پیادهراه و اقتصاد مبتنی بر گردشگری مسیر دستیابی به توسعه پایدار رشت
توسعه یک فرآیند همهجانبه و بلندمدت است که باید بر اساس برنامهریزی و چشمانداز تعیین شده باشد. به طور مثال نمیشود پیادهراه ساخت اما با برگزاری جشنواره مخالفت کرد

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا رشت همیشه به دلیل موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی خاص به عنوان یک شهر با پتانسیل گردشگری محسوب میشد. اما اگر واقعبین باشیم، در سالهای گذشته ما از گردشگری فقط و فقط اسمش را داشتیم، نه اقتصادش را.
با نگاهی ریزبینانه به اولویتهای گردشگری مردم کشور، میتوانیم ببینیم که رشت جزو ۱۰ الویت اول گردشگری کشور هم نیست. هرچند آمارسازیها چیز دیگری را نشان میدهند اما واقعیت این است یک شهر گردشگری نمیتواند فقط به ایام پیک گردشگر اکتفا کند؛ بماند که نیمی از گردشگران این ایام هم گردشگران هدفمند و ماندگار نیستند.
اگر رشت در سالیان گذشته نتوانسته یک شهر گردشگری باشد به این دلیل نیست که از توانمندی و پتانسیل لازم برخوردار نیست بلکه به مراتب شاید ظرفیت بیشتری نسبت به دیگر شهرها داشته باشد. آنچه رشت را در این زمینه از دیگر شهرها عقب انداخته، تنها عدم وجود تفکر عقلانیت و توسعه و بیتوجهی به برندسازی بوده است. به طور مثال خیلی پیش میآید مجریان تلوزیونی به اسامی شهرهای زیبای ایران را پشت سر هم قطار میکنند اما کمتر پیش میآید نام رشت از زبان آنها بیرون بیاید ولی امکان ندارد اسم شیراز، اصفهان، تبریز را نشنوید.
بسیاری از شهرهای کشور طی یکی دو دهه اخیر نه تنها فرآیند توسعه را پیموده بلکه توانستهاند با وجود ظرفیتهای کمتر از رشت پیشی بگیرند. به عنوان نمونه همین شهر همسایه ما قزوین. آنچه قزوین را اکنون چند پله بالاتر از ما قرار داده، قطعاً توجه به شاخصهایی نظیر ثبات مدیریت شهری، وجود تفکر بلند مدت و عقلانیت اقتصادی و اجتماعی است که از یک نوع تفکر توسعهمدارانه بین مدیران و سیاستگذارانش حاصل میشود.
شکی نیست اگر رشت قصد دارد به درآمد پایدار برسد باید سرمایهپذیر شود و بتواند جذب سرمایهگذار کند. رسیدن به این هدف راهی جز برندسازی، اعتمادسازی و جذب مشارکتهای مردمی ندارد. عقلانیت اقتصادی و عقلانیت فرهنگی حکم میکند که توانمندی شهر که همانا گردشگری است، جهت اقتصادی شدن شهر و ارتقای سطح کیفیت زندگی شهروندان به بهترین شکل استفاده شود که با نگاه به نمونههای موفق خارجی و داخلی میتوان دریافت که این راه برندسازی است.
یکی از اتفاقهای مثبتی که از سال ۹۴ در رشت افتاد و زمینه ساز حرکت شهر در بستر عقلانیت و توسعه شد، سند بازآفرینی بود. یکی از رویکردهای بازآفرینی، رویکرد انسانمحور در مقابل خودرومحوری بود که از بطن آن پروژه احداث پیادهراه حادث شد.
پیادهراه و همین نتایج زودبازده و پیامدهای اثرگذار نشان میدهد که مسیر برندسازی رشت میتواند از همین جا عبور کند و سبب ساز رونق اقتصادی و بهبود معیشت شهروندان شود. هدفی که بازآفرینی و به تبع آن پیادهراه فرهنگی دنبال میکند، اقتصادی نمودن شهر و رونق کسب و کار و تعریف مجدد کارکردی شهر است.
