جعفرزاده ایمن‌آبادی: نظام حاکمیتی ما به صورتی است که همه باید خط قرمزها را رعایت کنند

تاریخ قضاوت می‌کند که عدم تصویب FATF اشتباه بود | قالیباف را یک مدیر اجرایی و دونده قوی می‌دانم

رییس فراکسیون مستقلین ولایی، گفت: به زودی مشخص می‌شود که قالیبافی‌ها نمی‌توانند کاری انجام دهند و از سوی مردم مورد نقد قرار خواهند گرفت.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از ایلنا، پایان سال گذشته با انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی همراه بود، انتخاباتی که به تغییر چهره‌ی پارلمان ایران منجر شد، در این انتخابات تعداد قابل توجهی از نمایندگان فعلی با عدم احراز صلاحیت از سوی شورای نگهبان از حضور در انتخابات بازماندند.

در همین خصوص گفت‌وگویی با غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی نماینده مردم رشت در مجلس شورای اسلامی و رییس فراکسیون مستقلین ولایی داشتیم.

جعفرزاده ایمن آبادی درخصوص ترکیب فراکسیون‌های مجلس یازدهم، می‌گوید: پیش‌بینی من این است که در مجلس آینده چهار فراکسیون تشکیل خواهد شد.

وی با پیش‌بینی ریاست قالیباف بر مجلس آینده، گفت: از هم‌اکنون می‌توانم بگویم قالیباف رییس مجلس آینده خواهد بود اما اگر نتواند کار را به درستی پیش ببرد، از سال دوم کار برای او سخت خواهد شد.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

برخی تحلیلگران می‌گویند چرخش قدرت در ایران براساس سلیقه‌ اکثریت مردم رقم نمی‌خورد، به نظر شما این گزاره چه اندازه به واقعیت چرخش قدرت در سیاست ایران نزدیک است؟

چرخش قدرت در ایران مدیریت یا به نوعی ریل‌گذاری می‌شود، یک جاهایی هم که مانند خرداد ۷۶ متناسب با خواست حاکمیت رقم می‌خورد یک زمان‌هایی است که از دست ریل‌گذاران خارج شده است. ولی در حال حاضر حاکمیت نظر دارد که چرخش قدرت را مدیریت کند و این به نظر من یک اشتباه است، یعنی اگر صرفا و مطلقا اصولگرایان بازیگردان سیاسی کشور باشند، اتفاق خوبی نیست و این یک اشتباه استراتژیک است که در کشور انجام می‌شود.

تاثیر این امر را در انتخابات سال ۹۸ دیدید که نشاط و شادابی سیاسی در کمترین سطح خود قرار داشت و برای اولین افتخار می‌کردیم که از نظر مشارکت انتخاباتی مثل انتخابات فرانسه داشته باشیم در حالی که ما در ادوار مختلف همواره پرنشاط‌ترین انتخابات را داشتیم اما اکنون میزان مشارکت در انتخابات اخیر به کمتر از ۵۰ درصد رسید و حتی در بعضی شهرها عدد مشارکت کمتر از ۲۵ درصد بود.

یکی از علت‌های کاهش مشارکت این بود که ریل‌گذاری اشتباه بود و مردم اگرچه در انتخابات شرکت می‌کنند اما انتخاباتی که مدنظر آنها باشد نبود. بنابراین خیلی نتایج خوبی از درون آن در نمی‌آید و به نظر من این استراتژی اشتباه است. ما باید سعی کنیم به همه‌ کسانی که قانون اساسی و ولایت فقیه را قبول دارند در اداره‌ کشور نقش بدهیم چرا که اگر این کار را نکنیم، حاکمیت یکسویه خواهد شد و این اشتباه است. یکسویه شدن حاکمیت موجب می‌شود تا فضاها را ببندیم و یکدیگر را نقد نکنیم و این نقد نشدن باعث می‌شود کشور یکطرفه اداره شود، در حالی که رشد کشور بدون تضارب افکار و عقاید مختلف امکانپذیر نخواهد بود.

