ظهور مجدد طالبان، آغاز بازی بزرگ در غرب آسیا
واضح است که سیاست کشورهایی همچون عربستان، امارات و حتی قطر در قبال طالبان، در سالهای اخیر همواره حمایتی بوده و به نوعی رقابت جهت پیشگیری از نفوذ ایران در افغانستان و منطقه را دنبال میکرده است
دکتر حسین کلهر، کارشناس مسائل منطقهای
خبر سقوط کابل و به تبع آن دولت قانونی افغانستان به دست شبه نظامیان طالبان در بعد از ظهر روز یکشنبه بیست چهارم مرداد ماه ۱۴۰۰ را باید نقطهی عطفی در تاریخ تحولات داخلی افغانستان و تغییر معادلات منطقهای غرب اسیا به حساب آورد. تحولاتی که به زعم بسیاری از کارشناسان، نقش غیرقابل انکار خود را در تحولات اقتصادی و استراتژیک نظام بین الملل باقی خواهد گذاشت! واقعیت اینکه پدیدهی ظهور و بروز طالبان جدید از دو سال گذشته و در دولت دونالد ترامپ در ایالات متحده رقم خورد. زمانیکه ترامپ اعلام کرد که قصد دارد نیروهای آمریکایی را در راستای یک سیاست منطقهای از افغانستان خارج نماید. اجرای این طرح مهم، به زلمای خلیل زاد، سفیر افغانی الاصل و اسبق ایالات متحده در این همسایهی مهم شرقی ما واگذار شده بود. ایدهای که به عنوان میراثی از دولت ترامپ به بایدن دموکرات رسید و چنان شد که امروز شاهد آنیم.
نگارنده هفتهی گذشته در خصوص نقش و جایگاه افغانستان در منطقه و لزوم اتخاذ سیاستهای واقع گرایانهی ایران در قبال تحولات داخلی این کشور، مطالبی را در قالب یک مقاله تشریح نمود و راهکارهای ۵گانهای را برای پیشگیری از بروز شرایط اینچنینی در افغانستان مطرح ساخت، که در همین گروه مجازی نیز انتشار یافت.
اما امروز با سقوط دولت رسمی افغانستان و تصرف کابل بدست طالبان، بازی وارد مرحلهی پیچیدهتری شده و اثرات چنین تحولاتی را به معادلات منطقه ایی و بینالمللی کشانده است. در حقیقت ماجرای روی کار آمدن مجدد طالبان در افغانستان، همراه با پیامدهای پیچیده و حساسی است که اگر نقش و هدف هر یک از بازیگران منطقهای و بینالمللی در تحولات امروز افغانستان تبیین نشود، پیامدها و تهدیدات متنوعی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی امنیتی برای ایران اسلامی خواهد داشت. ایرانی که امروز به عنوان مخالف اصلی سیاستهای زیاده خواهانهی آمریکا در منطقهی خاورمیانه، غرب آسیا و دیگر نقاط استراتژیک جهان مطرح است و در راستای دکترین انقلاب اسلامی، اقدامات بازدارندهی متعددی در قبال طرحها، نقشهها و حتی ترفندهای امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا به عمل آورده است.
با این مقدمه میتوان تحولات فعلی افغانستان را در دو برش بینالمللی و منطقهای تشریح و نقش و جایگاه ایران را در هر یک از این بخشها بدرستی تبیین نمود.
در سطح بینالمللی نمیتوان بازی بزرگ قدرتهای برتر اقتصادی جهان یعنی آمریکا و چین را در تحولات افغانستان نادیده گرفت. تحولاتی که در بستر شکست ارتش ۳۰۰ هزار نفری دولت قانونی افغانستان از نیروهای شبه نظامی ۶۰ هزار نفری طالبان رقم خورد و به وضوح نشان داد، حمایت پشت پردهی ایالات متحده در روند روی کارآمدن مجدد طالبان در این کشور انکارناپذیر است. حتی وجود نیروهای نفوذی و همراه با طالبان در داخل ارتش دولتی افغانستان نیز دور از انتظار نیست…! (اگر به روند شکل گیری ارتش افغانستان پس از سقوط ۲۰ سال پیش طالبان در افغانستان بنگریم، میبینیم ک روند جذب نیرو و سربازگیری در ارتش این کشور بدون هیچگونه ملاحظات امنیتی و سیاسی و به قولی بدون گزینش همراه بوده و سنگ بنای شکست امروز را از دو دهه پیش در ارتش افغانستان بنا نهاده است.) هرچند که حمایت همه جانبهی اشرف غنی، رییس جمهور قانونی افغانستان از جولان طالبان در داخل افغانستان، خود هیچ شک و شبههای را برای نقشآفرینی آقای غنی در طرح جدید آمریکا در افغانستان باقی نمیگذارد و خوش آمدگویی این رییس جمهور فراری به نیروهای طالبان که وارد ارگ ریاست جمهوری کابل شدند، نیز در همین راستا قابل تحلیل است؟!
