عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی:

به جای پرورش شهروند، شهرهای بدون شهروند را توسعه داده‌ایم

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، کالایی شدن کیفیت ها را یکی از پیامدهای کاستی فرهنگ در برنامه ریزی توسعه دانست و گفت: جای خالی انسان و فرهنگ در توسعه در ایران را به آسانی در زندگی روزمره می توان دید.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از ایسنا، نعمت الله فاضلی در چهلمین نشست تخصصی توسعه که با موضوع «جای خالی انسان در توسعه» در سالن اجتماعات سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان گیلان برگزار شد، ضمن قدردانی از ابتکار سازمان مدیریت و برنامه ریزی گیلان در برگزاری سلسله نشست های توسعه، یادآور شد: یکی از بحران های کشور ناتمام گذاشتن کارهاست.

وی با اشاره به ارتباط توسعه و آزادی و تبیین جایگاه انسان در توسعه در ایران، اظهار کرد: طی سال های اخیر تلاش کردم گفتمان بازاندیشی انتقادی از برنامه ریزی توسعه در ایران معاصر را ایجاد کنم. در واقع باید گفتمان برنامه ریزی توسعه در ایران را از منظر فرهنگ ببینیم.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، روح حاکم بر گفتمان برنامه ریزی توسعه در ایران معاصر را عمران دانست؛ نه انسان و افزود: عمران به معنی ساخت و ساز و توجه به جنبه های فیزیکی و کالبدی زندگی شهری، اصلی ترین محور گفتمان توسعه در ایران بوده و در این گفتمان با اشیاء سر و کار داریم.

فاضلی، با اشاره به پیروزی فیزیکالیسم بر فرهنگ در گفتمان برنامه ریزی توسعه در ایران، خاطرنشان کرد: کالبدگرایی در توسعه شهری ما جلوه پیدا کرده و به جای پرورش شهروند، شهرهای بدون شهروند را توسعه داده ایم؛ شهرهایی که دارای اشیای بسیار پیشرفته و روزآمد است، اما شهروندانش توانایی مشارکت در زندگی شهروندی و حس زیست شهری را ندارند و از آمادگی های روحی، روانی، عاطفی، شناختی و آموزش های انسانی برای شهروند بودن برخوردار نیستند.

وی توسعه را شیوه دیدن، فهمیدن و سخن گفتن درباره زندگی، جهان، جامعه و انسان دانست و تصریح کرد: توسعه گفتمانی است که می خواهیم براساس آن جامعه را تغییر دهیم لذا توسعه زبان، مفاهیم و واژگانی را شامل می شود که به طور مشخص نه فقط زندگی ما را توصیف می کند، بلکه زندگی ایده آل را برای ما ترسیم می کند. بر این اساس توسعه تکنیک، آمار، فن برنامه ریزی و نقشه نبوده و از درون زندگی جمعی، تاریخ و تجربه های ملت ها توسعه بیرون می آید.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، با بیان اینکه توسعه باید به مثابه گفتمان نقل و ارزیابی شود، تاکید کرد: گفتمان موجود توسعه توانایی ایجاد زندگی بهتر را برای ما ندارد و ما مقهور فیزیکالیسم شده ایم لذا نیازمند کالبدشکافی و احیای مجدد توسعه از طریق توجه جدی به انسان و فرهنگ در گفتمان توسعه در ایران هستیم. متاسفانه در توسعه شهری، توسعه آموزشی، توسعه اجتماعی و… این توانایی را پیدا نکردیم که انسان و فرهنگ را مد نظر قرار دهیم.

وی با اشاره به چرایی کاستی انسان و فرهنگ در توسعه در ایران، یادآور شد: جای خالی انسان و فرهنگ در توسعه در ایران را به آسانی در زندگی روزمره می توان دید. کلیدی ترین مفهوم در توسعه در ایران از سال ۱۳۰۷ برنامه های عمرانی بوده و «رشد» را فقط در وجوه سنجش پذیر و قابل اندازه گیری تعریف کردیم لذا اهداف برنامه ها نیز باید کمی و قابل سنجش باشد؛ در حالی که وجوه معنایی زندگی و کیفیت جامعه از جمله تجربه های جمعی، ارزش ها، میراث فرهنگی، تاریخ و… قابل اندازه گیری نیست. فاجعه زمانی رخ می دهد که بخواهیم امر غیر قابل اندازه گیری را اندازه گیری کنیم.

فاضلی، نظام دانش را شامل آمار، گراف، نقشه، هدفگذاری و سنجش دانست و عنوان کرد: نمی توان برنامه های توسعه را به صورت همگن، استاندارد و سراسری اجرا کرد و تنوعات فرهنگی، زیست محیطی، قومی، زبانی، دینی و تجربه های محلی را نادیده گرفت. در واقع نباید فرهنگ مردم را که طی سال ها خلق کرده اند به نام توسعه حذف کنیم.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، با بیان اینکه نباید خود را محروم از تنوعات فرهنگی کنیم، گفت: متاسفانه حاصل ۸۰ سال برنامه ریزی توسعه در ایران حذف جلوه های تنوع فرهنگی بوده و در این یکدستی فرهنگی نه کسی بلوچ است، نه کرد و عرب و گیلک لذا کاستی فرهنگ و جای خالی انسان در سیاست های توسعه در ایران حس می شود و زبان برنامه نویسی ما نمی تواند نیازهای وجودی، باورها و تجربه های تاریخی که به مثابه زمینه، هدف و ابزار توسعه است، را ببیند.

