با شورا مشکلی ندارم،فکر هم نمیکنم شورا با من مشکلی داشته باشد/اصل تیمداری را قبول ندارم/باید به حمل و نقل عمومی برسم
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا ثابت قدم گفت: من دوست دارم برنامههای شهری نقد شود یا در نقدها اجرای برنامههای شهری مطرح باشد نه ثابت قدم یا هر کس دیگری در شهرداری. من ندیدم که نقدها عمدتاً برنامهمحور باشد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا ,روزنامه «اعتماد» ویژه گیلان نوشت: شاید یک روز از سنگ صدایی دربیاید در انتقاد از اعضای شورای شهر رشت و یا همراهی نکردن مردم، اما قطعاً از دکتر سیدمحمدعلی ثابت قدم، شهردار رشت به سختی میتوان جملهای در انتقاد از شورای شهر و شهروندان رشت شنید. او حتا وقتی میگوید که گاهی سرعت اجرای پروژهها یه حدی برایش مهم است که اطلاعرسانی درباره آن پروژه به شکل ایدهآلش به خوبی انجام نمیشود و همین باعث میشود شهروندان درک درستی از مزایای خدمات ارائه شده نداشته باشند، باز هم آگاهیبخشی حداکثری را حق مردم رشت و اعضای شورای شهر میداند. تمجید شهردار رشت از فرهنگ مردم رشت از این جهت اهمیت دارد که او نه پوپولیست است و نه اعتقادی به حرکتهای احساسی دارد. حمایت ثابت قدم از شورای شهر هم رنگ و لعاب تعارف ندارد، کسی نیست که در صراحت شهردار شک داشته باشد، صراحتی که اگرچه به نفع مدیریت شهری است، به مذاق عدهای خوش نمیآید. به همین دلیل است پس از آنکه تاکید میکند با شورای شهر مشکلی ندارد، بلافاصله میگوید شورای شهر هم با شهردار مشکلی ندارد، بلکه ممکن است بعضی از اعضای شورا با شخص ثابت قدم مساله داشته باشند.
غروبِ یک روز دلانگیز پاییزی که رگبار باران فضای دلپذیری به شهر داده بود، در دفتر شهردار مقابل دکتر سیدمحمدعلی ثابتقدم نشستیم که تفاوت زیادی با ثابت قدمِ صبح هر روز داشت؛ فشار کار روزانه را به خوبی میشد بر جای جای چهرهاش دید، اما مثل همیشه که اعتقاد دارد یک کار را باید به بهترین نحو انجام دهد، حدود دوساعت پاسخگوی سوالات ما بود. در این مصاحبه سعی کردیم تمام انتقادات منصفانه و غیرمنصفانهای را که به عملکرد او شده با او مطرح کنیم. با وجود اینکه انباشت مشکلات شهری را در طول دههها بسیار عظیم میداند، شکی ندارد که باید با سرعت عقبافتادگیها را جبران کرد. نمیدانم چند سال بود که رشت مدیری با آگاهی و درایت سیدمحمدعلی ثابتقدم ندیده، اما خوشحالم که شهری که بسیار دوستش میدارم، امروز مدیر با برنامهای دارد که تنها درخواستش از منتقدینش این است که برنامه او را نقد کنند نه شحص خودش را. خواسته غیرمعقولی نیست. وقتی مصاحبه تمام شد، مطمئن شدم که شهر رشت، روزهای بسیار روشنی را با ثابت قدم در پیش رو دارد. عمر هر دوره مدیریتی محدود است، بخصوص اگر پای شهرداری در میان باشد، اما او با همه قوتها و ضعفهایش، سرمایهای برای این استان به حساب میآید که امیدواریم این ارزش افزوده در نتیجه بیمهریها هدر نرود. گفت وگو با دکتر سیدمحمدعلی ثابت قدم را میخوانید:
چقدر با این ادعا که شما برای منتقدین جایگاهی قایل نیستید موافقید؟
اگر همین الان با شما مخالفت کنم، یکجوری منتقدین را نادیده گرفتهام! (خنده) من با این جمله موافقم. بعضی اوقات نادیده گرفتن نیست. نمیخواهم سیاسانه جواب بدهم. چون سوال شما به شکلی نسبی است، صفر و یک نیست. اگر انتقاد منصفانه باشد آدم گوش میدهد توجه می کند و اجرا هم میکند. اما اگر شما علم مدیریت شهری نداشته باشید و اصول مدیریت شهری را هم رعایت نکنید -علم مدیریت شهری نه سلیقه ثابت قدم- آن نقد شاید حتی قابل شنیدن هم نباشد. به هر حال ممکن است عدهای همیشه مخالف باشند. من دوست دارم برنامههای شهری نقد شود یا در نقدها اجرای برنامههای شهری مطرح باشد نه ثابت قدم یا هر کس دیگری در شهرداری. من ندیدم که نقدها عمدتاً برنامهمحور باشد.
