تو سردار حزب اللهی | شهید کریمی یک فرمانده آتش به اختیار بود
در چند روز گذشته در برخی سایتها و کانالهای مربوط به شهر لاهیجان مطالبی علیه رشادتها و خدمات شهید بزرگوار ابوالحسن کریمی منتشر شده است. در یکی از این موارد، لقب «سردار حزب الله گیلان» که در طول سالیانی دراز از طرف مردم گیلان و حزب اللهی ها به شهید کریمی داده شده بود، مورد تمسخر و انکار قرار گرفته است.
شهید بزرگوار حاج ابوالحسن کریمی از مبارزین با سابقه در طول دوران رژیم طاغوت بود که علاوه بر چهره سیاسی و مبارزاتی خود دارای چهره علمی برجسته ای نیز میباشد. او سالها پیش از انقلاب اسلامی به تحصیل در بهترین دانشگاههای کشور پرداخت و ارتباط علمی خود را با علما و بزرگان دینی نیز برقرار کرد و از محضر بزرگانی چون آیت الله شهید بهشتی، آیت الله شهید مطهری و آیت الله طالقانی استفاده کرد. سوابق تحصیلی ایشان در حوزه علمیه قم نیز بر کسی پوشیده نیست. او در کنار تحصیلات آکادمیک در مطالعه در حوزه علوم انسانی و معارف دینی بسیار کوشید و سطح دانش و اندیشه بالای او بود که بسیاری از جوانان را به خود جذب کرد.
او در راه برقراری حکومت اسلامی وارد میدان مبارزه شد و هزینه هایی همچون زندان و دربدری را به جان خرید و به فولادی آبدیده بدل گردید.
او یک مبارز متفکر و یک انقلابی بصیر و هوشیار بود که توانست خیل عظیم جوانان علاقهمند به نهضت امام خمینی و آرمانهای بلند آن را در صف مجاهدتهای سخت وارد کند و به هدایت این سربازان خمینی و روشنگری در جبهه حق بپردازد.
او که از محبین واقعی امیرالمونین علی علیه السلام بود سرداری بود برای حزب الله. حزبی که پیامبر اسلام (ص) فرمود: «یاعلی … شِیعَتُکَ تُعْرَفُ بِحِزْبِ اللَّهِ»[۱] ای علی (ع) شیعه تو به حزب اللهی بودن شناخته میشود.
ویژگیهای شخصی او همچون زهد و ساده زیستی، ادب و وقار، شجاعت و صلابت، ایمان محکم و ولایتمداری، مردمداری و محبت به مستضعفین از او چهره ای در طراز انقلاب اسلامی و آرمانهای ارزشمندش ساخته بود.
او فرمانده ای بود در جنگ نرم و سخت علیه طاغوت های زمان.
او دفتر و دستک نداشت. هرجا که مردم محروم مشکلی داشتند شهید کریمی در آنجا حاضر میشد. او امید بسیاری از مظلومان بود.
او یک فرمانده آتش به اختیار بود.
او سردار حزب سربازان خمینی بود. اهداف او اهداف نهضت خمینی بود.
حضور فعال و اثرگذار او در مجامع انقلابی و سخنرانی های حماسی او در پیش و پس از انقلاب، قبول مسئولیت در استان گیلان، خدمت شبانه روزی برای رفع محرومیت، مجاهدت خالصانه برای رفع تبعیض، حضور پر رنگ در مجامع مردمی در سرتاسر استان، روشنگری مداوم برای نجات جوانان از جریانات انحرافی، مقابله جدی با ضد انقلاب از گروههای چپ تا منافقین کوردل و…
همه این ها یعنی او سردار بی ادعایی بود برای حزب اللهی ها در گیلان.
هنوز هم هستند بسیاری که او را به سرداری میشناسند.
وقتی هم که مسئولیت نداشت، به وظیفه دیگرش که علم آموزی و تدریس بود مشغول شد و بهترین راه را برای حفظ نظام اسلامی و خونهای شهدا در این دید که از وطن خود خارج شود و به وظایف دیگرش مشغول گردد.
دوستداران و علاقه مندان به شهید کریمی نیز در این مسیر با او همراه شدند.
و البته همیشه بوده اند افرادی که نان به نرخ روز می خورند و برخی عافیت طلب می شوند و برخی عزلت نشین؛ اما راه شهید کریمی همچنان ادامه پیدا کرده است که همان راه شهیدان انقلاب اسلامی بوده است.
جوانان بسیاری در انقلاب اسلامی حضور دارند که حاضرند همچون شهید کریمی، نقشی برجسته و ممتاز در مبارزات حق طلبانه انقلاب اسلامی ایفا کنند و امروزه نیز به خدمت مشغولند.
فکر بلند شهید کریمی در کنار همت عالی اش، زمینه ساز انجام اقداماتی ماندگار از او در خطه گیلان شد که هنوز در اذهان بسیاری زنده مانده است و در افواه مردم به عنوان مَثَل از آنها یاد میشود.
لازم نیست که دفتر داشته باشی، مرید داشته باشی، آرم و تابلو داشته باشی، ثبت رسمی شده باشی که تو را حزب اللهی بنامند.
نمیفهمند کسانی که تو را مسخره میکنند و میگویند شهید کریمی سردار کدام حزب بوده است!
همینکه بسیاری از جوانان و مردم آرزوی دیدار و همکاری با تو را داشته باشند یعنی تو سرداری.
همینکه دعای مرد و زن محروم و مستضعف پشت سرت باشد یعنی تو سرداری.
همینکه نفرین منافقین و خائنین به مردم، پشت سرت باشد یعنی تو سرداری.
کسی که بتواند اوضاع نابسامان گیلان بعد از انقلاب اسلامی و تشتت شدید افکار را هدایت کند یعنی که سردار است.
یعنی تو سردار حزب اللهی.
امیرمومنان (ع) فرمودند: «نحن النجباء و … حزبنا حزب اللّه، و الفئه الباغیه حزب الشیطان، من ساوى بیننا و بینهم فلیس منّا»[۲]
شهید کریمی ایمان به خداوند متعال و روز قیامت داشت.
لحظه ای حاضر نشد دشمنان اسلام را دوست خود برگزیند اگرچه از بهترین نزدیکانش بوده باشند.
او قلبی لبریز از ایمان داشت و از جانب پروردگار متعال یاری شد.
در نهایت نیز وارد بهشت خداوند منان گردید.
خدا از او راضی بود و او نیز از پروردگارش رضایت داشت.
و اینها معنای دقیق این آیه است که میفرماید: «اینان حزب اللهی هستند و آگاه باش که بی تردید حزب خدا از رستگاران است»
«لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون»[۳]
——————————
[۱] . تفسیر فرات الکوفی، ص۲۶۶٫
[۲] . فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، ص۹۶٫
[۳] . سوره مجادله/ آیه ۲۲٫
نویسنده: مرتضی عبدالهی
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه