داغ الهه؛ ایستگاهی در مسیر ناکارآمدی
داغ امثال الهه هیچوقت سرد نمیشود و حرارت آن از جانگیری او به جانگیری جوان دیگری منتقل میشود و دل هموطنان او را مشتعل میکند، مگر اینکه اقتصاد، امنیت و قانونگذاری در مسیر کارآمدی و صلاح جامعه قرار بگیرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، امالبنین فتوحی در یادداشتی نوشت:
الهه حسیننژاد، دختر جوان ساکن اسلامشهر که خبر ناپدید شدنش در مسیر منزل، یک ایران را دلنگران سرنوشتش کرده بود، به دام پلیدمردی افتاد و مرگی جانسوز سرنوشت او شد که هموطنانش را داغدار و متأثر از اتفاق شوم رخداده کرد.
الهه ۴ خرداد کمی زودتر از همیشه، از محل کار خود در تهران به سمت منزلش در اسلامشهر حرکت کرد تا در غیاب پدر و مادر که نوبت پزشک داشتند، مراقب برادر معلولش باشد. در بخشی از مسیر، مسافر اتومبیل سمندی شد که جزو ناوگان رسمی شهر نبود، اما سرانجام ارابه مرگش شد.
سؤال اینجاست چرا دختری تنها باید سوار خودرویی غیر از ناوگان عمومی شود؟ جواب این سؤال از بس که واضح است برای همه روشن است؛ در آن مسیر عموماً ناوگان عمومی نیست و اگر هم باشد، چون کرایه رسمی آن برای رانندگان صرف نمیکند، کمتر در آن مسیر و مسیرهایی از این دست حاضر میشوند و این میشود که بسیاری از مسافران به ناچار از خودروهای مسافرکش شخصی استفاده میکنند.
پس از آنکه الهه سوار آن خودروی سمند میشود، راننده پس از طی مسافتی، با انحراف از مسیر اصلی، شروع به تهدید و تلاش برای ربودن گوشی الهه میکند که پس از مواجهه با مقاومت دختر، دست به سلاح سرد برده و آن را بر بدن گرم او فرو کرده و جانش را میگیرد. در ادامه با راندن به سمت بیرون از شهر، پیکر الهه را در بیابان رها کرده و سپس گوشی مسروقه را به مالخر میفروشد.
با زیر نظر گرفتن سلسله اتفاقات میتوان نتیجه گرفت که اعمال مجرمانه قاتل در کمال خونسردی سر زده و او پس از فروش گوشی، به روال زندگی عادی خود برگشته است، بهطوریکه در تصاویر و فیلمهای منتشر شده از او پس از دستگیری، مشخص است که بهتازگی سر و صورت خود را اصلاح کرده و حتی در زمان دستگیری در قهوهخانه در حال کشیدن قلیان بوده است. پس میتوان نتیجه گرفت که فرد جانی، اولین بار نبوده که چنین اقدامی میکرده و به گفته خود با نقشه قبلی دست به چنین کاری زده است؛ یعنی اینکه این فرد سارق حرفهای بوده و تاکنون چندین سرقت را انجام داده و کسی که به دنبال دزدیدن گوشی گرانقیمت باشد، حتماً مالخر و تیم قوی و منسجمی را سراغ دارد که سریعتر جنس سرقتی خود را به پول تبدیل کند.
سؤال اینجاست که چطور تاکنون پلیس این فرد و شبکه همکار او در سرقت را دستگیر و متلاشی نکرده است؟ واقعاً باید همیشه منتظر فاجعه باشیم تا ضعفها و ناکارآمدیها را رفع کنیم؟ همین چند وقت پیش بود که پسر دانشجویی در مسیر خوابگاه خود در قلب تهران و حوالی کوی دانشگاه، به علت عدم وجود روشنایی در مسیر به دام سارقین افتاد و در تقلا برای جلوگیری از سرقت لپتاپش، جان خود را از دست داد.
آنچه در حادثه تلخ الهه بیشتر از همهچیز به چشم میآید، درست انجام نگرفتن وظیفه در حوزههای مدیریت شهری، انتظامی و قانونگذاری است. بماند که عدهای در فضای مجازی در آن زمان که هنوز الهه یک دختر گمشده بود و نه مقتول، با نظرات شاذ خود، این دختر را به بیعفتی متهم کرده و حتی صحبت از فرار او میکردند که این توهین و افترا، جلوهای از خشونت علیه زنان است که تنها به شکل فیزیکی نیست و از مسیر کلام و رفتار نیز بروز پیدا میکند.
اما در این میان، لایحه خشونت علیه زنان پس از ماهها معطلی در مجلس، چندان جدی گرفته نشد و حتی با کم و زیاد کردن مفاد آن به شکلی غیر اصولی، سبب شد تا دولت آن را استرداد کند. در حالی که بخش عمدهای از جامعه را زنان تشکیل میدهند و وجود قوانین حمایتی از آنها مورد نیاز است، لایحه مرتبط اسیر خطبازی و جناحبازی میشود. همانطور که تعدادی از نمایندگان مجلس اصرار به اجرای قانون حجاب علیرغم مخالفت شورای عالی امنیت ملی کشور را دارند، باید در پی تصویب قانون خشونت علیه زنان نیز باشند، چهبسا در شبانهروز زنانی هستند که مورد آزار و اذیت قرار میگیرند اما به دلیل نبود قوانین کافی و بازدارنده، دم فروبسته و چیزی نمیگویند تا زمانی که اینگونه، مانند الهه با خون خود به جامعه نشان میدهند که تا چه حد مورد آزار و اذیت و خشونت قرار گرفتهاند.
از منظر عمومی هم باید گفت که اقتصاد ناکارآمد، جامعه را به سمت فقر و نداری کشانده و لاجرم آمار بزهکاری و ناهنجاری فزونی گرفته است.
در چنین وضعیتی باید با اتخاذ قوانین پیشگیرانه، در مسیر مهار اعمال مجرمانه خشن حرکت کرد و با مجازات سنگین مجرمان، میزان بازدارندگی قوانین از جرم را بالا برد. اما تا زمانی که متخلفین با حبسهای کوتاهمدت و یا با دریافت تسهیلاتی همچون مرخصی از زندان، بدون رهگیری در جامعه رها میشوند و یا افرادی که به آنها مالخر میگویند، بدون دغدغه و با خیال راحت در حال تجارت اموال مسروقه هستند، هر از چند گاهی باید اخبار جانسوزی را بشنویم که جوانی بهخاطر مقاومت در برابر سارقین، جان خود را از دست داده و مدتی بعد که سارق دستگیر شد، از قول او دریابیم که مال مسروقه مقتول را به ثمن بخس به مالخری فروخته.
داغ امثال الهه هیچوقت سرد نمیشود و حرارت آن از جانگیری او به جانگیری جوان دیگری منتقل میشود و دل هموطنان او را مشتعل میکند، مگر اینکه اقتصاد، امنیت و قانونگذاری در مسیر کارآمدی و صلاح جامعه قرار بگیرد.
داغ الهه؛ ایستگاهی در مسیر ناکارآمدی قوانین و مجریان قانون است. باشد که توقف در این ایستگاه، فرصتی برای تأمل و تدبر برای گذر و انحراف از جاده ناکارآمدی و راندن در مسیر کارآمدی باشد.
دیدگاه