منتقد باید برنامه شهر را ببیند، اگر در آنها انحرافی دید، نقد کند. تا به حال شنیدهاید کسی برنامههای ارائه شده مرا نقد کرده باشد؟ نباید شخصیت فردی افراد هدف گرفته شود. اگر جایی در مقام اجرا از برنامه عدول داشته باشیم، این مساله باید مورد نقد قرار گیرد. من به نقد سیستمی اعتقاد دارم.
البته بخشی از منتقدان شما در شورا البته میگویند که آقای شهردار از برنامه عدول دارد و در بعضی بخشها بدون اطلاع ما و سرخود کارها را انجام می دهد…
نه، برنامه که اصلاً مدون است، ما در شورای سوم برنامه را به تصویب رساندیم و آن را تفصیلی کردیم و امروز داریم آن برنامه تفصیلی شهرداری را در قالب استراتژیهای توسعه شهری و سند بازآفرینی شهری و سند توسعه محلات مبنای بودجه سال ۹۵ و سالهای آتی قرار میدهیم و حتا در اجرای برنامههای امروزمان لحاظ میکنیم. سقف زمانی آن را هم چهار سال تعیین کردهایم. بودجه این برنامهها معلوم است، برشهای زمانی اجرایش معلوم است، اجزایش هم کاملاً معلوم است؛ کارهای محلی، فرامحلی، ناحیهای, فراناحیهای، منطقهای، فرامنطقهای، شهری، فراشهری، استانی و ملی و بینالمللیاش هم کاملاً مشخص است. پس چطور است که همکارانم در شهرداری این برنامهها را به بودجه و اجرا برسانند و برشهای زمانیاش را به صورت سالانه دربیاورند، ولی بعد گفته شود که مثلاً ما چیزی نداریم ارایه کنیم؟ من خواهشم از منتقدان و مخالفان این است که برنامههای شهری را نقد کنند. چه کسانی تا حالا آمدهاند برنامه شهری مطالعه کنند و بعد بدون پیش فرض برخورد کنند؟ بهتر است منتقدان برنامه را هدف قرار دهند بعد بیایند بگویند این برنامه در این نقطه مشکل دارد. از طرفی برنامه ما هم توسط منتخبین مردم در دورههای مختلف تصویب شده. خیلی نقد دارند؟ باید اعضای شورای سوم را انتخاب نمیکردند… خیلی نقد دارند؟ بیایند بگویند آقایان سیاستگذار شهر این برنامههایی که به هر دلیلی و در هر زمانی تصویب شده، در این قسمتها دچار مشکل است. با این نگاه من نقد را میپذیرم، چون حس میکنم که غرض در آن نیست.
شما مدیر توسعهمحوری هستید، امیدوارم از این سوال من برداشت نکنند که دارم به شما پیشنهاد تعطیلی شورا را میدهم. من فکر میکنم تجربه شوراهای شهر نشان داد توسعه سیاسی حالا خیلی هم مقدم بر سایر مبانی توسعه نیست، جز در تهران این تجربه تقریباً شکست خورده است.