با احداث پیادهراه از یک سو سیمای شهری به نسبت زیادی تغییر کرد و شهروندان این تغییر را به نوعی در زندگی خود احساس کردند. تغییر سبک شهرگردی از ماشینمحوری به پیادهمحور خانواده، و بازآفرینی هویتی شهر از دیگر پیامدهای آن بود. به نوعی این تغییر سبک زندگی میتواند تاثیر زیادی بر کاهش دلزدگی و ملالت آوری زندگی شهری و نشاط آوری شهروندان داشته باشد و با کاهش آلودگیهای صوتی، بصری و طبیعی ناشی از تردد خودرو، امکان ظهور شهر سالم و توسعه انسانمحور را فراهم آورد. شهر سالم میتواند میتواند متضمن ماندگاری گردشگر را فراهم کند و موجب اقتصادی شدن شهر شود. ناخودآگاه وقتی سیمای شهر تغییر میکند و انسان خود را الویت شهر و توسعه میبیند، انسجام اجتماعی تقویت میشود و اعتمادسازی اتفاق میافتد.
پروژه پیادهراه از این حیث یکی از شاخصترین پروژههای شهری است که مبتنی بر عقلانیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است؛ به عبارت دیگر دارای ابعاد متنوعی است که میتواند در پیامدهای اثربخشی در حوزههای اجتماعی و فرهنگی داشته و در نهایت به اقتصادی شدن شهر منجر شود.
استفاده از پتانسیل فرهنگی برای تقویت اقتصاد گردشگری در پیادهراه و بازخوانی هویت مردم مدار در بستر تاریخ یکی از اهداف پروژه بازآفرینی است که سهم عمدهی آن را پیادهراه به دوش میکشد. آن چیزی که از آن به عنوان برندسازی یاد میشود میتواند در بستر برگزاری نمایشگاهها، فستیوالها، وقایع اجتماعی رخ دهد.
در ایام نوروز مشاهده کردیم که جشنواره گلهای بهاری چنان جلوهای به پیادهراه بخشیده بود و توانست با استقبال بینظیری روبرو شود و به جز شهروندان خیل عظیم مسافران را به سوی خود جلب کند که با سلفیهایشان به نوعی در فرآیند برندسازی رشت سهیم بودند.
ثبت رشت به عنوان شهر خلاق یونسکو یکی دیگر از ظرفیتهای رشت در مسیر برندسازی است که امکان حضور و مطرح شدن نام رشت را در مجامع بینالمللی فراهم کرده و با یک برنامهریزی دقیق و نگاه عقلانیتمحور و توسعهمدارانه در بین سیاستگذاران شهری میتواند رشت را از یک شهر گردشگری در سطح ملی به فرامنطقهای ارتقاء دهد. ضمن اینکه این امکان فراهم است تا با سرمایهگذاری در عرصه کشاورزی و رهنمون شدن به کشاورزی تجاری و کشاورزی پایدار و همچنین با اجرای برنامههایی همچون «از مزرعه تا سفره» درآمدهای شهر را پایدار کرده و با تولید ثروت و بهبود معیشت شهروندان مسیر دستیابی به توسعه پایدار را طی کنیم.
پیادهراه رشت به دلیل ظرفیتهای نهفتهای که دارد، به واسطهی برگزاری جشنوارهها و برنامههای فرهنگی میتواند به عنوان یک برند موفق و تاثیرگذار در کشور خود را مطرح کند که بدون شک سود حاصل آن تولید ثروتی است که به جیب شهروندان میرود. به عنوان نمونه برگزاری جشنواره مجسمههای سنگی و چوبی بود که با حضور مهتاب کرامتی همراه بود و تبلیغات زیادی حول و حوش آن در سطح رسانهها داشت. البته این کار مستلزم همراهی و تعامل تصمیمسازان شهری است تا با درک صحیح از تفکر توسعه و نگاهی عقلانیت محور با اهداف و استراتژی شهر همسویی داشته باشند نه اینکه حضور چهرههای سرشناس که قطعاً تاثیر زیادی برای شهر دارند، بهانهای برای مناقشات سیاسی شوند و به جز تلخ کردن کام مردم، روند اعتمادسازی عمومی را هم خدشهدار کنند.
