سمیه محمدی؛

رفتار آگاهانه زنان به عنوان اهرم اجرایی در پایداری توسعه شهری

تحقق هر توسعه ای مستلزم تغییراتی عمیق در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است تا در نهایت با بلوغ فکری و معنوی جامعه انسانی، ارتقا و اعتلای مادی و معنوی جامعه در راستای تعالی همه جانبه ی انسان ها فراهم گردد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، «سمیه محمدی»در یادداشتی نوشت:

از گذشته تا به امروز آنچه که لزوم حضور افراد به عنوان عناصری فعال وپویا در سطح جامعه بوده، در نظرداشتن «اصل حرکت» بوده است. این اصل مهم و ارزشی که پویایی و کنش جامعه انسانی را دربر خواهد داشت برآمده از پذیرش افراد و نگرش صحیح آن‌ها نسبت به خودشان است. پذیرشی واقعی از خود با تمام ظرفیت‌ها و توانمندی‌های درونی و همه‌ی کاستی‌ها و نقاط قوت و ضعف، برای رسیدن به تعالی که در نهایت منجر به ایجاد باوری عمیق در انسان می‌شود. باورو پذیرش اصل حرکت جهت حیات جامعه انسانی، گامی ست برای شکستن حصار درونی ذهنی افراد که به دلایل گوناگون اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و فردی در ذهن‌ها شکل گرفته و می‌گیرد. با رهایی از حصارهایی که مانند غل و زنجیرهایی دور افکار و باورها می‌پیچند و سد مسیر تکامل و توسعه هستند، موتور حرکت و تکامل در زندگی فردی و اجتماعی به چرخش در می‌آید. که برآیند این تکانه‌ی عمیق درونی، آگاهی عمیقی ست که توسط آن از دالان آگاهی خودمحور بیرون کشیده می‌شویم و وارد زندگی اجتماعی و بسط یافته خواهیم شد. عدم شکل گیری این جریان، جامعه انسانی را به سمت یک سفر قهقرایی پیش خواهد برد و یک حالت مردگی و انفعال در جامعه وافراد آن رخنه خواهد کرد. در حقیقت، لازمه‌ی مشاهده‌ی حیات جامعه انسانی و ظهور جامعه‌ی انسانی پیش رونده به سوی تکامل، گذر از خود به کل است. چنین جامعه‌ای در گام نخست نیازمند بازسازی در سطح افکار درون انسان هاست چرا که تکامل و توسعه یافتگی و تمدن‌سازی از تفکر آغاز می‌گردد. تا در گام بعدی بیداری جمعی و آگاهی میدانی، اشاعه دهنده‌ی تکامل و توسعه یافتگی باشند. در چنین فضایی برآمده از یک آگاهی عمیق درونیست، که ایده‌ها و تفکرات خلاقانه و پویا از ذهن‌های آماده و رشدیافته سرازیر می‌شوند و برای خلق جامعه‌ای متمدن، افراد از غوطه خوردن در دریای بی‌تفاوتی خارج شده و بر نقش آفرینی اجتماعی می‌پردازند.