من به این موضوع نقد دارم. موضوع سوال شما چیزی است که گاهی اوقات موضعگیریهای مثبتی را هم در جامعه به دنبال دارد. اما من با شما همعقیده نیستم. بعد از آنکه شورای سوم منحل شد، یک مصاحبهای از من گرفتند و این طور نشان داده شد که انگار من در آنجا از انحلال شورا ابراز رضایت میکنیم. نه اینطور نیست، من فقط گفتم دارم کار خودم را میکنم، نگفتم حالا که شورا نیست شهرداری خیلی بهتر دارد کار میکند.دیارمیرزا
اصالتِ وجودی شورا به عنوان نهادی مبتنی بر مردم خیلی خوب است، چون اقتصاد ما ذاتاً اقتصاد دولتی است. اصلا فرض کنید شهردار وجود نداشت، آن وقت در کدام سیستم، این اقتصاد را که ۸۵ درصدش دولتی است کف خیابان نشاند و مردمی و خصوصیاش کرد؟ خب باید متقاضی وجود داشته باشد. متقاضیان هم نمایندگان مردم در پارلمان محلی و مجالس سیاستگذاری هستند که برگرفته از رای مردم است و آنها میتوانند شهردار را انتخاب کنند و بر اعمال او نظارت کنند. مشکل ما در اینجاست که به این برنامه و آن نظارت دقت نمیکنیم. یعنی فارغ از اینکه کی انتخاب میکند و کدام شورا بررسی میکند، برنامه سرجای خودش هست. شهردار نصب میشود، عزل میشود، اما برنامهای که طبق اصول علمی انجام شود سرجایش هست. به نظرم در نقد، اجرای برنامه مهم است. من واضح دارم میگویم برنامه را مبنای قضاوت قرار دهید. اصلاً مگر در تهران، در همین شورای چهارم برنامه شهری تهران در سال ۹۸ تغییر خواهد کرد؟ آقای قالیباف برنامه اولیه را در سال ۸۶ تبیین کرد. سال ۸۸ تصویب کرد، افق را تا سال ۱۴۰۴ تعیین و تفسیر کرد.
نمیشود طرحی را که تصویب کردهایم تغییر بنیادین بدهیم
خب مثلاً اگر کس دیگری شهردار میشد باید سرشاخههای برنامه تغییری میکرد؟ در اینجا چه کسانی و چند نفر برنامههای ما بررسی کرده است؟ حرف من این است کسی که دارد نقد میکند اولش اصلاً ببیند که برنامه چیست؟ اصالت برنامه را که دیگر نباید زیر سوال ببرد. چیزی را که تصویب کردهایم که نمیشود تغییر بنیادین بدهیم. معلوم است که من مخالفت میکنم، چون با اصالت برنامه دارد مخالفت میشود. ضمن اینکه من از برنامه دفاع میکنم، چون برنامه ارایه شده را بنده دادم و از طرفی ظاهراً بیبرنامگی و عدم شفافیت باعث ایجاد فوایدی برای عدهای میشود که…
تا به حال این موضوع را با آنها درمیان گذاشتهاید؟
من همان برنامه مصوب را در بدو حضورم ارائه کردم و با اجزاء ریزتر شده آن در حال اجرا هستم.
به هر حال اینها برنامهی شما را خواندهاند دیگر؟
قاعدتاً بله، چون به من رای دادند!
پس برمیگردیم به سوالم، شما میگویید این برنامه تدوین شده و به این دلایل، خوب است. ولی من میگویم این تجربه شورای شهر، شکست خورده. الان شورا دارد مانع میشود.
درباره چه چیزی شکست خورده؟
درباره همان که گفتید شورا (پارلمان شهری) وظیفهی نظارت دارد و باید نظارت کند. الان شوراها مانع کار شدهاند.
چرا؟ در تهران که شورا بد کار نمیکند.
تهران را استثناء کنید.
مشهد و تبریز هم دارند بد کار نمیکنند. اینجا هم ما با شورا مشکلی نداریم، تا بهحال از من شنیدهاید که گفته باشم با شورا مشکلی دارم؟
پس شورا با شما مشکل دارد؟
شورا هم با من مشکلی ندارد.
پس تکلیف انبوه این انتقادات که از جانب شورا مطرح میشود چیست؟
شورا با من مشکلی ندارد. با منِ شهردار مشکلی ندارد. ممکن است با من ثابت قدم مشکل داشته باشد. مشکل با من یک مقوله دیگر است؛ چون منِ شهردار برنامهی شهری دارم. من میگویم اگر با برنامه شهردار مشکل داشتند نقد میکردند. مگر من دارم خلاف رویههای استصوابی شورا عمل میکنم؟ ممکن است لازم باشد در مبانی ریالی این برنامه دقتی صورت گیرد. اما این برنامه در سطح کلانش برنامهی غلطی نیست و کاملاً علمی و عقلی است، در راستای استراتژی همان برنامه کلان قبلی است . در جزئیات هم نیاز به تسریع در اجرا دارد.
یعنی شما فکر میکنید اگر آقای ثابتقدم شهردار نبود، اینطور نبود؟ ولی من اینطور فکر نمیکنم، من میگویم ممکن است با شما مشکل داشته باشند که حتماً هم دارند، اما آقای خلیلی هم که بود همین مشکل بود.
