاموش است . یکی از آقایان بلند بلند داد می زند که بگو زود تلقین را تمام کنند تا من بخوانم که حال می دهد !…والخ.

# عنوان ِ فیلمی سینمایی از مهدی کرم پور

Share