مردی با گرفتن 40 میلیون تومان دستمزد، دست به این جنایت زد

طراحی نقشه قتل شوهر برای بیمه یک‌ونیم میلیاردی

زن جوان اختلاف و گرفتن بیمه عمر یک‌ونیم میلیاردی شوهرش را انگیزه خود از طراحی نقشه این قتل اعلام کرد. این زن که خودش نیز شرکت بیمه دارد، زمانیکه تصمیم به قتل شوهرش گرفت، در ابتدا یک مرد معتاد را اجیر کرد. ولی آن مرد چون از عهده این جنایت برنمی‌آمد، این ماموریت وحشتناک به یک مرد دیگر سپرده شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از شهروندآنلاین؛ شکستن توپی قفل در، بهم ریختگی خانه و سرقت برخی از وسایل هم نتوانست پلیس را فریب دهد. صحنه‌سازی زیرکانه زن جوان و همدستانش باز هم آنها را از چشم‌های تیزبین کارآگاهان پلیس مخفی نکرد. آنها که سعی داشتند قتل پزشک طب‌سوزنی را یک سرقت مرگبار نشان دهند، در نهایت خودشان در تله پلیس گرفتار شدند و هرکدام اظهارات عجیب‌وغریبی را در خصوص انگیزه‌شان از این جنایت اعلام کردند. زن جوان اختلاف و گرفتن بیمه عمر یک‌ونیم میلیاردی شوهرش را انگیزه خود از طراحی نقشه این قتل اعلام کرد. این زن که خودش نیز شرکت بیمه دارد، زمانیکه تصمیم به قتل شوهرش گرفت، در ابتدا یک مرد معتاد را اجیر کرد. ولی آن مرد چون از عهده این جنایت برنمی‌آمد، این ماموریت وحشتناک به یک مرد دیگر سپرده شد. او نیز با گرفتن ۴۰ میلیون تومان پول، دست به این جنایت زد.

تحقیقات در این پرونده بامداد بیست‌ونهم شهریور امسال آغاز شد. آن روز به قاضی میثم حسین‌پور، بازپرس جنایی تهران قتل یک پزشک طب‌سنتی اعلام شد. بلافاصله بازپرس دستور تحقیقات در این‌باره را صادر کرد. مقتول، پزشک طب‌سنتی بود که در خانه‌اش بر اثر خفگی به قتل رسیده و اموالش سرقت شده بود. توپی قفل در خانه شکسته شده و در واقع ۱۰سکه طلا و ۱۰ هزار دلار از خانه‌اش سرقت شده بود.

اظهار بی‌گناهی

کارآگاهان برای کشف اسرار این جنایت مرموز به تحقیق از همسر او پرداختند. او در ابتدای تحقیقات گفت: «سه سال است که با فرزاد ازدواج کرده‌ام. یکی از فرزندانم در کنکور قبول شده و شب حادثه به خانه مادرم رفته بودند تا به آنها شیرینی قبولی در دانشگاه را بدهیم. همسرم هم در مطب فعالیت داشت و شب که کارش تمام شده به خانه رفته بود. من و فرزندانم هم در خانه مادرم بودیم. شب وقتی از خانه مادرم به خانه خود برگشتیم متوجه شدیم قفل در خانه شکسته است. فریاد کشیدم و از همسایه‌ها کمک خواستم. احتمال دادم دزد وارد منزل‌مان شده است. ولی اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که شوهرم در خانه باشد. فکر می‌کردم هنوز برنگشته است. ولی پس از ورود با پیکر نیمه‌جان شوهرم مواجه شدم.»

این زن در ادامه صحبت‌هایش گفت: «من به یک نفر مظنون هستم. ماجرا به چند روز قبل برمی‌گردد. آن شب با همسرم داخل ماشین بودیم که فردی سد راه‌مان شد. او بی‌دلیل برایمان مزاحمت ایجاد کرد. شوهرم از ماشین پیاده شده و آنها با هم درگیر شدند. پس از دقایقی مجددا شوهرم به داخل ماشین برگشت. ما به راه افتادیم. حتی از شوهرم خواستم که از این مرد مزاحم شکایت کنیم، ولی او قبول نکرد. گفت که احتمالا آن فرد یکی از بیمارانش باشد. من هم دیگر اصرار نکردم. ولی حالا به همان فرد مشکوک هستم.»

سرنخ‌های این جنایت مرموز

با وجود این اظهارات، ماموران تحقیقات خود را دقیق و موشکافانه در خصوص این پرونده آغاز کردند. با اینکه توپی در خانه شکسته شده بود، ولی در بررسی‌های دقیق‌تر مشخص شد، احتمالا این در به‌راحتی باز شده و پس از باز شدن در، توپی قفل نیز شکسته شده است. همچنین بهم‌ریختگی خانه نیز تصنعی به‌نظر می‌رسید و مشخص شد فردی به عمد برخی از جاهای خانه را بهم ریخته است. بنابراین همه این دلایل نشان از یک قاتل آشنا می‌داد.