با این توضیح سئوال اساسی اینجاست که آمریکا با خروج نیروهای خود بدنبال چیست و چه اهدافی را دنبال میکند؟ در پاسخ به این سئوال باید گفت که هدف آمربکا از خروج نیروهایش از افغانستان که منجر به روی کارآمدن طالبان همراه با یک امارت اسلامی شد، دو نوع هدف عمده را دنبال میکند که هر یک از این دو خود به اهداف زیرشاخهای متعددی تقسیم میشود.
نخست رقابت ژئوپلتیک و اقتصادی ایالات متحده با قدرت نوظهور جهان یعنی چین است. چین امروز نفوذ اقتصادی و ژئوپلتیک عمیقی در افغانستان و دیگر کشورهای منطقهی غرب آسیا از جمله پاکستان دارد. از طرفی پاکستان همین روابط را با ایالات متحده دارد. بیشک تداوم فعالیت دولت قانونی افغانستان که امروز یکشنبه، ۲۴ مردادماه ۱۴۰۰ بدست طالبان سقوط کرد، نمیتوانست منافع اقتصادی و امنیتی ایالات متحده را در قبال چین فراهم نماید و این ماموریت مهم از این پس به امارات اسلامی افغانستان به ریاست گروههای شبه نظامی طالبان داده شده است! با این باید پیش بینی کرد که امارات اسلامی طالبان در افغانستان، از این پس، دو سیاست مختلف و متناقضی را در حوزهی داخلی و خارجی این کشور بازی خواهد کرد:
یکی اینکه به حفاظت از ایدئولوژی افراطی خود در روند ادارهی امور داخلی افغانستان بپردازد و به نوعی بر مردم خود طبق دیدگاه مذهبی و ایدئولوژیکش سخت بگیرد که امروز فرار بخش زیادی از مردم افغانستان به سوی مرزهای این کشور و درخواست پناهندگی به کشورهای همسایه، موید همین موضوع است.
دوم اینکه یک رویهی تعاملی و هدایت شده از سوی آمریکا در عرصهی سیاست خارجی در پیش بگیرد تا زمینههای حفظ منافع اقتصادی، امنیتی و ژئوپلتیک ایالات متحده، در منطقه فراهم شود…؟!
در این صورت فشارهای اقتصادی و امنیتی آمریکا بر ایران میتواند به دست طالبان افزایش یابد و در ساده انگارانهترین شرایط، بازار ۲۵ میلیارد دلاری واردات افغانستان که حدود ۵ میلیارد آن امروز در اختیار ایران قرار دارد، از دستمان برود. در چنین شرایطی فشار تحریمهای اقتصادی ایالات متحده علیه ایران از طریق یک اهرم منطقهای مضاعف خواهد شد.
از سوی دیگر هم مرز شدن یک دولت شبه نظامی، افراط گرا و سرسپردهی آمریکا با ایران در حوزهی شرقی، تبعات امنیتی و نظامی خاص خود را دارد که لازم است دست اندرکاران حاکمیتی کشورمان تدابیر لازم را برای مدیریت بهینهی این تهدیدات اتخاذ نمایند. (حتی به بهای آرایش نظامی در قبال تهدیدات احتمالی طالبان و آمادگی لازم و به موقع برای مدیریت بحرانهای احتمالی)
از سوی دیگر باید تحولات فعلی افغانستان را در بستر بازیگران منطقهای یا درجه دوم بررسی نمود. بازیگرانی همچون عربستان سعودی، پاکستان، امارات متحده عربی، قطر و ترکیه.
واضح است که سیاست کشورهایی همچون عربستان، امارات و حتی قطر در قبال طالبان، در سالهای اخیر همواره حمایتی بوده و به نوعی رقابت جهت پیشگیری از نفوذ ایران در افغانستان و منطقه را دنبال میکرده است. بدین ترتیب بازخوانی و رصد بهنگام سیاستهای منطقهای همسایگانمان در قبال افغانستان، خود راهکار اثربخشی ست که در بستر یک سیاست خارجی قوی و کارآمد میتواند منافع ملیمان را فراهم نموده و اهداف کشورمان را در راستای تعامل با دیگر کشورهای همسایه تثبیت نماید.
در پایان اینکه مجموع مسائل داخلی و چالشهای منطقهای ایران ایجاب میکند تا دستگاه دیپلماسی دولت آیتالله رییسی با کادری مجرب، کارآزموده و متخصص از همین آغاز کار، یک سیاست منسجم و هماهنگی را در راستای حفظ منافع ملی در پیش بگیرد و علاوه بر خنثی کردن ترفندها و طرحهای مذبوحانهای استکبار جهانی علیه ایران اسلامی، فرصت بروز هرگونه تهدید اقتصادی و امنیتی را از ایادی آمریکا در افغانستان سلب نموده و شرایط را برای کاهش اثرات تحریمی و ایجاد گشایشهای اقتصادی و دیپلماتیک با ۱۵ کشور همسایه و جهان تسهیل نماید.
دیدگاه