نقش مردم در قالب مشارکت اجتماعی عقلانی و انتخاب افراد همراه با عقلانیت
اگر رشت طی دهههای گذشته توسعه پیدا نکرده و از شهرهای دیگر هم سطح خود عقب افتاده، تنها و تنها محصول سبک زندگی، خلقیات، عادات برآمده از شخصیت قومی و قبیلهای و افکار غیرمنطقی و غیر قابل انطباق با شرایط است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا رشت طی دهههای گذشته بیش از آنکه در مسیر توسعه گام بردارد، روند معکوسی را دنبال کرده؛ به این معنا که با انباشت بیش از دو دهه مشکلات مختلف اعم از مشکلات زیست محیطی، نابودی رودخانهها، ترافیک، اقتصاد ضعیف و سرانهی پایین و غیره روبرو است.
شاید خیلی از شما دلایل توسعه نیافتگی شهر رشت را مربوط به مدیران و سیاستگذاران ناکارآمد و بیکفایت ربط دهید. اما واقعیت این است که مدیران ما از فضا نیامدهاند و محصول و برآیند همین جامعهای هستند که ما اعضایش را تشکیل میدهیم.
یکی از ویژگیهای جوامع مدرن واقعنگری است. توسعه شروطی دارد که یکی از مهمترین این شروط شکلگیری شخصیت توسعه طلب است و ما باید اعتراف کنیم که از شخصیت توسعه طلب برخوردار نبودیم.
اگر رشت طی دهههای گذشته توسعه پیدا نکرده و از شهرهای دیگر هم سطح خود عقب افتاده، تنها و تنها محصول سبک زندگی، خلقیات، عادات برآمده از شخصیت قومی و قبیلهای و افکار غیرمنطقی و غیر قابل انطباق با شرایط است.
یکی از نمودهای آن بحث مشارکت است. مشارکت یکی از مهمترین اصول در جوامع مدرنی است که چشم به توسعه دارند. در حالیکه ما رشتیها مشارکتگریز هستیم و غالباً روحیات انفرادی و استبدادی ما بر روحیات جمعی ما میچربد.
اما یکی از تنها مواردی که به مشارکت اجتماعی علاقه پیدا میکنیم و پا به صحنه میگذاریم، موسم انتخابات است. انتخاباتی که یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین مشارکتهای سیاسی مردم محسوب میشود و میتواند فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و سرنوشت یک شهر را برای مدت معلومی رقم بزند.
بنابراین آنچه مشخص است، سرنوشت شهر است که در دست خود ماست تا با انتخاب خود مسیر ۴ سالهای را پیش پای شهر قرار دهیم. اما از آنجایی که احزاب در کشور ما نقش کمرنگی دارند و نهادهای اجتماعی قدرتمند بازیگر صحنه نیستند، غالباً انتخابهای ما به دور از معیارهای عقلانیت است.
با نگاهی به تجربیات گذشته میتوان انتخابهای ما را به سه دسته تقسیم کرد: ۱-انتخاب سیاسی ۲-انتخاب قومیتی ۳-انتخاب عقلانیتمحور
در جوامعی که توسعهیافتگی سیاسی در اتفاق نیفتاده، انتخاب صرفاً سیاسی نمیتواند راهگشا باشد. زیرا این دست انتخاب غالباً از مجرای ایدئولوژی خاصی بیرون نیامده و اندیشه و برنامههای مشخصی را دنبال نمیکند. بارها دیدهایم که فردی به عنوان اصلاحطلب وارد عرصه میشود و از سبد این جریان برای خود رای جمع میکند اما بعد از انتخاب، به معیارهای اطلاحطلبی پایبند نبوده و حتی متعارض با اصول آن رفتار میکند. انتخاب سیاسی بیش از اینکه نتیجهی کار تشکیلاتی باشد، محصول کار محفلی است. بنابراین توجه به منافع محفلی جایگزین منافع عمومی میشود و فرد منتخب مجبور است دین خود بعد از ورود به پارلمان شهری یا مجلس به افرادی که مقدمات حضور او را فراهم کردند، پرداخت کند. از سوی دیگر روح توسعه با سیاستکاری و سیاستبازی در تعارض است و آنچه اهمیت دارد اندیشه و فکر برای چگونگی حل مشکلات و ارتقای سطح کیفیت زندگی و بهبود وضع معیشت شهروندان است نه منافع یک جریان.
نوع دوم انتخابات ما که به نوعی میتوان از آن به عنوان آفت شهر رشت یاد کرد، انتخابات قومی است. این نوع نگاه برآمده از توسعهنیافتگی فکری ما است. یعنی به جای اینکه تخصص، توانایی و تجربه فرد مورد توجه و معیار انتخاب قرار بگیرد، قومیت او معیار قرار میگیرد. مثلاً آذریها به نامزد آذری رای میدهد و تالشها به نامزد تالشی رای میدهند یا فرد به بچه محل و آشنای خود رای میدهد. همانطور که مثلاً شاهد بودیم که چند روز اخیر ائتلاف آذریزبانها به راه افتاد. به نوعی میشود گفت این کار ظلم در حق شهر و شهروندان است و امکان توان فکر و اجرایی شهر را کاهش میدهد و جلوی ورود نخبگان کمتری را به پارلمان شهری میگیرد. به هرحال در جامعهای که ۲۰ درصد مردم آذریزبان هستند، حتماً یک آذری پیدا خواهد شد و نیاز به چنین رفتاری که تعارض با عقلانیت دارد نیست. پیامدهای این رفتار نه تنها به شهر آسیب میزند بلکه منافع همان افراد انتخاب کننده را هم تحت شعاع قرار خواهد دید.
چنین نگاهی بین جامعه شکاف میاندازد و امکان اجماع و اشتراک را کاهش میدهد. از سوی دیگر نمایندهای که با رویکرد قومیتی به پارلمان ورود کرده، به جای داشتن برنامههای جامع و هدفمند و رفتار نظمپذیر و همسو با استراتژی شهر، به تصمیمات محفلی و گروهی توجه میکند و برای جبران مثلاً تصمیم به آسفالت محله خود میگیرد یا بدین ترتیب فرهنگ کارچاق کنی ریشه میدواند. در حالیکه اگر افراد توانمند و صاحب اندیشه وارد شوند، میتوانند با تاکید بر حفظ منافع عمومی، به اقدامات زیربنایی و منافع بلند مدت شهر بپردازند و بستر شکوفایی و اقتصادی شدن محلات را فراهم کنند نه برای پرداخت دین به امور زودگذر با نتایج آنی مثل آسفالت توجه کنند.
بنابراین آنچه دارای اهمیت است، مشارکت اجتماعی عقلانی و انتخاب افراد همراه با عقلانیت و تفکر توسعه است. شورا یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین نهادهای اجتماعی است که سرنوشت شهر را در دست دارد و با تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای خود میتواند روی بهبود کیفیت زندگی شهروندان تاثیرگذار باشد. بنابراین شهروندان اگر به معیارهای توسعه و عقلانیت توجه داشته باشند، میتوانند با انتخاب صحیح میتوانند زمینهساز ورود افراد شایسته و نخبگان به پارلمان شهری شوند. عقلانیت حکم میکند که معیار انتخاب افراد، اندیشه، تخصص و برنامههای کاندیدا باشد تا شورای شهر بسترهای لازم برای دستیابی به توسعه شهر را فراهم آورد نه اینکه خود به مانعی برای توسعه تبدیل شود.
دیدگاه