از طرفی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت پی بردند که همسر این پزشک، با دو مرد ناشناس مدام در تماس بوده و شب جنایت نیز با آنها صحبت کرده است. این در حالی بود که تحقیقات بعدی از همسایه‌ها و آشناهای این خانواده نشان داد، زن جوان با شوهرش اختلاف زیادی داشته است. موضوع دیگری که فکر تیم جنایی را به خود مشغول کرد این بود که مقتول، خود را بیمه عمر کرده بود و بعد از مرگش مبلغ یک‌ونیم میلیارد تومان بیمه عمر، به همسرش می‌رسید.

اعترافات هولناک

با کنار هم قرار دادن اطلاعات و مدارک، پازل تکمیل شد. ماموران پلیس به کسی جز همسر مقتول، مظنون نشدند. بنابراین زن جوان دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او همچنان منکر قتل بود، ولی در نهایت راز کشتن شوهرش را فاش کرد. او به ماموران پلیس گفت: «من خودم شرکت بیمه دارم. از چند وقت قبل مردی معتاد برای انجام کارهای بیمه دوستش به شرکت آمد. پس از آشنایی با او، به خاطر اختلافاتی که با شوهرم داشتم، از او خواستم شوهرم را به قتل برساند، اما او قبول نکرد. او گفت نمی‌تواند از عهده این کار بربیاید. ولی فرد دیگری را به من معرفی کرد. من هم ۴۰ میلیون تومان پول به آن فرد دادم و او شب حادثه به خانه‌مان آمد. با چاقو شوهرم را کشت و فرار کرد. دیگر از دست شوهرم خسته شده بودم و می‌خواستم هرچه زودتر از او خلاص شوم.»

سرهنگ مرتضی نثاری، معاون جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتخت در رابطه با این خبر گفت: «با اعتراف زن جوان، مرد معتاد و عامل این جنایت نیز بازداشت شدند. در حال حاضر نیز متهمان به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.»

قتل برای ۴۰ میلیون تومان

خودش هم می‌گوید فریب خورده است. قرار بود ۲۰۰ میلیون تومان پول بگیرد، ولی رو دست خورد و فقط ۴۰ میلیون تومان گیرش آمد. حالا هم به اتهام قتل باید روانه زندان شود. جابر، متأهل است و فرزند دارد. او تنها به دستور یک زن راهی خانه دکتر طب‌سوزنی شد و او را کشت. این قاتل در گفت‌وگو با «شهروند» روایتی از این جنایت هولناک دارد:

چی شد که تصمیم به جنایت گرفتی؟

قرار بود زن جوان به من ۲۰۰ میلیون تومان بدهد. البته در ابتدا یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد در ازای پول، دست به این قتل بزنم. دوستم با فرناز آشنا بود. فرناز در ابتدا به او پیشنهاد این قتل را داده بود. ولی چون دوستم اعتیاد دارد و گفت که نمی‌تواند از عهده این کار بربیاید. برای همین مرا به فرناز معرفی کرد.

دوستت با فرناز چطور آشنا شد؟

این زن شرکت بیمه دارد. دوستم به آنجا رفته بود تا کارهای بیمه یکی از آشناهایش را انجام دهد. در همین رفت‌وآمدها با فرناز آشنا شد و فرناز به او گفت که شوهرش را به قتل برساند.

قرار بود چقدر پول بگیری؟

فرناز در ابتدا گفت که ۲۰۰ میلیون تومان پول به من می‌دهد. من هم وضع مالی خیلی بدی دارم و زندگی‌ام به سختی می‌گذشت. برای همین قبول کردم. ۴۰ میلیون تومان به عنوان علی‌الحساب به من داد. قرار شد بعد از جنایت ۱۶۰ میلیون تومان دیگر به من بدهد، اما بعد از قتل این پول را به من نداد و به بهانه‌های‌ مختلف از پرداخت آن سر باز زد. یعنی من فقط ۴۰ میلیون تومان پول گیرم آمد. کشتن برایم خیلی سخت بود، اما وسوسه مالی باعث شد تا در نهایت قبول کنم که پزشک طب‌سنتی را به قتل برسانم.

قتل را چطور اجرا کردی؟

درواقع از یک ماه قبل از جنایت تصمیم به قتل گرفتیم. چندبار می‌خواستیم این کار را انجام دهیم اما هر بار اتفاقی می‌افتاد و موفق نمی‌شدیم. تااینکه شب حادثه، فرزاد به مطبش رفته بود. فرناز هم در خانه تنها بود. او در را برایم باز کرد. من پشت شوفاژ مخفی شدم تا فرزاد برسد. وقتی او به خانه آمد، من از پشت شوفاژ بیرون آمده و با چاقویی که به همراه داشتم به او ضربه‌ای زدم و متواری شدم. فرناز هم به خانه مادرش برگشت.

پشیمانی؟

خیلی پشیمانم. من نه به پولی که می‌خواستم رسیدم و هم اینکه آینده‌ام تباه شد و مشخص نیست چه سرنوشتی در انتظارم است. وسوسه شدم و فریب خوردم. زندگی‌ام را تباه کردم.

Share