از ناملایمات به نفع خود استفاده کنید

۷ درس پولدار شدن از محمد منصور میلیاردر؛ به سمت موفقیت حرکت کن

منصور اکنون رئیس امپراتوری‌ای ۶ میلیارد دلاری است، اما اعضای خانواده او زمانی بی پول شده بودند. اکنون او در صدر فهرست ثروتمندترین افراد جهان قرار دارد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، داستان زندگی “محمد منصور” میلیاردر و سرمایه گذار مصری دارای پیچش‌های شگفت انگیز است که بیش‌تر شبیه یک رمان ویکتوریایی است. در سن ده سالگی برادر بزرگترش با ماشین به او اصابت کرد و نزدیک بود پایش قطع شود. یک جراح به توصیه پزشک مسئول توجهی نکرد و از قطع عضو محمد خودداری نمود. او سه سال در بستر بود، اما آرام آرام به حدی رسید که توانست دوباره راه برود.

به گزارش فرارو به نقل از فوربس، منصور در خانواده‌ای ثروتمند و اشرافی متولد شد. با این وجود، زمانی که او در دانشگاه ایالتی کارولینای شمالی ثبت نام کرد جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر ثروت خانواده اش را مصادره کرده و شرکت پنبه آنان را ملی نمود و منصور را ناگهان به فردی بی پول تبدیل نمود. این جوان ۱۸ ساله از خانه برادری خود نقل مکان کرد و به یک اقامتگاه شلوغ خارج از دانشگاه رفت. او بیش از شش ماه را صرفا با نان و تخم مرغ زندگی کرد و یک شغل با حداقل دستمزد در یک رستوران پیدا کرد. منصور در ۲۰ سالگی درست پس از پایان تحصیلات اش به سرطان کلیه مبتلا شد. در آن زمان تنها تعداد کمی از مردم از این بیماری جان سالم به در برده بودند. با این وجود، برداشتن سریع اندام و پرتودرمانی او را به بهبودی رساند و از آن زمان تاکنون عاری از سرطان بوده است. خانواده او موفق شدند تجارت صادرات پنبه خود را در دوران پس از ریاست جمهوری عبدالناصر از سر بگیرند. آنان سپس یک شرکت توزیع کننده خودرو را راه اندازی کردند یک شرکت نوپا که این مرد ۲۸ ساله پس از مرگ پدرش در سال ۱۹۷۶ با برادران اش آن را اداره کرد و سپس در دهه ۱۹۸۰ میلادی مدیریت آن را بر عهده گرفت.

منصور و خانواده اش گروه منصور مستقر در قاهره را که اکنون او ریاست آن را برعهده دارد به یک امپراتوری چند میلیارد دلاری تبدیل کردند و قرارداد‌های سودآوری را با جنرال موتورز (گروه منصور اکنون یکی از بزرگترین توزیع کنندگان محصولات جنرال موتورز در جهان است) و سازنده تجهیزات ساختمانی کاترپیلار امضا کردند.

منصور در سال ۲۰۰۹ میلادی پیش از عرضه اولیه سهام به ارزش ۱۸ دلار برای هر سهم ۲۰ میلیون دلار در فیس بوک سرمایه گذاری کرد. او زمان فروش سهام را فاش نمی‌کند به جز این که بگوید این یک سرمایه گذاری خوب بوده است. یک سال پس از آن درست پس از نقل مکان به بریتانیا جایی که هنوز زندگی می‌کند شرکت سهام خصوصی خانواده اش با نام Man Capital را تاسیس کرد که این روز‌ها تقریبا یک سوم از ثروت ۳.۳ میلیارد دلاری او را تشکیل می‌دهد و بقیه سرمایه او در دارایی‌های شخصی و سایر مشاغل منصور از جمله Mansour Automotive و ManFoods) اپراتور رستوران مک دونالد در مصر) است. “یوسف” و “یاسین” دو برادر بازمانده او که بخش‌هایی از آن شرکت را اداره می‌کنند نیز میلیاردر هستند و ارزش دارایی هر یک ۱.۳ میلیارد دلار و ۱.۲ میلیارد دلار است. منصور که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ وزیر حمل و نقل حسنی مبارک بود روز سه شنبه ۷۶ ساله شد. او وارد مرحله‌ای از زندگی خود می‌شود که الهام بخش وی برای نوشتن زندگی نامه اش بوده است. کتاب او با عنوان “به سمت موفقیت حرکت کن” توسط انتشارات پنگوئن در ماه دسامبر چاپ شد.

