خودکشی جوان سرباز پس از شنیدن جواب منفی از دختر مورد علاقه
یاسر انتظار داشت که بعد از یکبار به خواستگاری رفتن دختر محبوبش جواب مثبت بشنود و چون با مخالفت خانواده وی روبرو شد، گویی تمام آمال و آرزوهایش را نقش بر آب میدید.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، مراجع کننده با چشمانی اشکبار وارد اتاق مشاوره شد. درگوشهای از اتاق روی صندلی روبرویم نشست تا چشمانش به من افتاد، شروع به هق هق کرد. به سمت او رفتم و با دادن دستمالی سعی در آرام کردنش داشتم.
او را به آرامش فراخواندم، سکوتی سنگین اتاق را فرا گرفته بود. اینبار قبل از اینکه من سخن بگویم و باب گفتوگو را آغاز کنم فریبا شروع به صحبت کرد و قصه تلخ زندگی خانوادگیشان را اینگونه تعریف کرد.
من فرزند ارشد خانواده هستم، ۲ خواهر و ۲ برادر، البته برادر سوم من به دلیل تشنج وقتی خیلی کوچک بود از دنیا رفت. از زمانی که یادم هست پدر و مادر من به برادرم توجه خاصی داشتند چون تک پسر بود، فرزند آخر و به دلیل اینکه برادرم هم از دنیا رفته بود تمام توجهات بیش از پیش به او جلب میشد. همیشه سوگولی خانواده بود. عزیز و دردانه، ولی بسیار تودار و درونگرا، خیلی کم با پیرامونش ارتباط برقرار میکرد. معلمان مدرسه همیشه پیگیر این مسئله بودند. حتی یکی دو بار مشاور مدرسه با مادرم تماس گرفت گفت که مسئله یاسر باید به صورت جدی بررسی شود ولی متاسفانه این مسئله به دلیل ناآگاهی، جدی گرفته نمیشد.
سوم راهنمایی بود که درسش را نیمه کاره رها کرد، برای تشدید نکردن وضعیت روحی و شرایط اضطرابی که داشت خانواده هیچ فشار و اضطرابی را به وی تحمیل نمیکرد.
تقریبا در سن ۱۷ سالگی بود که متوجه شدیم به دختری در همسایگیمان علاقمند شده، ارتباطهای تلفنی، نامههای عاشقانه و مدتی بود در فضای مجازی با هم در ارتباط بودند.
دیگر وقتش رسیده بود به سربازی برود. به دلیل نداشتن دلائل و اسناد معتبر پزشکی، برای گرفتن معافی و یا گذراندن سربازی، همان حوالی شهرمان، پیگیریهای پدر همچنان مسکوت ماند و برادرم به سربازی اعزام شد.
زمانی که برادرم به مرخصی میآمد ابراز ناراحتی میکرد، گویی زمان برایش به کندی پیش میرفت. پدر و مادرم بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که با خانواده دختر محبوبش راجع به وی صحبت کنند که با جلب موافقتشان بعد از اتمام سربازی مراسم عروسی را برگزار کرده و در همان حیاط منزلمان برایشان خانهای بسازند تا بتوانند با هم زندگی کنند. متاسفانه بدون تامل، با خانواده دختر راجع به برادرم صحبت کردند که با مخالفت پدر و برادر وی مواجه شدند. با اینکه به برادرم گفتیم که سربازیات را تمام کن و بعد در فرصت مناسب مجددا به خواستگاری میرویم ولی آن روز به شدت عصبانی و پرخاشگر شده بود. گویی تحمل نه شنیدن را نداشت و بعد از رفتن به اتاق، وسایلش را جمع کرد و با آن که ۲ روز مرخصی داشت ولی با عجله رفت.
خیلی رنجور و ناامید شده بود یک روز از رفتنش نگذشته بود که به ما خبر دادند برادرم در حین نگهبانی برجک در حالی که موبایلش روشن و در صفحه اینستاگرام در حال دیدن تصاویر دختر محبوبش بود با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد.
