در حاشیه تخریب بناهای قدیمی و تاریخی گیلان

آقای مدیرکل با حرف درمانی اثری از تمدن گذشته گیلان باقی نمی‌ماند!

اگر بخواهیم با حرف درمانی کار را جلو ببریم عملا شاید دیگر اثری از تمدن گذشته گیلان باقی نماند که آقای مدیرکل بخواهد از آن پاسداری کند.

اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا کمتر روزی است که خبری از تخریب یا نابودی بناهای قدیمی و تاریخی گیلان از شرق استان گرفته تا غرب آن به گوش نرسد و در این بین واکنش میراث فرهنگی گیلان به عنوان سازمان متولی عموما یا سکوت بوده و یا زیر سوال بردن اصل قضیه و انکار تاریخی بودن یک اثر!

آخرین موردی که انتشار خبر آن سبب نگرانی اصحاب رسانه و دوستداران میراث فرهنگی را فراهم آورده شنیدن خبر تخریب خانه شبان و به مراتب آن کم کاری سازمان میراث درحفظ و حراست چنین بناهایی بوده است. در همین راستا مدیرکل میراث فرهنگی گیلان بعد از روشنگری رسانه‎‌ها و انتقاد صحیح آنها از دلایل خسته کننده و تکراری وی در رابطه با ده‌ها نمونه بنای تخریب شده یا در دست تخریب رشت و سایر نقاط استان گیلان تصمیم گرفته دست به قلم شود و به جای اقدام عملی رویافروشی کند!

پر واضح است در همه جای جهان برای حفاظت از میراث تمدنی خود نهاد متولی ایجاد کرده اند و از سوی دیگر با فرهنگسازی دغدغه صیانت از آثار ملی را نیز در بین شهروندان به وجود آورده اند. به اعتقاد نگارنده آنچه که رضا علیزاده از ضرورت «تغییر ذائقه کاذب در شیوه ساخت و ساز» و «مسوولیت اجتماعی» سخن گفته بیشتر از آنکه در قامت مدیرکل میراث فرهنگی گیلان باشد در مقام یک روزنامه نگار بوده است. اینکه از یک سو بگوییم «بناهای تاریخی منبع مهمی مردم شناسی یک منطقه هستند» و از سوی دیگر از مردم بخواهیم که مسئولیت پذیری اجتماعی داشته باشند و خودشان از آثار و بناهای تاریخی شهرشان به عنوان نمادی از میراث گذشتگان صیانت و پاسداری کنند شاید گزاره صحیحی باشد اما در حال حاضر چاره درد نیست. اگرچه ضرورت کار فرهنگی برکسی پوشیده نیست اما امور فرهنگی هیچ‌گاه دستوری و بخشنامه‌ای نبوده و نیست که بخواهیم به یکباره چون آمپول آن را به مردم تزریق کنیم و چنین کاری حداقل به چندین سال زمان نیاز است و اگر بخواهیم تا آن موقع دست روی دست بگذاریم و با حرف درمانی کار را جلو ببریم عملا شاید دیگر اثری از تمدن گذشته گیلان باقی نماند که آقای مدیرکل بخواهد از آن پاسداری کند.

همچنین مدیرکل میراث فرهنگی گیلان در بخش دیگری از یادداشت خود نوشته است که «سوداگران اقتصادی… با شناسایی بناهای تاریخی برآن شده اند مالکین بناهای تاریخی را به لطایف الحیل متقاعد به تخریب بنا و میل سودجویانه به سمت ساخت و سازهای غیرمتعارف و غیرهمگون در بافت تاریخی سوق دهند». واقعیت امر این است که به دلیل ساختار فشل اداری و یا بی‌برنامگی موجود در بدنه سازمان این نهاد، طی این همه سالها هیچ برنامه مشخصی برای استفاده از این بناها به عنوان یک ظرفیت بالقوه در حوزه گردشگری نداشته و ندارد! از حمام ها و عمارت های تاریخی در جای جای استان که یکی یکی به حال خود رها شده‌اند که بگذریم؛ مصداق بارز و کاملا شناخته شده این ضعف ساختاری در ساختمان بانک ملی و مناره انزلی نمود یافته است. بطوریکه به جای اینکه مردم انزلی به داشتن آن افتخار کنند به دلیل عدم رسیدگی و ظاهر زشت و نازیبا به آینه دق مردم و مسئولان آن شهر تبدیل شده است. بنابراین در شرایطی که ما خودمان هیچ برنامه مدونی برای استفاده بهنیه از بناهای تاریخی و درآمدزایی از آنها برای توسعه بیشتر شهر و استانمان نداریم، متهم کردن دیگران به سودجویی چه معنایی می تواند داشته باشد؟!

سخن آخر

از آقای علیزاده به عنوان مدیرکل میراث فرهنگی گیلان انتظار می‌رود که به همان اندازه که برای کارهای سیاسی وقت می‌گذارد و در محافل مخلف حاضر شده و بعضا سخنرانی می‌کند حداقل تا زمانی که در مسند کار است برای رسالت اصلی خود نیز ارزش قائل شود. اگرچه شاید بتوان هر طور که شده میز را برای چندسال دیگر هم که شده حفظ کرد اما آیا ثمره به هر شکلی در مسند کار ماندن برای گیلان و میراث استان عاقبت بخیری خواهد آورد؟ در شرایطی که سلطانی فر رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی، حتی مدیرکل استانی را در دوران کاری خود در دفتر کارش به حضور نپذیرد! پرواضح است که دردها نیز به گوش مسئولان کشوری نمی‎رسد. همین جا است که حرف و سخنانمان از «تکلیف عمومی و مسئولیت اجتماعی» نیز، همه باد هواست و خیالات آقای فعلا مدیرکل!

آری… تاریخ، یک گذر بلند از فراز و فرود است که بازگشت به آن شدنی نیست پس آنچه که در توان دارید به کار بندید.

Share