جوانگرایی از شعار تا واقعیت | تن رنجور گیلان از فقدان بزرگتری دلسوز
جوانان خودساخته، متعهد و متخصص این دیار باید از این اختلافها درس عبرت گرفته و با کنار نهادن اختلافات جزیی و نگاههای سلیقه ای، بر مبنای اصول قابل اتکا دور هم جمع شوند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، موسی کاظمی در یادداشتی نوشت:
از روز ۲۹ خرداد که دولت سیزدهم پیروز میدان شد تا به امروز، گیلان شاهد فراز و فرودها، و دست به دست شدن لیستهای متعدد برای پستهایی بود که بیشتر حوزهی مدیریت در استانداری را شامل میشد نه حوزههای تخصصی در ادارات کل و خدمات رسان را!
این نوع گمانه زنیها بیش از آنکه جنبه حل مشکلات را داشته باشد شائبه سیاسی بودن را به ذهن متبادر میکرد.
شاید بتوان به ضرس قاطع گفت که بیشتر این لیستها توسط افرادی تهیه شده بود که شناخت درستی نسبت به فضای سیاسی و کار در استانداری ندارند.
سهم خواهی برخی نمایندگان برای بهره برداری بیشتر و ایجاد زمینه برای تداوم دوران نمایندگی نیز بر غبارآلود شدن این فضا افزود؛ فضایی به شدت مسموم که قلب هر دلسوزی را به درد میآورد!
در این باب تذکر چند نکته لازم به نظر میرسد:
۱. کنشکران سیاسی استان غالبا از بازنشستگان و افرادی تشکیل شده است که علیرغم پا نهادن به سن بازنشستگی هنوز دل در گرو این مسئولیتها دارند و تضاد منافع مانع از دیده شدن پتانسیل نسل جوان برای اداره مصادر خواهد شد.
این در حالی ست که حضرات پیشکسوت در سنینی پایینتر مسئولیتهای به مراتب بزرگتری را در این استان داشتهاند!
اکنون نسلی را پیش رو داریم که در بهترین بازه زمانی برای اداره کشور قرار گرفته است اما سعی کرده بیمهری پدرانش را با قمض بصر و حفظ احترام پیشکسوتی از سر بگذراند و اگر این فرصت را از او بگیرد، سرخوردگی نسل سوم و از دست رفتن سرمایه اجتماعی دولت کمترین خسرانی ست که بر نظام تحمیل خواهد شد.
۲. گیلان عزیز سالهاست از فقدان بزرگتری که در قامت یک پدر دلسوز بتواند به دعواهای سیاسی و طایفهای خاتمه دهد، رنج میبرد و شاید این روزها بیشتر این مهم را درک کنیم و بر اهمیت آن بیاندیشیم. بزرگتری که زیر چترش پیر و جوان، چپ و راست، خواص وعوام احساس آرامش کنند.
البته عدهای بر این قلم خرده خواهند گرفت که گوش شنوایی نیست تا سخن بزگتر را بشنود. آن وقت است که عرض خواهم کرد دستی باید باشد تا گوشهای ناشنوا را بپیچاند و شنوایش کند و آن قطعا جز دست بزرگتر، شیخ یا ریش سفیدی نخواهد بود.
۳. جوانان خودساخته، متعهد و متخصص این دیار باید از این اختلافها درس عبرت گرفته و با کنار نهادن اختلافات جزیی و نگاههای سلیقه ای، بر مبنای اصول قابل اتکا دور هم جمع شوند و نقش فعال خود را در عرصههای سیاسی و فرهنگی استان باز تعریف نمایند.
اگرچه نا امیدی را میشود در قاطبهی این نسل به عینه مشاهده کرد اما باید امید به آینده را با بازخوانی تاریخ و حتی بیانیه گام دوم انقلاب در دلها زنده نگاه داشت و این بیت از سعدی را نصب العین قرار داد که فرمود:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
۴. سخنی با اعضای تصمیم ساز دولت و ستادهای آن در استان و آن ذکر این مهم که مقام معظم رهبری در نامه کوتاه و مهم خویش به آقای احمدی نژاد پس از انتصاب آقای مشایی به معاونت اول ریاست جمهوری مرقوم فرموده بودند: «انتصاب جناب آقای اسفندیار رحیم مشایی به معاونت رئیس جمهور بر خلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقه مندان به شما است.»
حواستان باشد موجبات سرخوردگی حامیان خویش را در این استان و کشور فراهم ننمایید.
دیدگاه