یادداشتی از مجتبی لشکربلوکی؛

غارنشینان چه کسانی هستند؟

غارنشینان از درون غار جهان را تحلیل می‌کنند و به غار عادت کرده اند. مثلا آن سالی که گفته شد: حمایت از کار و سرمایه ایرانی! امیدوار بودیم بواسطه این تلنگری که به درستی زده شد برخی از غار بیرون بیایند اما به غار خود بد عادت کرده‌اند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، مجتبی لشکربلوکی در یادداشتی نوشت؛

جامعه ما را می‌شود به سه به علاوه یک دسته تقسیم کرد.

کوخ نشینان: همان کسانی که آنان را مستضعفان می‌نامیدیم و قول داده بودیم که زندگی‌شان از این رو به آن رو شود. نشد! بنابراین اسم دیگری برایشان گذاشتیم: اقشار آسیب پذیر. کوخ نشینان همان کسانی‌اند که جبر روزگار باعث شده گورخوابی، کارتن خوابی، پشت بام خوابی کنند. تن فروشی و دختر فروشی کنند. محض اطلاع عرض کنم: به گزارش تجارت نیوز ساکنان اصطبل، ماهانه دو میلیون و ساکنان گاوداری ماهانه یک و نیم میلیون تومان اجاره می‌پردازند.

کاخ نشینان: ما آن‌ها را به نام‌های مختلف می‌شناسیم. مثلا اگر خاطرتان باشد زمانی می‌گفتیم سرمایه داران زالوصفت! بعدها عناوین دیگری هم اختراع شدند مانند مرفهان بی‌درد و رانت‌خواران. این‌ها همان گروهی بودند که قرار بوده قدشان کوتاه شود و یا دست‌شان از بیت المال یا حق الناس بریده شود.

آپارتمان نشینان: طبقه متوسط اقتصادی اند. یا کارمندند، یا کاسب یا کارآفرین. به خاطر درآمد ماهانه یا ارث پدری اکنون یک خانه و یک ماشین دارند تا اینجا به نظر می‌رسد که وضعیت بهتری نسبت به کوخ نشینان داشته باشند اما از نظر روانی بسیار تحت فشارند: آن‌ها همیشه نگران آینده، تورم، فرزندان‌شان و قطعی و وصلی اینترنت و آب و برق هستند. به همین خاطر مردم عصبانی‌اند: طبق نظرسنجی ایسپا ۵۷٪ نمونه آماری، به میزان کامل، زیاد و تا حدودی در معرض خشم قرار می‌گیرند.

مدت‌ها فکر می‌کردم که ایراد جامعه ما وجود «کاخ نشینانِ رانت خوارِ فرصت طلبِ خودخواه» است و گهگاهی هم طعنه می‌زدم به آپارتمان نشینان که در همه جای دنیا طبقه متوسط اقتصادی پیشران اصلاحات اجتماعی‌اند ولی در این کشور این‌ها سرشان به زندگی شخصی‌شان گرم است. بعدها فهمیدم که اشکال در طبقه چهارم است: غارنشینان.

غارنشینان کمابیش هفت ویژگی دارند:

۱) در عرصه اقتصاد؛ فکر می‌کنند اقتصاد دستورپذیر است و معیشت و تورم را می‌شود با قیمت‌گذاری دستوری و یارانه حل و فصل کرد.
۲) در عرصه سیاست: فکر می‌کنند وکیل و کارگزار نیستند بلکه رییس و صاحب اختیارند و بالاخره یک نفر باید برای مردم تصمیم بگیرد نیازی هم به زمینه‌سازی و توجیه افکار عمومی نیست.
۳) در عرصه بین الملل: فکر می‌کنند کشورهای دیگر باید بر اساس عدالت و اخلاق موضع بگیرند نه منافع ملی. آن‌ها شجاعت را در مخالفت با دیگران می‌دانند نه در پذیرش واقعیت‌های بین المللی ولو تلخ. سیاست خارجی در نزد آنان بالذات اهمیت دارد و ربطی به اقتصاد ندارد.
۴) در عرصه فرهنگ؛ فکر می‌کنند مردم را به اجبار می‌توان به سمت یک سبک زندگی خاص هدایت کرد و نمی‌دانند اخلاق اجباری نه ارزشمند است نه ممکن.
۵) در عرصه تکنولوژی: در حالی که جهان در اندیشه فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی و بیگ دیتا و چاپ سه بعدی است آن‌ها هم و غم‌شان بروزترین تکنولوژی فیلترینگ است.
۶) در عرصه صنعت: خودکفایی فراگیر را هنوز یک ارزش می‌دانند.
۷) در عرصه دولت: فکر می‌کنند دولت باید همه کار انجام دهد مدرسه بزند، بیمارستان داری کند، جاده بسازد و… در نتیجه به جای آنکه بخش مردمی چرخ کشور را بچرخاند همه چیز افتاده به دست دولت ها. دولت به جای آنکه جامعه را توانمند کند به گونه‌ای که نیاز به یارانه نداشته باشد جامعه را مواجب بگیر بارآورده.

غارنشینی ربطی به جناح سیاسی ندارد و در همه طیفی هستند از اپوزیسیون (مثلا سلطنت طلبان) و پوزیسیون (اصلاح طلبان و اصول گرایان). غارنشین‌ها محدود به دولتمردان نیستند من و شما هم می‌توانیم غازنشین باشیم. غارنشینی محدود به ایران هم نیست. در همه کشورهای دنیا پیدا می‌شوند.

غارنشینان از درون غار جهان را تحلیل می‌کنند و به غار عادت کرده اند. مثلا آن سالی که گفته شد: حمایت از کار و سرمایه ایرانی! امیدوار بودیم بواسطه این تلنگری که به درستی زده شد برخی از غار بیرون بیایند اما به غار خود بد عادت کرده‌اند.

آیا همه مدیران غارنشین اند؟ قطعا خیر! بواسطه تعامل با دولتمردان دریافته‌ام بسیاری در حال تغییر نگرشند. باور کنید مدیران باهوش و خوشفکر کم نداریم. بنابراین می‌توان امیدوار ماند (البته می‌دانم متهم می‌شوم به اینکه جیره خوار حکومتم).

تجویز راهبردی

توسعه در گرو تغییر قواعد اداره جامعه و کشور است.
قواعد جمعی چگونه تغییر می‌کند؟ ذهنیت و پارادایم جدید.
ذهنیت قدیمی چگونه جای خود را به پارادایم جدید می‌دهد؟ با یادگیری عمیق.
یادگیری عمیق خود به واسطه این سه بدست می‌آید: تحلیل شکست ها، آموختن از بهترین تجارب جهانی و نشر آگاهی‌های جمعی. بعید می‌دانم هیچ کسی از جمعیت با سواد ۱۵ سال به بالا نتواند نقشی در یکی از این سه مکانیزم یادگیری داشته باشد. غارنشینان را باید از غار بیرون آورد کمی طول می‌کشد تا چشمان‌شان عادت کند.

Share