نه، ببینید من به دنبال بررسی دعوای شورا با خودم نیستم. من میگویم شهر یک برنامهای دارد، برنامه شهر باید اجرا شود. بندهی شهردار یا هر عضو محترم شورا باید برنامه یا نظارت بر اجرای آن را مدنظر قرار دهیم. حالا اگر آقایانی معتقدند برنامه در کلانش و در اجزا، در حد راهبردی، ساختاری یا عملیاتی مشکلی وجود دارد، بیایند بگویند آقا این برنامه این مشکلات را دارد و قابلیت اجرایی ندارد و یا مشکل سرمایهگذاری و اشتغال را حل نمیکند و یا…
بعضی از اعضای شورا شما را به انجام کارهای غیرقانونی متهم میکنند.
من فقط اعضای شورا را نمیگویم. شما میگویید منتقدین. منتقدین فقط اعضای شورا نیستند. اینجا رینگ بوکس نیست. من اعتقاد دارم شورای برخاسته از نیازهای مردم محلی دارد وظیفهاش را انجام میدهد. ممکن است منِ شهروند، امروز در موضوعی ذینفع باشم، به نمایندگان شهر خودم فشار میآورم. آنها هم میآیند در سیستمی که دموکراسی در آن برقرار است به نمایندگی از آن مردم نقدشان را مطرح میکنند. آیا این به منزلهی نقد برنامههای من یا نقد اجرای من است یا نقد ثابتقدم؟
ولی وقتی آنها میگویند شما ۲۸ تا پست ایجاد کردهاید این دیگر به نمایندگی مردم ربط ندارد.
۲۸ پست؟
آخرین انتقادی که کردهاند این است که بدون اجازه شورا ۲۸ پست به چارت سازمانی شهرداری اضافه شده.
این مساله را که من الان اولین بار است که دارم از شما میشنوم. حالا اگر آن سوال شما تمام شد و به صورت مصداقی میخواهید بحث کنیم…
نه، من به این دلیل این موضوع را طرح کردم که شما گفتید آنها نیازهای مردم نمایندگی میکنند. با این مثال خواستم بگویم که بعضی از نقدها دیگر به نیازهای مردم ربطی ندارد.
ساختار با برنامه متفاوت است، یکبار ما میگوییم میخواهیم خط ویژه ایجاد کنیم، اصالت خط ویژه را زیر سوال میبرند، من در جواب میگویم این برنامه مصوب است، بودجهاش مصوب است، در قالب استراتژیهاست، بقیه خطوطش هم در دست مطالعه است. حالا این خط ویژه را از این خیابان به آن یکی زدیم، ممکن است دفعه بعد بگوییم روی خط دور شهر پیاده کنند. اما خط ویژه، طرحی برگرفته از برنامهای است که از راهبرد شروع شده، به ساختار رسیده، در برنامهها آمده، تبدیل به طرح شده، از طرح شده پروژه و رسیده به پروژه فعالیت. یک بار ما میگوییم که آقای ثابتقدم، شما در اجرای این برنامه در حوزه عملکرد درون سیستمی در شهرداری (پس دیگر دارید درباره برنامه صحبت نمیکنید) آمدهاید ساختار شهرداری را دگرگون کردید چه به لحاظ چینش نیروی انسانی، چه در جابجایی و چه در پست. خب این چند سوال متفاوت است و پاسخ صفر تا صد مشخص دارد.