منصور ۵۸ سال پس از دوره از دست دادن همه چیز با نشریه “فوربس” مصاحبه کرد تا در مورد درس‌هایی که از دهه‌های متمادی فعالیت تجاری و اقتصادی خود آموخته و هم چنین مشکلات متعددی که پیش رویش قرار داشته بگوید.

۱-کم وعده بده و خدمات بیش‌تر و باکیفیت تری ارائه کن

زمانی که منصور کار خود را در عرصه توزیع خودرو آغاز کرد خدماتی کم‌تر شناخته شده محسوب می‌شد. علیرغم ان که جنرال موتورز به پدر در گذشته او اعتماد کرده بود، اما شخص وی را به سختی می‌شناخت. هم چنین، اگرچه بخش خصوصی مصر تحت یک رژیم جدید با فضایی باز شده مواجه شد، اما وارد کنندگان کالا‌های خارجی به دلیل سالیان متمادی ملی سازی تحت زمامداری عبدالناصر دچار رخوت و کُندی شده بودند. منصور می‌دانست که نمی‌تواند شهرت خانوادگی را در معرض خطر قرار دهد. او در مورد  وعده‌هایش به جنرال موتورز در آن روز‌ها می‌گوید: “اگر بدانم می‌توانم روی ۱۰۰ خودرو کار کنم می‌گویم می‌توانم روی ۵۰ خودرو کار کنیم”. حتی اکنون که تجارت او به خوبی تثبیت شده نیز منصور کماکان از همان شعار پیروی می‌کند.

۲-به دنبال شکاف‌های موجود در بازار باشید و آن‌ها را پر کنید

هنگام طراحی یک کسب و کار ابتدا متوجه شوید که چه چیزی در بازار کم است. آن چه را که دیگران نمی‌توانند انجام دهند را مشخص کنید. هم چنین، بیاموزید که چگونه کاری را انجام دهید که هیچ کس دیگری نمی‌تواند انجام دهد. زمانی که منصور در اواسط دهه ۱۹۷۰ کار خود را آغاز کرد سال‌های متمادی زندگی در ایالات متحده باعث شد تا او برای تجارت کالا بین ایالات متحده و مصر به گزینه‌ای مناسب تبدیل شود. او می‌گوید: ” هیچ کس به جز ما سه برادر در آن زمان نمی‌توانست به این زبان (انگلیسی) صحبت کند یا روش تجارت آمریکایی در مصر را بفهمد”. در نتیجه، در جایی که دیگر بازرگانان مصری با موانع زبانی و فرهنگی مواجه بودند آن سه برادر شکوفا و موفق شدند.

۳-پشت میزی که نشسته اید صدرنشین آن میز نباشد

منصور می‌گوید:”زمانی که در اتاق هیئت مدیره می‌نشینم صدرنشین دور میز نیستم. در واقع، هیچ کس در آنجا نمی‌نشیند و صدرنشین نیست. صندلی‌ای که صدر میز قرار دارد همواره خالی می‌باشد”. او می‌گوید این تصمیم حس کار گروهی و وفاداری را در بین همکاران اش تقویت می‌کند. او می‌گوید واقعیت آن است که او کسب و کارش را رهبری می‌کند، اما فکر نمی‌کند که این کسب و کار را تشکیل می‌دهد و به شدت به زیرکی اطرافیان اش متکی است. منصور می‌گوید:”من بیش‌تر یک متفکر هستم. من زیاد حرف نمی‌زنم. من افراد بسیار خوبی در اطراف خود دارم. افرادی که می‌شناسم حقیقت را به من می‌گویند و احتمالا از من باهوش‌تر هستند. “

۴-در سایه‌های خود زندگی نکنید

زمانی که یک کسب و کار بالغ می‌شود گرفتار شدن در الگو‌های فکری آشنا و روش‌های انجام کار‌ها کار آسانی می‌باشد و یا ممکن است در مورد آن چه که شرکت قبلا بوده و اهداف اصلی آن وسواس داشته باشید. این دقیقا همان چیزی است که منصور سعی می‌کند از آن اجتناب ورزد. منصور می‌گوید:”من هرگز در سایه خود زندگی نمی‌کنم. این عبارتی است که من از آن استفاده می‌کنم”. او نوآوری و جستجوی مرز‌های جدید را در اولویت قرار می‌دهد. این چیزی است که او را به سرمایه گذاری در تلاش‌های متمرکز بر آینده مانند فناوری می‌کشاند. شکست سرطان و یک آسیب فلج کننده در جوانی می‌تواند به راحتی فردی را ریسک گریز کند، اما منصور می‌گوید که این ناملایمات در زندگی اش اتفاقا باعث شد ریسک پذیر شود و سعی کند هرگز هیچ فرصتی را رها نکند. برای این منظور او مطمئن می‌شود که اطراف خود را با همکاران جوانی احاطه کند که با روند‌ها و ایده‌های جدید در ارتباط هستند. او می‌گوید:”ما مردان و زنان باهوشی را وارد می‌کنیم که جوان‌تر هستند و از بینش برخوردار هستند. آنان می‌توانند ما را راهنمایی کنند”.