از نمونههای دیگر رویدادهای فرهنگی که در سال گذشته در پیادهراه برگزار شد و سرآمد همه بود، برگزاری کنگره ۸ هزار شهید استان بود که یک مهمان ویژه به نام سردار قاسم سلیمانی را داشت. حضور چهرهای مثل سردار سلیمانی و تعریف او از رشت چنان تاثیری در روند برندسازی پیادهراه دارد که شاید با چند صد میلیون تومان نتوان چنین نتیجهای را گرفت.
بنابراین دستیابی به توسعه پایدار امکانپذیر نیست مگر پروژهها و برنامهها مبتنی بر تفکر عقلانیت و توسعه باشد. یک شهر نمیتواند اقتصادی شود و اعتمادسازی ارتقاء پیدا کند مگر اینکه توزیع ثروت و خدمات عادلانه اتفاق بیفتد. به عنوان نمونه رشت تا سال ۹۴ تعداد ۴۱ پارک داشت که این تعداد تنها در ۳۰ محله رشت توزیع شده بود و بیش از ۲۰ محله فاقد هرگونه پارک بودند. اما در سال گذشته شاهد بودیم که بسیاری از پارکهای جدید در محلات کمبرخوردار احداث شد.
به همین جهت میتوان مهمترین استراتژی شهر طی دو سال اخیر را محله محوری و تمرکززدایی با هدف تقویت محلات و کاهش فاصله دهکهای جامعه عنوان کرد که میتواند تاثیر زیادی بر روی فرآیند اعتمادسازی و مشارکتپذیری شهروندان داشته باشد.
ساخت بازارچههای محلی یکی از بارزترین مصادیق محله محوری محسوب میشود که در فرآیند اقتصادی کردن شهر و بهبود معیشت در محلات کمبرخوردار نقش مهمی دارد. در دو سال گذشته ۱۶ بازارچه محلی در نقاط مختلف شهر ساخته شد. بازاچههای محلی با کمترین هزینه میتواند بیشترین بهرهوری را داشت باشد. بدین معنا که با احداث این ۱۶ بازارچه گام موثری در زمینه اشتغالزایی در محلات کمبرخوردار برداشته شد. به طور مثال بازارچه شهید چمران در میدان امام حسین، بازارچه ولیعصر در بلوار شهدای گمنام، بازارچه باهنر در محله باهنر، بازارچه سلیمانداراب در خیابان شیون فومنی، بازارچه مریم در بلوار امام رضا (ع) نمونهای از این دست اقدامات بود که با استقبال جالب توجه همشهریان روبرو شد.
اما توسعه یک فرآیند همهجانبه و بلندمدت است که باید بر اساس برنامهریزی و چشمانداز تعیین شده باشد. به طور مثال نمیشود پیادهراه ساخت اما با برگزاری جشنواره مخالفت کرد. فرآیند توسعه میطلبد تصمیمگیریها بر مبنای نقشهی راه شهر گرفته شود نه اینکه برنامهها در اهداف با یکدیگر در تعارض باشند. بنابراین لازم است افرادی که به عنوان نماینده مردم در پارلمان شهری انتخاب میشوند، افراد متعهد به منافع عمومی باشند که این فرآیند را با دغدغه و دقت نظر دنبال کنند نه اینکه با سیاستبازی و توجه به منافع گروهی مسیر توسعه شهر را با رفتارهای غیرعقلانی روز به روز دورتر کنند.
دیدگاه