یادداشت/ علی علیزاده ازبری

تعقیب پسماند از شهر تا کارخانه کمپوست لاکان، از لاکان تا سراوان

درست زمانی که بهانه های زیادی برای نا امیدی وجود دارد. کلیپ هایی که از معضل بزرگ سراوان می بینیم و این روزها به ظاهر هم شده برای همه گروهها و افراد تبدیل به دغدغه مهم شده است. مصرفی که هر روز بر آن می افزاییم و بی محابا بیشتر و بیشترش میکنیم.تفکیک از مبداء را جدی نمی گیریم.مصرف را کاهش نمی دهیم.

علی علیزاده ازبری

گاهی آدمی تا ته نا امیدی و استیصال می رود، همه چیز را تمام شده ،خود و دیگران را ناکام در اصلاح بعضی امور می پندارد.گاهی هم اتفاقات خوبی می افتد که دوباره امید می جوشد، حتی اگر از روزنه ای باریک بارقه ای از امیدواری سوسو بزند!با مشاهده آنچه که در کارخانه کمپوست لاکان می گذرد و در امتداد آن اطلاع از اقدامات خوبی که هنگام بازدید از محل دپوی زباله ها در سراوان به اتفاق عده ای از مدیران مدارس فومن حاصل شد می توان از امیدواری صحبت کرد.

درست زمانی که بهانه های زیادی برای نا امیدی وجود دارد. کلیپ هایی که از معضل بزرگ سراوان می بینیم و این روزها به ظاهر هم شده برای همه گروهها و افراد تبدیل به دغدغه مهم شده است. مصرفی که هر روز بر آن می افزاییم و بی محابا بیشتر و بیشترش میکنیم.تفکیک از مبداء را جدی نمی گیریم.مصرف را کاهش نمی دهیم. تفاوت پسماند خشک و تر را نمی دانیم.شیشه را از پوست میوه فرق نمی نهیم.پوشک بچه و نان خشک را در یک پلاستیک می ریزیم. هر آن و هرگاه دلمان خواست کیسه زباله را سرکوچه و خیابان رها می کنیم. برای ما فرقی ندارد که شهرداریها درمانده اند.صدها ماشین بزرگ و کوچک فقط درگیر زباله هستند.می برند و می برند و می برند و هنوز و هنوز سرانه تولید زباله برای هر شهروند ایرانی ۸۵۰ گرم هست که ۳ برابر استاندار جهانی است.

اما کود عالی که خروجی کارخانه کمپوست هست آن امید را می جوشاند.زباله ای که طلای کثیفش می نامند را اینجا می توان فهمید که چندان هم بی ارزش نیست.اعلام این نکته که امروزه کل پسماند شهری قبل از تخلیه در سراوان ابتدا به کارخانه کمپوست وارد شده تفکیک و جدا سازی شده،زباله های تر کاملا جدا گردیده و در طی فرایند نه چندان پیچیده ای تبدیل به نوعی کود عالی می شوند و به مصرف کشاورزی و باغداری و گلخانه ها و گلدان ها می رسند و تنها بخش خشک و غیر قابل بازیافت آن به سراوان حمل می شود همان کورسوی امید است.

و سراوانی که زخم آن دیگر ناسور نیست.سرباز نیست.با خاک و شن پوشانده شده است.گرچه آن همه زباله که حاصل سالها دپوی غیر اصولی هست زیر خروارها خاک و شن مدفون شده اند و اثر منفی آنها سالها خواهد بود و قول شهردار که بزودی آنجا ترمیم شده و دارای پوشش گیاهی مناسب خواهد شد همان روزنه امید است. و وعده دستگاههای زباله سوزی که بزودی آنجا شروع بکار خواهند کرد و دیگر زباله ای برای دپو شدن باقی نخواهد همان بارقه امید است که دریابیم لااقل زخم ناسور سراوان عمیق تر نخواهد شد.

و اما هنوز ابتدای راهیم، باید که؛

مصرف را کنترل کنیم.

تفکیک را جدی بگیریم.

باور کنیم کاغذ زباله نیست.

بدانیم شیشه قابل بازیافت است.

پلاستیک و فلز همین الان خریدار دارند.

یک بار مصرف ها و انواع مشماهای رنگ و وارنگ بلای بزرگ تر امروز زباله ها هستند.

و بدانیم که میشود کار کرد کار خوب کرد و مجبوریم از جایی شروع بکنیم. درست تر و بهتر از گذشته حرکت بکنیم.

Share