هدف از تکامل و توسعه یافتگی جامعه چیست؟

هدف، پاسخ به این سوال است که ما به عنوان رکن اصلی جامعه انسانی، قرار است چه نقشی در ساخت و خلق داستان زندگی خود داشته باشیم و صرفا به مثابه تماشاگرانی عمل ننماییم؟
برای چنین امری، چه زیر ساخت‌هایی بایستی فراهم باشد؟ نقشه‌ی راه را چگونه و بر اساس کدامین مؤلفه‌ها و شاخص‌ها تبیین خواهیم کرد؟ آیا بدون رشد و توسعه، رهیافت به سوی جامعه‌ای تکامل یافته امکان‌پذیر خواهد بود؟
تحقق هر توسعه‌ای مستلزم تغییراتی عمیق در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ست تا در نهایت با بلوغ فکری و معنوی جامعه انسانی، ارتقا و اعتلای مادی و معنوی جامعه در راستای تعالی همه جانبه‌ی انسان‌ها فراهم گردد.
بی‌شک، مسیری که در آن فرآیند تکامل و رسیدن به جامعه و انسان متعالی شکل می‌گیرد، نه تنها جدای از زندگی اجتماعی نیست بلکه بایستی به آن به عنوان یک ضرورت نگاه کرد، چرا که در تجربه‌ی زیست اجتماعی ست که انسان با همه‌ی تضادهای دنیا و روابط و تعامل‌ها رو به رو می‌شود. هر قدر این مواجه، تجربه‌ی آگاهانه‌ای باشد، بعدی از ابعاد وجودی انسان را رشد خواهد داد.
وهر چه پذیرش لزوم زندگی اجتماعی برای ارتقاء همه جانبه انسان بیشترو عمیق‌تر باشد، در هم تنیدگی تکامل جامعه با تکامل انسانی بیش از پیش بروز خواهد کرد که سبب حضور آگاهانه‌ی انسان در جامعه برای رشد و تعالی زندگی فردی و اجتماعی می‌شود.

نقش و جایگاه زنان در جامعه

از نگاه جهان، امروزه، نقش زنان تأثیربسزایی در رشد کمی و کیفی نیروی انسانی و توسعه‌ی همه جانبه‌ی جامعه دارد. غایت توسعه و تکامل در کشور ما و دیگرجوامع، مورد توجه سیاستمداران و سیاست گذاران و مدیران و مجریان امور قرار داشته و تلاش‌های بسیاری نیز برای تحقق آن صورت گرفته است. اما در این میان آنچه به عنوان یک خلاء دیده می‌شود، عدم توجه مطلوب به حضور و نقش جدی زنان به عنوان یکی از ارکان مهم توسعه می‌باشد.
زنان به عنوان نیمی از جمعیت شهروندی، در جایگاه‌ها و عرصه‌های مختلف اعم از فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و علمی و اقتصادی و هنری، باور به اثرگذاری عمیق خود را در تمام سطوح با حضور خود بازتاب داده‌اند.
نظام خانواده درعصر حاضر، به عنوان کوچک‌ترین نهاد اما اصلی و استراتژیک با بیشترین میزان اثرگذاری در جامعه انسانی، اولین پایگاه تاثیرگذارزنان محسوب می‌شود. مؤید این نکته، نسل‌های گذشته و امروزی و آینده ایست که در دامن بانوان ما و زیر چتر خانواده، تربیت و پرورش می‌یابند. قطعا زنانی که به پذیرش خود رسیده‌اند و دارای یک نگرش واقع بینانه از توانمندی‌ها و ظرفیت‌های موجود هستند و در جهت رشد و بینش عمیق قدم برمی دارند تا در نهایت به رسالت و حقیقت وجودی‌شان برسند، نسلی که پرورش می‌دهند انسان‌هایی آگاه به ارزش‌های درونی خود و جامعه خواهد بود. و ماحصل این امر رشد و تکامل توامان انسان و جامعه می‌باشد.

