دکتر مجتبی لشکربلوکی در یادداشتی نوشت:

آفتابه لگن؛ هفت دست! استراتژی؛ هیچی!

ایران جزو با سابقه‌ترین کشورهای دنیا در زمینه برنامه توسعه است. شاید هیچ کشوری به اندازه ایران برنامه توسعه ننوشته است. ما از سال ۱۳۲۸ تا کنون ۱۱ برنامه توسعه (پیش و پس از انقلاب) نوشته‌ایم و داریم می‌رویم برای دوازدهمینش.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، دکتر مجتبی لشکربلوکی در یادداشتی نوشت:

یک واقعیت غم انگیز؛ ایران جزو با سابقه‌ترین کشورهای دنیا در زمینه برنامه توسعه است. شاید هیچ کشوری به اندازه ایران برنامه توسعه ننوشته است. ما از سال ۱۳۲۸ تا کنون ۱۱ برنامه توسعه (پیش و پس از انقلاب) نوشته‌ایم و داریم می‌رویم برای دوازدهمینش.
در شرکت‌ها هم وضعیت همین است. میلیاردها تومان و هزاران ساعت صرف برنامه ریزی استراتژیک می‌شود اما وقتی با خودمان خلوت می‌کنیم احساس می‌کنیم بی‌فایده بوده است. چرا؟

امروزه همه سازمان‌ها بیانیه‌های زیبا دارند و اسناد راهبردی. فرآیندهای عریض و طویل و جلسات طولانی اما ته قضیه چیزی در نمی‌آید. میان این همه سند و نوشته و گزارش، یک چیز مفقود است: استراتژی.
مفهوم استراتژی زاییده رقابت و محدودیت است. ما (انسان‌ها و کسب وکارها و ملت ها) در جهانی پر از رقابت و محدودیت زندگی می‌کنیم. زمان محدودی داریم. توان محدودی داریم. پول محدودی هم داریم. اعتبارمان هم محدود است. نمی‌توانیم در همه حوزه‌ها ورود کنیم. نمی‌توانیم در همه عرصه‌ها عالی باشیم. نمی‌توانیم به همه موضوعات توجه کنیم. صرف منابع محدود در انبوهی از موضوعات (مهم و غیرمهم) جریمه‌اش واگذاری بازی به کسانی است که منابع محدود خود را بر موضوعات مهم و درست متمرکز کرده اند.

مثلا در کسب و کار: شرکت بهار روی مشتریان هدف (مناطق شهری، طبقه متوسط دارای تحصیلات دانشگاهی و کارمند) تمرکز می‌کند ولی شرکت پاییز مشتری هدف خود را مشخص نمی‌کند و توان محدود خود را به صورت پراکنده و تصادفی به هر مشتری‌ای که در سازمان را بکوبد تخصیص می‌دهد. کدام موفق خواهند بود؟

یا مثلا احمد در شبانه روز زمانش را به یادگیری زبان فرانسه، بیگ دیتا و هوش مصنوعی تخصیص می‌دهد چون تشخیص داده است جهان آینده، دنیای دیتا، رباتیک، ماشین‌های هوشمند و روابط بین الملل است. محمود همان زمان را دارد اما وقتش را به هر چه پیش آید تخصیص می‌دهد. چون نقطه تمرکزی ندارد. چون مساله‌ای ندارد!

ماهیت استراتژی، تشخیص مسایل و موضوعات اصلی و تمرکز منابع (زمان و توان و سرمایه و ارتباطات) در جهت تحقق منافع نهفته در آن‌هاست. فلسفه استراتژی ساده است: مهم‌ترین مسایل‌ات را بشناس، روی آن‌ها تمرکز کن. برای آن‌ها جواب پیدا کن و دو دستی بچسب به عملی کردن آن پاسخ‌ها و منابع محدودت را به آن‌ها تخصیص بده تا دستیابی به موفقیت تمرکزت را از دست نده. بدون شناخت و شکار سوالات استراتژیک و تمرکز توان و زمان و تخصیص منابع به آن سوالات، به موفقیت استراتژیک نمی‌رسیم. فرمول خلاصه استراتژی: تشخیص + تدبیر + تخصیص.

افراد و کسب وکارها و ملت‌ها نه‌تنها باید هوشمندانه برای مسائل چاره‌جویی کنند بلکه مهم‌تر از آن، باید هوشمندانه مسائل را انتخاب کنند. یکی از عوامل مهم موفقیت کشورها و سازمان‌های موفق، دقت فراوان آن‌ها در انتخاب صورت‌مساله‌ای است که باید برای آن‌وقت بگذارند. بسیارند سازمان‌هایی که وقت و توان زیادی را صرف موضوعات و مسائلی می‌کنند که به فرض حل شدن، کمک چندانی به تحقق هدف نهایی آن‌ها نمی‌کند. حکمرانانی که نتوانند مسایل اصلی عصر و زمان خود را بشناسند و جواب‌های درست برای آن مسایل طراحی و اجرا کنند. زندگی شهروندان هم نسل خود و احتمالا نسل بعدی را تباه می‌کنند.

تجویز راهبردی:
بگذارید با سه سوال این مطلب را به پایان ببریم:
• مهم‌ترین مساله‌ای که من در زندگی شخصی‌ام یا در کسب وکارم یا در کشور در سه سال آینده (یا تا ده سال آینده) باید به آن توجه کنم چیست؟ (تشخیص یا مساله‌یابی استراتژیک)
• پاسخ من، انتخاب من، جواب من، اقدامات من، طراحی من در قبال سوالات استراتژیکی که تشخیص داده‌ام چیست؟ آیا جواب من یک پاسخ و انتخاب مشخص است یا کلی گویی؟ از کجا می‌توانم از درستی پاسخ خودم اطمینان حاصل کنم؟ (تدبیر یا پاسخ‌یابی استراتژیک)
• آیا زمان و توانی که روی مسایل و پاسخ‌های استراتژیک می‌گذارم با بقیه مسایل و موضوعات زندگی یا کسب کارم یا کشورم یکی است؟ آیا به عوامل و منابع لازم برای پاسخدهی به سوالات استراتژیک دستیابی دارم؟ (تخصیص و/یا دستیابی استراتژیک)

این سوالات ارزش آن را دارند که بارها و بارها به آن فکر کنیم.
استراتژی انشانویسی نیست. مشتی جملات زیبا و باکلاس نیست. استراتژی آرزو نیست. استراتژی یعنی چند انتخاب دردناک سرنوشت ساز. تفاوت آدم ها، کسب وکارها و کشورهای موفق در فکر کردن به همین سه سوال نهفته است. این فرمول ساده را بخاطر بسپارید: تشخیص، تدبیر، تخصیص!

Share