در سال‌های اخیر شاهد پدید آمدن شکاف میان مردم و حاکمیت هستیم، به نظر شما برای کاهش و از میان بردن این شکاف چه اقداماتی باید از سوی مسئولان انجام شود؟

ذهنیتی در برخی نهادها ایجاد شده که حاصل آن ذهنیت کمرنگ شدن و به مرور زمان از بین رفتن مقبولیت آن نهادها است. در گذر زمان مقبولیت آن‌ها از بین رفته و به حدی از خودشیفتگی می‌رسند که احساس می‌کنند اصلا نیازی به نظر دیگران ندارند و آن چه که تشخیص می‌دهند را عمل می‌کنند، حتی مردم را مانند بیماری می‌دانند و برای آن‌ها دارو تجویز می‌کنند و همانطور که بیمار شاید از این دارو خوشش نیاید ولی مجبور است آن‌ها استفاده کند، مردم هم شاید از تصمیمات و اقدامات آن‌ها خوششان نیاید اما باید به خاطر صلاح خودشان بپذیرند.

این ذهنیت اشتباه است، مردم بیمار و آن‌ها طبیب نیستند، این نوع تفکر و دیدگاه باید تغییر کند، باید بگوییم ما دم‌ و بازدم و یا همدل و همیار همدیگر هستیم، افتخار جمهوری اسلامی از سال ۵۷ همین است و همین راه هم باید ادامه پیدا کند.

آیا احزاب، گروه‌های سیاسی و اشخاص این حق را دارند که مردم را به افرادی که انتخاب می‌کنند (صرف نظر از اینکه اصولگرا باشد یا اصلاح‌طلب) به دلیل نتیجه‌ی انتخاب‌شان سرزش کنند؟

نه، ما باید بدانیم زمانی پیشرفت می‌کنیم که به هر انتخابی از سوی مردم احترام بگذاریم و بپذیریم. در چنین شرایطی مردم به مرور به یک بالندگی می‌رسند، ما در دو دهه‌ قبل شاهد این بودیم که در یکی از شهرها مردم روزی به کسی رای دادند که با کلاه شاپو عکس گرفته بود اما در دوره‌های بعد مردم به شدت تغییر رویه دادند و آن آخرین انتخاب بود.

باید اجازه دهیم هیجان‌های این چنینی یک بار باید تخلیه شود، یک بار به کسی که صدای خوبی دارد رای می‌دهند و یا یکبار به چهره‌ زیبا رای می‌دهند. لذا باید بپذیریم که توسعه و بالندگی را طی یک مسیر پشت‌سر بگذاریم و نمی‌توانیم یک مرتبه به اوج قله دموکراسی برسیم.

لازمه‌اش این است که مراحل مختلف را طی کنیم و مردم هم ذائقه‌های مختلف را تست کنند، باید به آن‌ها زمان بدهیم نه اینکه یک روز خوشمان بیاید تشویق کنیم و یک روز مطابق میل ما نباشد و سرزنش کنیم.

این مسیر به گونه‌ای است که نمی‌شود یک مرتبه در آن میانبر بزنیم بلکه باید این راه را طی کنیم تا به مرور شعارزدگی از کشور خارج شود و مردم در انتخابات‌های بعدی ضمانت‌های اجرایی بخواهند. در نتیجه ما باید کاری کنیم که هرکس هر قولی در انتخابات به مردم می‌دهد، تحت هر شرایطی به آن عمل کند و نگوید شرایط عوض شد تا این در کشور جا بیفتد و بهانه‌گیری را از دست قول‌دهندگان خارج کنیم.

برخی اتفاقات پس از سال ۹۶ از جمله گرانی‌ها و مشکلات اقتصادی منجر به ابراز پشیمانی طیفی از رای‌دهندگان شد، به نظر شما این نگاه چه اندازه درست است؟

ببینید من با توجه به اینکه نقدهای کارشناسی و اساسی به دولت دارم و فکر میکنم کارهایی می‌توانست انجام شود که نشد، قصد حمایت از آقای روحانی را ندارم اما باید ببینیم در این اتفاقات تلخی که در کشور رخ داد و عدم تحقق وعده‌هایی که صورت گرفت، رییس‌‌جمهور چه اندازه دخالت داشته است؟

مگر شخص رییس‌جمهور چه اندازه قدرت دارد، ما باید بدانیم که سیاست‌های کلی نظام چه برای دولت و چه برای مجلس و حتی برای قوه قضاییه از پیش ترسیم شده است و هیچکدام نمی‌توانند خارج از آن عمل کنند، در این جا به نظرم بازنگری در سیاست‌ها خیلی ضرورت دارد و دادن اجازه مانور در بعضی از سیاست‌ها و در بعضی از زمان‌ها خیلی مهم است، که این‌ها خیلی تحقق پیدا نمی‌کند.