رشت دچار مشکلات انباشته قدیمی است
اگر موضوع، نیروی انسانی و جابهجاییهای بنده است که من مشکل سنتی شهرداری را عرض کردم. گفتم شهرداریها دچار یکسری مشکلات سنتی هستند، اما رشت دچار مشکلات انباشته قدیمی است. مثلاً در مشهد و تبریز آمدهاند این مساله را ظرف ۱۲-۱۰ سال حل کردهاند، تهران این مشکل را در مدت ۲۵ سال حل کرده. اینجا مشکلات را روی هم گذاشتهاند و امروز به ما رسیده. ما هم نمیتوانیم بگوییم چون آنها ۲۵ سال طول دادهاند، پس ما هم آن را ۲۵ ساله حل کنیم. خب شاید ما میانبری داشته باشیم که ۲۵ سال را تبدیل کند به دو روز. خیلی از ابزارهای امروز میتواند در رسیدن به این هدف کمککننده باشد. نمیگویم همه کارهای ۲۵ ساله میتواند دو روزه انجام شود ولی شرط عقل این است که ما آن را انجام دهیم. اگر من امروز میتوانم با IT کاری را انجام دهم که هزینهی نیروی انسانی را هم کاهش دهد، چرا نباید انجام دهم؟ اگر باید تمرکززدایی کنم برای شهری که نسبت به بیست سال پیش که یک شهر سیصد، چهارصد هزار نفری بود، حالا هفتصد هشتصد هزار نفر جمعیت ساکن دارد و یک میلیون نفر جمعیت متغیر روزانه، آیا من باید رفتارهای ۴۰ سال پیش را انجام دهم؟ من شهردار ۴۰ سال پیش این شهر نیستم که، من شهردار امروز این شهرم. ۴۰ سال بعد هم شهردار این شهر ممکن است رفتارهای بنده را مطابق آن روز نپذیرد. مثلاً من نمیآیم بگویم آقای الماسی چرا ۲۵ سال پیش این کار را کردی؟ ممکن است اگر من آن موقع بودم کار دیگر میکردم ولی من نمیتوانم عملکرد او را در مقایسه با زمان امروز خودم نقد کنم. باید عملکرد او را با شرایط آن روز نقد کنم، اما من هیچگاه نیامدم کسی را نقد کنم. به صورت کلی باید بگویم که ما مشکلات انباشته شده قدیمی داریم.دیارمیرزا
مساله شورای شهر رشت نیست، درباره غالب شوراها این مشکل وجود دارد که به وظایفشان در حوزه نظارتی عمل نمیکنند.
ممکن است شیوه نظارت را نپذیرم. شیوه نظارت را هم قانونگذار گفته است. چون شیوه نظارت شورا بر شهرداری قوانینی دارد. حسابرسی دارد، مجامع دارد… بعضی از ساختارها هنوز در خود شهرداری به خاطر آن نوع نگاه سنتی جانیفتاده. مثال میزنم سالهای قدیم دو، سه تا سازمان در شهرداری بود اتوبوسرانی و تاکسیرانی و غیره. الان چهارده پانزده تا سازمان دارد که خیلی از آنها بیدلیل و احساسی ایجاد شدند و اصلاً مبنای درآمد و هزینه و حسابرسی ندارند که برقرار بمانند و مدام باید از شهرداری استقراض کنند و به جای اینکه درآمدزا باشد، هزینهزاست، خب چنین سازمانهایی وقتی که تولید شدند آیا نظارت ما بر این سازمانها نیاز به مدیریت مجامع و حسابرسی عملکرد نداشت که اتفاقاً در ساختار شهرداری پیشبینی شده؟ بالغ بر دو دهه است که مدیریت مجامع عملکرد و حسابرسی شکل نگرفته و ما در دو ماه اخیر آن را راهاندازی کردهایم که انشاالله حسابهای شهرداری زیر سوال نرود. حالا اگر بنده با کمک همکاران این را کار کردم این چیزی نیست که من ایجاد کرده باشم، بلکه در ساختار شهرداری وجود دارد. یا من پستهای شهرداری را براساس ساختار شهرداری در مدیریت جدید شهری در کلانشهرها که به تصویب وزارت کشور هم رسیده ساختارسازی میکنم. بله، یک جایی ما تجمیع داریم یک جاهایی کاهش. وقتی سازمان پارکها و زیباسازی را که باید یکی کنیم، خب آنجا حذف هم دارد اتفاق میافتد، همینطور وقتی سازمان اتوبوسرانی و تاکسیرانی را که باید طبق قانون یکی شود، داریم تجمیع میکنیم. از آن طرف هم طبق مصوبه وزارت کشور وقتی قرار است تمرکززدایی اتفاق بیفتد و به زیرمجموعهها اختیار داده شود، یک پستهایی را باید احیاء کنید.