وی با بیان اینکه علم نباید نمایشی باشد، خاطرنشان کرد: گاهی آمارها موقعیت را فهم پذیر نمی کند، بلکه نوعی کوربینی جمعی در برنامه های توسعه به وجود می آورد. البته میل به عمران و ساخت و ساز به نظام سیاسی حاکم بر جامعه و سیطره گفتمان نمایش باز می گردد، در حالی که حاکمیت باید کارآمدی واقعی در بهبود کیفیت زندگی و حرکت رو به بالای سیستم اجتماعی را نشان دهد.

فاضلی، کالایی شدن کیفیت ها را یکی از پیامدهای کاستی فرهنگ در برنامه ریزی توسعه دانست و متذکر شد: حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… باید ارتباط ارگانیکی داشته باشند؛ نه مکانیکی. متاسفانه حافظه تاریخی ما ضعیف شده و آلزایمر فرهنگی و اجتماعی داریم. بی تردید کاستی فرهنگ و جای خالی انسان در گفتمان توسعه در ایران ریشه در تجربه تاریخی دوره معاصر دارد.

وی با بیان اینکه توسعه به معنی تغییر نظام اجتماعی به منظور بهبود و تعالی شرایط از دوران فتحعلی شاه آغاز شد، عنوان کرد: میل ما به تغییر سازمان یافته و آگاهانه جامعه در عرصه های مختلف توسط نظام سیاسی به زمان قاجار بازمی گردد و تا دوره مشروطه ادامه دارد. در واقع فتحعلی شاه قاجار در مواجهه با کشورهای اروپایی میل به توسعه پیدا کرد و این تقاضا در مردم ایجاد شد که توسعه را از حاکمیت بخواهند و شاه باید کارآمد باشد لذا ترور ناصرالدین شاه نخستین ترور سیاسی در ایران بود که به خاطر بی توجهی حاکمیت به تقاضای مردم رخ داد.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، انقلاب مشروطه را مرحله دوم از تقاضای مردم برای توسعه دانست و گفت: رضاشاه سیستم توسعه را به معنای معاصر آن شکل داد و در سال ۱۳۲۷ سازمان برنامه را تاسیس کرد لذا اولین برنامه توسعه ایران کالبدی و مبتنی بر اشیا بود. البته با توجه به وقوع بحران های مختلف در ایران از دوران قاجار تا پهلوی اول از جمله جنگ، قحطی و بیماری های واگیردار چاره ای نداشتیم، جز اینکه توسعه را فقط ساخت و ساز ببینیم. در سال ۱۲۴۹ و ۱۲۵۰ بزرگترین قحطی و خشکسالی در ایران اتفاق افتاد و بیش از نیمی از جمعیت کشور از بین رفتند، در سال ۱۳۹۶ نیز دومین قطحی بزرگ به وقوع پیوست لذا رضاشاه به عنوان منجی ظاهر شد و طبیعی است که مردم دنبال تاریخ، فرهنگ و دانش های بومی نبودند و فقط سامان اولیه را طلب می کردند.

وی با بیان اینکه توسعه اروپا بعد از رنسانس با رشد خلاقیت ها و گسترش آزادی ها و افزایش مشارکت موثر و کارآمد مردم در زندگی سیاسی همراه شد، اظهار کرد: توسعه در ایران زمانی آغاز شد که انسان مرده بود و فرهنگ امکان نفس کشیدن نداشت.

فاضلی، با اشاره به استخراج نفت در ایران در سال ۱۲۹۸، بیان کرد: ۴۲ سال طول کشید تا نفت تبدیل به منبع اصلی درآمد کشور شد و این وابستگی به استخراج و صادرات منابع نیاز کشور به تولید را کاهش داد. در واقع حاکمیت به جای اینکه شهروندان را درگیر توسعه کند، منابع و معادن را پشتوانه خودش قرار دارد و یک سیاست رانتی ایجاد کرد. از سال ۱۳۴۰ اشیاء و تکنولوژی را بدون مشارکت واقعی و کارآمد آحاد مردم در فرایند تولید وارد کردیم که نتیجه ای جز شکل گیری دولت تمرکزگرا و استبدادی نداشت. این در حالی است که تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران استبدادی نبوده و استبداد به عنوان پدیده مدرن سده اخیر وارد زندگی ما شد.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، با بیان اینکه توسعه یک گفتمان انسان زدا و فرهنگ گریز نیست، عنوان کرد: بحران های زیست محیطی، کاهش سرمایه های اجتماعی ناشی از احساس نارضایتی از زندگی و شکل گیری شاخه های جدید معرفت با دیدگاه های انتقادی در جامعه موجب شده که به بازاندیشی انتقادی درباره برنامه توسعه در ایران برسیم لذا باید از یک نظام دانشی جدیدی برای برنامه ریزی توسعه استفاده کنیم و علاوه بر اقتصاددانان از مشارکت فیلسوفان، ادبا، مورخان، جامعه شناسان، انسان شناسان و متخصصین فرهنگی بهره بگیریم.

Share