یک سیاست‌هایی عین قانون اساسی ابلاغ می‌شود که من فکر می‌کنم می‌تواند در یک جایی درست باشد اما در یک جایی کار را با مشکل مواجه کند، بنابراین نمی‌توانیم بگوییم دولت یا شخص رییس‌جمهور صفر تا صد مقصر است، مگر همه‌ اختیاراتی که لازم است را دارد یا همه‌ کارهایی که خواسته را توانسته انجام بدهد؟

البته این موارد به این معنا نیست که خیلی از کارهایی که انجام نداده را بخواهیم تبرئه کنیم، من به شخصه معتقدم آقای روحانی کارهای زیادی می‌توانست انجام دهد که انجام نداد، به عبارتی خیلی از نقدهایی که ما به دولت آقای احمدی‌نژاد داشتیم هنوز به قوت خود باقی است اما باید ببینیم برای تغییر چقدر از آن‌ها رییس‌جمهور اختیار داشت و چه اندازه را اختیار نداشت.

اینکه بگوییم در همه ابعاد و موضوعات رییس‌جمهور مقصر است، درست نیست چراکه نظام حاکمیتی ما به صورتی است که چه دولت و چه مجلس باید خط قرمزها را رعایت کنند و شاید رییس‌جمهور بعضی از خط قرمزها را شخصاً قبول نداشته باشد، اما باید رعایت کند.

در سال ۹۸ مشکلات و بحران‌های مختلفی در کشور اتفاق افتاد که اثرات آن احتمالا کوتاه‌مدت نیست به ویژه مشکلات اقتصادی، با توجه به عدم تصویب FATF و قرار گرفتن نام ایران در لیست سیاه این نهاد مالی، پیش بینی شما از وضعیت کشور در سال ۹۹ چگونه است؟

من معتقدم که ما در مورد FATF اشتباه کردیم و مسیر اشتباهی را طی کردیم و این اندازه لجبازی و سختگیری ضرورتی نداشت و حالا باید تبعات آن را برعهده بگیریم، در حال حاضر مگر کسی هست که بگوید از ماهیت FATF اطلاع نداشتم و نمی‌دانستم چیست؟

پیش‌بینی من این است که امسال تعامل سیاسی و روابط اقتصادی ما با دنیا دچار مشکل شدید خواهد شد و واقعا در خرید خیلی از امکانات و داروها ما دست خودمان را بسته‌ایم و این اشتباه بود، البته این را ما گفتیم و هزینه‌اش را هم پرداخت کردیم ولی بعدها تاریخ خواهد دید که عدم تصویب FATF یک تصمیم اشتباه بود.

به نظر شما مواجهه‌ مجلس یازدهم با دولت چگونه خواهد بود؟ به سوی تقابل خواهند رفت یا آن اندازه که فکر می‌کنند نخواهند توانست دولت را تحت فشار بگذارند.

مجلس یازدهم شمشیر را برای دولت از رو بسته است، آن‌ها شعارهایی مطرح می‌کنند و حرف‌هایی بیان می‌کنند که برای تحقق آن‌ها مجبور هستند، دولت را تحت فشار بگذارند اما واقعیت این است که همه‌ این‌ها شش ماه تا یک سال تاریخ مصرف دارد، من توصیه می‌کنم عقلای مجلس یازدهم شعار‌ها را کنار بگذارند و وارد واقعیت‌ها شده و امور مجلس را متناسب با واقعیت کشور و تعامل با دولت برای حل مشکل مردم پیش ببرند اما با توجه به شرایط اگر بخواهند با دولت وارد فضای فرسایش شوند، حل مشکلات مردم زمین می‌ماند و مجلس بعدا نمی‌تواند شرایط را توجیه کند و پاسخ دهد.

بهترین کار این است که مجلس را عقلایی مدیریت کنند و کارها را با همراهی دولت پیش ببرند تا بتوانند دولت را ملزم به یک سری کارها کنند که باعث حل مشکلات مردم شود. اما اینکه مجلس را شعاری پیش ببرند، امکانپذیر نیست، ما اکنون نگرانیم چرا که درصدی از نمایندگان مجلس سابقه پارلمانی یا حتی سابقه اجرایی ندارند و این افراد کسانی هستند که کاملا کم تجربه‌اند و به اداره کشور آشنا نیستند و این‌ها ضربات سنگین و سختی را به کشور وارد خواهند کرد.