اثرگذاری زنان در پایداری توسعه

زنانی که حس آفرینندگی در آن‌ها رشدیافته، از یک سو با پرورش انسان‌های خودساخته، زمینه سازتکامل و توسعه یافتگی انسان‌ها و جامعه هستند. و از سوی دیگر، کنش آگاهانه زنان، آنان را، در برابر نیازها و چالش‌ها و رخدادها و داشته‌های مادی و معنوی جامعه بی‌تفاوت نمی‌گذارد.
در این نقطه، قابلیت توانمندی زنان به واسطه‌ی حضور اثرگذار و نزدیکشان با اعضای خانواده و نزدیکان و نیز به عنوان ساکنین یک جامعه محلی در ایجاد و بروز خواست و پذیرش جمعی و مشارکت موفق و کارآمد جمعی مثمرثمر خواهد بود.
نتیجه‌ای که توالی همکوشی اجتماعی آگاهانه‌ی جمعی بانوان، در برخواهد داشت، توسعه و بازآفرینی ست. توسعه هم به شکل توسعه‌ی فردی و هم توسعه‌ی اجتماعی بازتاب خواهد داشت. توسعه اجتماعی نیز درقالب بازآفرینی شهری حرکتی ست که با درنظر گرفتن ملاحظات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و محیطی در جهت مقابله با ناکارآمدی و کهنگی شهرها در آن تلاش می‌شود تا شرایط اجتماعی و محیطی و بهم ریختگی‌ها، بهبود یابد. که مداومت در میان این ملاحظات به توسعه‌ی پایدارشهری، حفاظت از میراث، گردشگری فرهنگی، مشارکت و آموزش می‌انجامد.
در واقع، درجریان مشارکت زنان و با شکل گیری خواست جمعی بر پایه‌ی نیازها و ارزش‌های جمعی باتوجه به امکانات و توانمندی‌های موجود، همکاری گروهی و جمعی را باعث می‌شود که ثمره‌ی نهایی، این می‌شود که؛ نگاه هویتی نسبت به یک بافت تاریخی در جامعه‌ی محلی خود به عنوان یک داشته‌ی فرهنگی ملموس دارند و بی‌تفاوت نمی‌گذرند، آئین‌های بومی را به عنوان سرمایه‌ی فرهنگی غیرملموس، هویت جامعه می‌دانند و در برابر فراموش شدن آن‌ها منفعلانه عمل نمی‌کنند و یا در مواجهه‌ی با یک منبع آلاینده‌ی زیست محیطی به آسانی نمی‌گذرند و یا در ارتباط با درآمدزایی و بحث اقتصاد وچالش‌های زنان سرپرست خانوار بی‌تفاوت برخورد نمی‌کنند. فرصت‌های مشارکت در تصمیم گیری‌ها و انتخاب مسئولان و مجریان طرح‌ها و برنامه‌های خرد و کلان جامعه را بدون تحقیق وتفکر و تأمل هرگز از دست نمی‌دهد.
در ارتباط با مدیریت شهری، همان قدر که طرح‌ها و برنامه‌ها و تعهد اجرایی مدیران و مسئولین شهری اهم مسائل است، ابتر و ناقص نماندن چنین طرح‌هایی مستلزم کنش و مشارکت آگاهانه و حضور پویای افراد جامعه و زنان به عنوان قشر اثرگذار، جهت پیشبرد و نظارت و مطالبه‌گری ست. و در این جا لزوم آموزش و آگاهی بخشی برای تحقق کنش جمعی و تداوم مشارکت جمعی در سطح جامعه جهت پایداری توسعه و تعالی انسان و جامعه مطرح است.
الزام به آموزش از این جهت اهمیت دارد که زنان به واسطه‌ی آگاهی و افزایش تأثیرگذاری عمیق، برانگیختگی و خواست جمعی را در جامعه‌ی محلی خود برای رفع نیازها وبالابردن کیفیت زندگی و توسعه‌ی محیط و توسعه یافتگی را تحقق خواهند بخشید که در نهایت زنان، با کنش آگاهانه عملا به عنوان اهرم اجرایی طرح‌های توسعه‌ی پایدار شهری، حضور خواهند داشت.
این امر سازنده و مهم مشروط بر این است که با اندیشه و اقدامی جدی، زنان نیز اثرگذاری و نقش خود را در بالندگی جامعه و دیگران بپذیرند تا با تلاش‌های پیشگامانه، برانگیختگی جامعه را تحقق ببخشند وبه نقش آفرینی اجتماعی اثرگذار بپردازند. و در مقابل نیز حمایت مدیران و مسئولین را در همه‌ی سطوح می‌طلبد تا کوششی صورت پذیرد تا زمینه و بستر مناسب برای تداوم و هم افزایی مشارکت بانوان در اجرای طرح‌های بازآفرینی شهربه عنوان یک پشتوانه‌ی اجتماعی فراهم گردد تا با ایجاد تعاملی دوسویه و کارآمد، تعالی و تکامل جامعه و افراد آن تحقق یابد.

فعال فرهنگی و اجتماعی

Share