خانواده من حال خوبی ندارند، مادرم ناراحتی قلبی دارد، متاسفانه نمیتوانیم به هیچ وجه پدر و مادرمان را آرام کنیم زندگی ما انگار به آخر خط رسیده گویا همه ما محکوم به مرگ هستیم!
تحلیل مشاور
وقتی پدیدهای مانند خودکشی اتفاق میافتد به طور حتم عوامل مختلفی در شکلگیری و تصمیم آن فرد برای کشتن خود دخالت دارند. یاسر هم نوجوان ۱۹ سالهای بود که عوامل مختلفی در تصمیمش نقش داشتهاند. از جمله میتوان به افسردگی، نداشتن مهارتهایی چون حل مسئله، توجه بیش از حد خانواده به وی به دلیل از دست دادن یکی از فرزندان و همینطور فرزند آخر بودن، شکست عشقی و… .
شاید به نظر برسد یاسر درخانوادهای بزرگ شده بود که همه با هم مهربان و صمیمی بودند، وضعیت مالی خوبی هم داشتند پس چرا او تصمیم به خاتمه دادن زندگیش گرفته است و خودکشی خودخواهانه را انتخاب کرد !!!!
انگار قرار نیست همیشه خودکشیها به دلیل نداشتنها باشد. مواقعی به دلیل اینکه همیشه همه چیز فراهم و در دسترس است اتفاق میافتد. گویا تحمل شنیدن نه را ندارند (نداشتن مهارت حل مسئله).
ناراحتی و گلایه اینکه تحمل گذراندن سربازی و همینطور شرایط سخت آنجا را ندارم، گواهی بر پایین بودن شخصیت برونگرایی و روان آزرده با آستانه تحمل پایین با خطر اقدام به خودکشی هست.
خودکشی رابطه مستقیمی با روان رنجوری، ناامیدی، منفیگرایی دارد. از دست دادن روحیه به دلایل مذکور میتواند نقش مهمی در بروز خودکشی باشد.
نا امیدی مهمترین شاخص اقدام به خودکشی تلقی میشود. وقتی از طرف خانواده دختر جواب رد میشنود با توجه به زمینه افسردگی و مشکلات اعصاب، ناامیدی به وی غلبه کرده و گویا پایان راه و زندگی آینده است و خودکشی تنها راه باقیمانده برای رهایی از این برزخ میباشد.
از طرفی فرزند آخر بودن، توجه بیش از حد، مرگ یکی از فرزندان، زمینه را برای تمام توجهات به فرزند آخر فراهم کرده، گویا اینگونه آموخته بود که با هر تقاضایی جواب مثبت دریافت کند و این در مورد انتخابش نیز مصداق داشت. یاسر انتظار داشت که بعد از یکبار به خواستگاری رفتن دختر محبوبش جواب مثبت بشنود و چون با مخالفت خانواده وی روبرو شد، گویی تمام آمال و آرزوهایش را نقش بر آب میدید و تحمل مخالفت را نداشت ضمن اینکه خانواده به دلیل اینکه وی مشکلات اعصاب و روان دارد و باید ملاحظهاش را بکنند بدون اینکه پیگیر این مسئله به صورت جدی از طریق مراجعه به روانشناس و روانپزشک باشند فقط سعی در آرام کردن مقطعیاش داشتند و به نظرشان با ازدواج این موضوع مرتفع میشد!
متاسفانه ریشه بسیاری از معضلات و آسیبهای اجتماعی ناآگاهی اشت. نداشتن مهارتهایی مثل، حل مسئله، مهارتهای فرزند پروری و… . فجایعی از این دست را رقم میزند.
تهیه و تنظیم: “رقیه یعقوبیان” کارشناس ارشد روانشناسی بالینی مرکز مشاوره آرامش معاونت اجتماعی پلیس گیلان
دیدگاه