۵- شما می‌توانید با کارمندان خود دوست باشید، اما صرفا در خارج از محل کار

زمانی که منصور پس از مرگ پدرش بخش‌هایی از تجارت را به دست گرفت با این انتخاب روبرو شد:”آیا افراد با تجربه را استخدام می‌کنم یا افراد مسن‌تر از خودم؟ یا دوستانی که می‌دانم می‌توانم به آنان اعتماد کنم”؟ او گزینه دوم را انتخاب کرد و برای مدتی فوق العاده عمل کرده بود. او سیاست در‌های باز را در دفتر کارش در پیش گرفت و روز‌ها با همکاران اش رفاقت صمیمی داشت و شب‌ها با انان معاشرت می‌کرد. با این وجود، زمانی که در یکی از روز‌های کاری آنان را در حال انجام بازی فوتبال در وسط دفتر دید متوجه شد که مسیر درستی را طی نمی‌کند. او می‌گوید:”من از اشتباهات ام درس گرفتم و به آنان گفتم بین کار یا لذت باید یکی را انتخاب کنید. ما دوستان خارج از دفتر هستیم”. او سپس شروع به عقب نشینی کرد. او سیاست در‌های باز را کنار گذاشت و این گونه بود که تفاوت را ایجاد کرد. تعیین حد و مرز در محل کار در نهایت برای او تبدیل به روالی عادی و معمول شد.

۶- عوامل کلان اقتصادی را دست کم نگیرید

منصور می‌گوید:”اقتصاد کلان عاملی کلیدی است”. او خاطرنشان می‌سازد که ما در سال انتخابات ایالات متحده قرار داریم و کسب و کار‌ها باید در نظر داشته باشند که انتخابات “چه نوع تاثیری بر اقتصاد ایالات متحده، تورم، فدرال رزرو و نرخ‌های بهره به همراه خواهد داشت”. او در گذشته با عدم توجه کافی به این که چگونه سیاست و تغییرات بزرگ اقتصادی ممکن است بر تجارت اش تاثیر بگذارد اشتباهاتی را مرتکب شده است. برای مثال، او تضعیف ارزش واحد پول ملی مصر از اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی به این سو را پیش بینی نکرده بود. او در طول دوران جوانی اش به دلیل مشاهده قدرت ارزش پول مصر متوجه احتمال کاهش ارزش آن در دهه‌های آینده نبود. سقوط ارزش پوند مصر واردات خودرو‌های جدید و پرداخت بدهی‌ها را به طور فزاینده‌ای دشوار ساخت. با بدتر شدن اوضاع دولت مصر برای مقابله با بحران واردات بسیاری از کالا‌ها به ویژه خودرو‌های خارجی را ممنوع اعلام کرد. در آن زمان منصور تقریبا ورشکسته شد.

۷- از ناملایمات به نفع خود استفاده کنید

بزرگترین علاقه منصور پیش از سانحه رانندگی در دوره کودکی ورزش بود. محبوس بودن در تخت بدان معنا بود که او باید ورزش دو و میدانی را رها می‌کرد و مدت زمانی طولانی تنها بود و سرگرمی اندکی داشت. او می‌گوید:” در آن زمان، نه پلی استیشن وجود داشت و نه خبری از تلویزیون بود”. با این وجود، این موضوع از راه‌های دیگری به پیشرفت او کمک کرد. منصور می‌گوید:” نشستم و فکر کردم و یاد گرفتم که متفکر باشم”. وقتی خانواده اش در جریان اجرای برنامه عبدالناصر ثروت شان را از دست دادند منصور با ارزش بودن پول را آموخت. این امر باعث شد که او تمایلی به افزودن بر بار بدهی‌های مالی خود در آینده نداشته باشد و در نتیجه آن در زمان وقوع بحران اقتصادی مصر در دهه ۱۹۸۰ میلادی بهتر از سایرین توانست از وضعیت مالی ایجاد شده نجات یابد. منصور می‌گوید:”آیا این تجربیات از من فرد بهتری ساخت؟ قطعا، بله”.

Share