یادداشت/کمیل فتاحی؛

نگاهی به نمایش «آرت» به کارگردان علیرضا کوشک جلالی

در خلال نمایش به بررسی روابط سه دوست پرداخته شده، تصویری کلیشه‌ای که فاقد پرداخت جدید یا زاویه نگاهی نو است و برای رضایت نظر مخاطب یک قطعه موسیقی زنده و شوخی‌های دم دستی و استفاده از کلیشه‌های کمدی هم در آن جا دارد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، کمیل فتاحی در یادداشتی نوشت:

نمایش «آرت» به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی این روزها در تماشاخانه نارون رشت به روی صحنه است. حال آیا به هوای زنده نگاه داشتن چراغ تاتر باید مخاطب را به رفتن و دیدن دعوت کرد؟ بله باید دعوت کرد همگان بروند تاتر ببیند، خوشبختانه در این چندماه که واکسیناسیون سراسری شده تقریبا هر هفته کاری در رشت به روی صحنه بوده، اما حالا که صادقانه مخاطب را به تاتر دیدن و تماشای آرت دعوت کردیم، آیا در این شهر کوچک رخصت و فرصت نقد هم داریم یا نه فقط به تعریف باید لب گشود و جز این می‌شویم بدخواه و بدبین!؟

بگذارید مختصر بگویم آقای جلالی چنانکه از رزومه‌اش پیداست چهره‌ی فرهنگی پر کاری بوده و با ده‌ها اثر ترجمه و نگارش و کارگردانی، مورد احترام طیف زیادی از اهالی تاتر قرار دارد و مگر غیر از این باید باشد، آن موها که در آسیاب سپید نشده، بماند که ایشان بخاطر‌ام اس مدتهاست از ویلچر استفاده می‌کند و با اینحال بیش از خیلی آدمهای دیگر سعی کرده به تاتر مملکت انرژی برساند و از دریچه نگاهش به تولید آثار هنری بپردازد.
در کارنامه‌ی جلالی بخاطر چند دهه زندگی در آلمان، فعالیت نمایشی و کسب رتبه‌های اول در مسابقات تاتر دیده می‌شود، و برخی مجامع تاتری اروپا یا همان آلمان از ایشان تقدیر کرده اند، پس علیرضا کوشک جلالی با همین چندخط مختصری که درباره‌اش نوشتم سطح توقع مخاطب را برای دیدن نمایشی بر صحنه تاتر رشت بسیار بیش از دیگر عزیزان هنرمندی که هم اینک در رشت کار برای اجرا دارند بالا می‌برد.

خوب من هم با همین ذهنیت به تماشای نمایش «آرت» رفتم و البته با موافقت خود جناب جلالی، یکساعت قبل از اجرای شب دوم، گفتگوی کوتاهی هم درباره تاتر با ایشان ضبط کردم که بعدا منتشر می‌شود.
اما حالا بعد از تماشای نمایش آرت دچار یک دوگانگی استرس‌زا شده‌ام که ویژه ما ایرانی هاست و به دلم چنگ می‌زند که یک دل سکوت کنم که سکوت مرد نشان رضایت اوست، و یک دل دیگر اینکه اگر نقدی نظری داری سخن بگو، چون جلالی در فرنگ تنفس کرده و انتقاد را قدر میداند و مثل بعضی کارگردان‌های وطنی نیست که چون دوخط نقد و نظر درباره اثرشان بنویسی، بلافاصله در بلک لیستشان قرار می‌گیری و… البته خوب طبیعتا همیشه چنین نبوده و نسل جوان و خوش فکر و پیشرو هم در تاتر گیلان از مرکز تا شرق و غرب استان داریم که هربار نقدی شنیده اند، خودشان پاپیچ منتقد شده که بنشینیم گفتگو کنیم و اصولا همین گفتگو و نقد و نظر درباره یک اثر هنری آن را به آرت بدل می‌کند.

نمایش آرت که ماجرای طنز و کنایه‌آمیز انسان مدرن و مواجه‌اش با جامداتیست که توسط زنجیره‌ی نمایشگاه دار و خریدار و دلال شارلاتان‌های فرهنگی بعنوان اثر هنری ناب قالب می‌شود تا در یک حراجی جهان سومی که مردم به نان شب محتاج ترند تا یک تابلوی سفید و بی‌معنی، ۱۴ میلیارد تومان به فروش برود!
نمایشنامه آرت نوشته‌ی «یاسمینا رضا» متن بدی نیست.
نقد کلی نمایشنامه آرت به افه‌های هنردوستانه برخی است که با واوووو گفتن نسبت به هر چرندی که گاهن نام هنرمند گنده‌ای پشت آن است، اثر را به قیمت گزاف خریداری می‌کنند! در خلال نمایش به بررسی روابط سه دوست پرداخته شده، تصویری کلیشه‌ای که فاقد پرداخت جدید یا زاویه نگاهی نو است و برای رضایت نظر مخاطب یک قطعه موسیقی زنده و شوخی‌های دم دستی و استفاده از کلیشه‌های کمدی هم در آن جا دارد.