مجلس یازدهم در نگاه کلی یک مجلس اصولگراست اما این جریان درون خود طیف‌های متعددی دارد، به نظر شما طیف‌های مختلف که در انتخابات هم به سختی و در آخرین روز به وحدت رسیدند، آیا درون مجلس هم خواهند توانست به وحدت برسند؟

ببینید در میان طیف‌های اصولگرایی پایداری‌ها اصول مشخصی دارند، این طیف واقعا به تفکرات خود اعتقاد دارند، شاید ما از بیرون بگوییم آن‌ها لجباز هستند اما آن‌ها سفت و سخت اعتقادی هستند و زیر بار هیچ داستانی نمی‌ روند.

از طرفی طیف قالیبافی‌ها علیرغم اینکه فکر می‌کنند جریان خیلی قوی‌ای هستند اما من فکر می‌کنم خیلی صدمه‌پذیر هستند، چرا که به زودی مشخص می‌شود نمی‌توانند کاری انجام دهند و از سوی مردم مورد نقد قرار خواهند گرفت و چون اصولگرایان خیلی سریع واکنش نشان می‌دهند، این‌ها مجبور می‌شوند که انشقاق پیدا کنند.

یک ایرادی که به مجلس دهم می‌گرفتند این بود که مجلس سه فراکسیون دارد، در خصوص مجلس یازدهم امثال آقای باهنر می‌گفتند که می‌خواهیم یک فراکسیون اکثریت قوی تشکیل دهیم، اما نمی‌دانم چرا احساس می‌کنم در مجلس یازدهم چهار فراکسیون شکل خواهد گرفت، گرایش این چهار فراکسیون هم به این ترتیب خواهد بود؛ احمدی‌نژادی‌ها، پایداریچی‌ها، قالیبافی‌ها و معدود اصلاح‌طلبان حاضر در مجلس به نظر من چهار فراکسیون تشکیل خواهند دارد و در نتیجه‌ این امر تصمیم‌گیری و کار در مجلس یازدهم خیلی سخت خواهد شد.

البته شاید در بحث ریاست مجلس یک اجماع موقتی انجام شود و حتی بر خلاف قبل که این نظر را نداشتم اما الان که بررسی می‌کنم، می‌بینم ظاهرا در حال رسیدن به یک اجماعی در جلسات هستند و به این نتیجه‌ می‌رسند و از هم‌اکنون می‌توانم بگویم که قالیباف رییس مجلس خواهد شد.

اما خواهید دید که از سال دوم به بعد قالیباف اگر نتواند مجلس را خوب اداره کند دچار مشکل می‌شود، من بارها گفتم قالیباف را یک مدیر اجرایی و دونده قوی می‌دانم اما در مجلس مدیر قوی و اهل نشستن می‌خواهیم، کسی که بتواند بنشیند و مطالعه کند. من قالیباف را از این حیث را دچار ضعف می‌دانم؛ چرا که اداره کردن مجلس با مدیریت یک وزارتخانه یا شهرداری خیلی فرق می‌کند شما بعدها خواهید دید که واقعا ارزش آقای لاریجانی چقدر است.

به نظر شما جریان اصلاح‌طلب و میانه‌روها قادر به بازسازی خود و حضور قدرتمند در انتخابات ۱۴۰۰ خواهند بود یا انتخاباتی درون گروهی میان اصولگرایان خواهیم داشت؟

به شخصه بعید می‌دانم چنین اتفاقی رخ دهد، چرا که مسیر توسط شورای نگهبان و مجموعه‌های مختلف به نحوی ریل‌گذاری شده و اصلا اجازه بازی به اصلاح‌طلبان و میانه‌رو‌ها داده نشده است.

خب در شرایطی که این گروه اجازه بازی ندارد نمی‌تواند در ۱۴۰۰ با همه‌ توان حضور داشته باشد و تا اینجای کار اگر نظر من را بخواهید ما در ۱۴۰۰ هم انتخابات با نشاط نخواهیم داشت، یعنی یک انتخابات حداقلی برگزار خواهد شد البته طیف تندروی اصولگرایی نشان داده که اصلا به دنبال نشاط سیاسی نیست و نشاط سیاسی به ضرر آن‌ها است از همین جهت عقلانی هم بخواهید از نظر آن‌ها نگاه کنید هیچوقت به آن سمت نخواهند رفت. مگر اینکه بتوان شورای نگهبان را مجاب کرد که به همه‌ کسانی که قانون اساسی و ولایت فقیه را را قبول دارند و افراد وطن پرستی هم هستند و کشور را دوست دارند و شاید در عین این ها آدم‌های آزاده‌ای هستند در بیان صراحت دارند، اجازه بدهند که در انتخابات حاضر شوند و مردم به این‌ها رای بدهند و این‌ها حرف مردم را بزنند.

Share