وضعیت نامناسب یک مهمانپذیر تاریخی در رشت؛

وضعیت مهمانسرای نخستین شهردار رشت | زیباسرا مسافر می خواهد

«زیباسرا» یکی از مهمانپذیرهای متروکه در مرکز شهر رشت است. این بنا با قدمت بیش از صدسال، نیازمند احیا و مرمت جدی است. «زیباسرا»، هنوز هم زیباست.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، مهری شیرمحمدی در شبستان نوشت؛

«زیباسرا»، هنوز هم زیباست. حتی با وجود سفال‌های کوزه‌ای ریخته شده‌اش و درب و پنجره‌های چوبی پوسیده‌اش. از وقتی مورد بی‌مهری قرار گرفت، اینگونه رنگ رخسارش پریده شد.

زیباسرا روزگاری شاهد آیند و روند مسافرانی بود که رشت را به عنوان مقصد گردشگری انتخاب می‌کردند و وقتی روی بالکن هر اتاق ایستاده و باغ و حیاط زیباسرا را می‌نگریستند، گویی اولین خیابان رشت رنگ دیگری داشت و حتما هم داشت زیرا مردم رشت برای پیاده‌روی و تفریح با خانواده، سنگفرش خیابان سپه و مغازه‌های تجاری دو سوی این خیابان را انتخاب می‌کردند. مسافرانی که خاطره خوشی از اقامت خود در رشت داشتند، کافی بود ۲۴۰۰۰ را برای رزرو شماره‌گیری کنند تا علاوه بر اقامت، از خدمات صبحانه، نهار و شام زیباسرا بهره‌مند شوند.

این روزها اگر به زیباسرا بروید، ریزش بخش‌هایی از این عمارت زیبا، دلگیرتان می‌کند. بالکن برخی از اتاق‌ها ریخته شده و به دلیل‌عدم استحکام، اجازه بالا رفتن از پله‌ها را برای دیدن طبقه دوم ندارید و به‌جای اقامت مسافر در این ساختمان L شکل، زیر درخت تنومند مگنولیای حیاط، گربه‌ها در جست و خیزند و درخت خرمای تنومندی که معلوم است سال‌ها کسی برگ‌های خشکیده‌اش را پیرایش نکرده است و مسافری برای قدم زدن به باغ پشتی حیاط نرفته و در این فصل از سال نارنج‌های رسیده باغ را نچیده است.

این روزها اگر به زیباسرا بروید، تنها صبحانه‌ای مختصر و چای قندپهلویی نصیبتان می‌شود. آن هم از آقای هاشمی که دوست ندارد اطلاعات زیادی از ملک به‌جامانده از پدرخانمش واگویه کند و نه حتی اسم کوچکش را. به سختی توانستم اعتمادش را جلب کنم، برای اندک گفتگویی و اجازه عکاسی. از نگرانی‌هایش می‌گفت از صنف و بسته شدن اندک ممر معاشش. اما اندک اطلاعاتی که بیان کرد، بخشی از تاریخ شفاهی شهری است که هویت‌های آدم‌ها و خانه‌هایشان در کمتر از صد سال فراموش و نابود شده است.

«اینجا بیشتر از صد سال قدمت دارد. مال خاندان رفیع بود. همان که سردیسش را جلوی ساختمان شهرداری نصب کردند. در اصل مال پدرش بود. پدرش از مجتهدان رشت بود و نفوذ زیادی با دربار داشت. هر وقت از تهران برایش مهمان می‌آمد، اینجا اسکان می‌داد. درواقع این ساختمان دو طبقه مهمانسرای امام جمعه تراز اول رشت بود.» و من به لمبه‌های خاکستری رنگ سقف می‌نگریستم و دیوارهای نم‌زده و سنگ‌نمای ساختمان. چقدر این نما برایم آشناست. پیش از این در خانه‌های تاریخی قجری رشت هم دیده بودم. همانند عمارت زین العابدین اخوان در محله خواهر امام و یا خانه پسر حاجی احتشام در راسته حصیرفروشان خواهر امام.

هاشمی که املت را را روی میز چوبی قهوه‌ای سوخته گذاشت، گفت: «می‌دانی این میز و نیمکت‌ها مال چندسال پیش است؟ چوب‌هایش همه روسی است. از طبقه بالا آوردم. مال زمانی بود که اینجا مسافرخانه بود. همچین چوبی دیگر پیدا نمی‌شود.» پرسیدم” مسافرخانه چه سالی بسته شد؟ «۵۵ یا ۵۴. این ساختمان اول مهمانسرای خاندان رفیع بود. سال ۱۳۰۹ شد اداره راه، بعد از آن هم چندسالی اداره بهزیستی بود. سال ۱۳۱۶ هم مدرسه بود. اینها را از خودم نمی‌گویم. یادمه یک بار پیرمردی آمد تو حیاط زیباسرا، با حسرت به در و دیوارها نگاه می‌کرد و از گذشته‌ها یاد کرد. می‌گفت من سال ۱۳۱۶ مدیر این مدرسه بودم. خانم ۸۵ ساله‌ای هم در جوار همین بنا زندگی می‌کرد. ۲۰سال پیش فوت کرد. ایشان تعریف می‌کرد اینجا اداره دولتی بوده. می‌گفت قبل از احداث خیابان امام، ورودی این خیابان به سمت مرکز شهر، سنگفرش بوده است. پدرخانم من سال ۱۳۱۸ سرقفلی اینجا را گرفت. بعد از آن زیباسرا دوباره شد مهمانسرا تا سال‌های ۱۳۵۵. الان هم که قهوه خانه است.»

از مالکان بنا می‌پرسم. آنگونه که صاحب فعلی زیباسرا می‌گوید؛ ۱۶ورثه از این بنا سهم می‌برند. برخی تهران ساکن هستند و برخی خارج از کشور. هرچه هست مالکان بنا برای احیا و مرمت این ساختمان زیبا در مرکز شهر دغدغه‌ای ندارند و من همانطور که بشقاب‌های پلاستیکی و چاقوی اره‌ای دهه ۶۰ روی میز را نگاه می‌کردم، با کنجکاوی سئوالاتم را ادامه می‌دادم و هاشمی هم با اکراه یک خط درمیان جواب می‌داد. صحبت‌های ما به عمارت دو طبقه مجاور زیباسرا کشید که نیمی از دیوار حیاطش به سمت زیباسرا فروریخته است. «مالک این عمارت حاج صفرعلی بافکر بود. تاجر برنجی که سال ۱۳۴۵ سینما رادیو سیتی را در سبزه میدان رشت راه‌اندازی کرد. بعدا شد سینما شهرطلایی، بعد از انقلاب هم شد سینما ۲۲ بهمن. خدارحمتش کند، مرداد سال گذشته فوت کرد. البته خانه‌اش را خیلی سال پیش فروخته بود و الان هم نمی‌دانم ملک چه کسی است.»

و من در حین عکس گرفتن از لمبه‌های چوبی سقف که آویزان بود، به این فکر می‌کردم که این بنای بجامانده از دوره قاجار با اینهمه بی‌مهری چقدر خوب دوام آورده است. کاش دست نوازشگری بود تا مشاطه رویش شود. از درب بنا که خارج می‌شوم، دوباره به تابلوی سردر نگاه می‌کنم که رو به اولین خیابان رشت، خیابان سپه، باز می‌شود. تابلوی زنگ زده‌ای که نصف آن هم افتاده است و احتمالا تابلو اینگونه بود: «مهمانپذیر زیباسرا» اما وقتی شماره تابلو را گرفتم، کسی جواب نداد.

Share