هرچند در جامعه اینطور آینه گرفتن بواسطه هنر تاتر برای نشان دادن شمایل ناآگاه برخی مردم لازم و ضروریست، اما وقتی اثری از دریچه نگاه هنرمندی صاحب کسوت و پرکار مانند جلالی خلق می‌شود، انتظار می‌رود یک حرکت رو به رشد و پیشرفتی در مقوله‌ی هنر تاتر به مخاطب نشان بدهد، نه اینکه مخاطب در برف و باران بکوبد برود، چون شنیده کارگردانی آمده که در فرنگ زندگی می‌کند و ازش تعریف و تمجید شده، بعد اثری در سالن نمایش داده شود که در حد همین تاترهای روتینی است که در طول سال ده‌ها نمونه از آن و چه بسا بهتر از آن در کنج آموزشگاه‌های هنری و سالن‌های تاتر شهرستان به صحنه می‌رود!

البته باز نگرانم از این بابت که معمولا اساتید هنر در کشورمان هنرجویانی متعصب و هواخواه دارند که به مثابه پیروان دوآتشه با خواندن اولین کلمه در نقد استاد، نویسنده را لعن و نفرین می‌کنند!
جدای از این شوخی، هنرجویان پیرامونی تاتر رشت و همین اجراهای روی صحنه، اغلب بچه‌های تازه وارد نیستند و چند سالیست که عشق تاتر را به جان و دل دنبال می‌کنند، خوب سوال دیگر من از آقای جلالی این است: شما که در آلمان ورز دیده‌اید و در مصاحبه‌هایتان از دغدغه تاتر برای توده مردم سخن می‌گویید و بر لزوم آگاهی و آموزش تاکید دارید (در گفتگو با تلویزیون بی‌بی سی) حال در همین اثر اخیر چه دستاورد آموزشی نوین و تازه‌ای برای تقویت نسلی از بچه‌های تاتر گیلان سوغات آورده اید؟
نمایش آرت از طریق نظارت آنلاین کارگردان و از راه دور تمرین شده که بقول کوشکی این امر تحت تاثیر محدودیت‌های دوران کرونا بوده، اما آیا این دور کاری به اندازه کافی دانش کارگردان را به بازیگران منتقل می‌کند؟
بگذارید در یافتن جواب کمکتان کنم، علیرضا کوشک جلالی آدم یکجا نشستن نیست و حتی اگرچه الان سالهاست با ویلچر رفت و آمد می‌کند، اما به اندازه چند آدم سرپا نیرو و انگیزه کار کردن دارد، ولی بحث من کیفیت کارهاست و اینکه وقتی سه سال قبل در لنگرود، الان در رشت، بعد یزد، بعد دوباره لاهیجان و همینطور در نقاط مختلف ایران نمایش به صحنه می‌برید، حتما باید متناسب دغدغه‌هایی که مدعی‌اش هستید، نسل جدید تاتری هم پرورش بدهید و این پرورش با کارگردانی آنلاین از دور فقط بازیگران جوانی را که علاقه‌مند به بودن در هوایتان هستند راضی می‌کند، اما برای کلیت و سطح تاتر استان ثمره و بهره‌ای ندارد که بر اساس آن بتوان گفت دیماه ۱۴۰۰ کوشکی که دانش آموخته تاتر آلمان بود، اثری را در رشت به صحنه برد که در بازی بازیگران، یا کارگردانی و یا طراحی صحنه و لباس و… الگوی تازه‌ای برای تاتر استان به ارمغان آورد.

اگر اینطور نباشد و اثر با تمام احترامی که در سوابق هنرمند نهادینه شده، نتواند یک گام کلیت هنر تاتر گیلان را به جلو ببرد، میشود یک کار تکراری که دست بر قضا بهانه‌ای شده تا کارگردان چند روزی میهمان شهر خلاق خوراک یعنی رشت بشود و ضمن تحکیم ارتباط استادشاگردی با اعضای قدیم و جدید گروهش، تا درودی دیگر بدرود بگوید.
در پایان بگذارید دوستانه از آقای جلالی متوقع و امیدوار باشیم در اثر بعدی خود در گیلان، سوغاتی متفاوت از تاتر اروپا برای تاتردوستان و هنرمندان این شهر و دیار به همراه بیاورد که در این شهر توقع از امثال ایشان بیش از اینهاست.

عکس: کمیل فتاحی

Share