ممکن است چند تا درخت هم با مجوز قطع شود…
آیا شهردار برای این تغییرات باید از شورا مجوز بگیرد یا تغییرات در شورا تصویب شود؟
تغییرات نیروی انسانی خیر. تغییرات ساختاری، دستورالعمل حاکمیتی دارد. وقتی وزارت کشور میگوید که شما تا پایان سال ۹۴ فرصت دارید که سازمانتان را کوچکسازی کنید، بنده باید خلاف حاکمیت عمل کنم؟ شورا هم قطعاً نمیخواهد این کار را بکند. حالا ممکن است بنده برای اینکه این سیر را طولانی نکنم و شهرداری هم بیش از چهل پنجاه سال ضرر نکند دارم با هماهنگیهای نسبی این کارها را سریعتر انجام میدهم. ولی عذر می خواهم چقدر این شهر میتواند لطمه کاهش تعداد اتوبوسهایش از ۱۱۰ تا ۳۵ تا را بخورد؟ من یک مثال عددی میزنم بعد این را میخواهم خدمتتان عرض می کنم که ما چرا باید حل اتفاقات عقب افتاده را تسریع بکنیم؟ اینجا شهرداری دارد از خودش هزینه میکند. شهرداری دارد جراحی میکند که شاید خونریزیاش زیاد است و دارد تبعاتش را تحمل میکند تا این خدمات انجام نشده را تسریع کند. در سال ۹۱ بودجه ما ۲۰ میلیارد تومان بیشتر از بودجه شهرداری شهر ارومیه بود که جمعیتش اندازه جمعیت ماست. ما ۱۳۰ میلیارد بودجه داشتیم آنها حدود ۱۱۰ میلیارد. در سال ۹۲ این بودجه حدودا مساوی شد، حدود ۲۰۰ میلیارد. در سال ۹۳ بودجه آنها شد ۶۰۰ میلیارد، بودجه ما شد ۲۸۰ میلیارد. امسال بودجه شهرداری ارومیه شده ۱۲۰۰ میلیارد، بودجه ما ۶۰۰ میلیارد تومان است. در سال ۹۲ تعداد اتوبوسهای ارومیه ۳۶۰ تا بوده، تعداد اتوبوسهای فعال مال ما ۱۱۰ تا بوده و الان شده ۳۵ عدد. با این شرایط جای کندشدن هم می ماند؟ من باید الزامات چارچوبی قانونی را تا جایی که می توانم رعایت کنم اما قبول بفرمایید که نیاز است در بعضی جاها هم از آن میانبرها استفاده کنم. با این چندتا عدد که به شما دادم فکر می کنم که شما حس کردید که عمق فاجعه کجاست. یا طبق آمار طرح جامع ترافیک، ناوگان تک سرنشین امسال نسبت به دو سال پیش ۴۳ درصد افزایش داشته، خب من باید بروم سراغ فرهنگ ترافیکی، باید حمل و نقل عمومی را راه بیندازم، باید خط ویژه راه بیندازم. این بایدهاست. در رشت فاصله طبقاتی یکی دو دهک بالا نسبت به شش هفت دهک دیگر در مقایسه با بقیه شهرهای کشور، وحشتناک زیاد است. با توجه به توسعه افقی شهر به سمت جنوب شهر، من باید به حمل و نقل عمومی برسم تا کسی هم که توان ندارد بتواند این مسیر را بیاید. یا نه همچنان باید منتظر بمانم که با توجه به اینهمه خودروی تک سرنشین کثیری از جامعه کمتر برخوردار این وسط له شوند؟ خب معلوم است که اگر این کار را انجام دهم ممکن است چند تا درخت هم با مجوز قطع شود.
من فکر میکنم موضوع قابل بحث خلائی است که بین شهرداری و مردم وجود دارد. مثلا همین هجمهای که سر قضیه خط ویژه اتفاق افتاد به نظر من ناشی از همین خلا است. شهرداری باید یک فضایی ایجاد کند و این توضیحات را به مردم بدهد. نکتهی جالب این است که هنوز بخشی از مردم خط ویژه را لوکس میدانند. من فکر میکنم این از ناآگاهی مردم است و شهرداری باید این آگاهیبخشی را داشته باشد تا افراد مغرض از این خلاء آگاهی سوء استفاده نکنند.
ببینید من نمیخواهم نگاه منفی داشته باشم. فرض براینکه فرمایش جنابعالی صحیح مبنی بر اینکه که ما اطلاعرسانی نکردهایم. در هر صورت این مشکلات انباشته شده است. وقتی به گفته شما ممکن است جامعه هنوز خط ویژه را یک چیز لوکس بداند و با توجه به آن سرعتی که من برای اجرا مدنظر دارم، چقدر باید اطلاعرسانی انجام شود تا جامعه به آن بلوغ برسد؟ اگر من آنقدر زمان صرف کنم پس کی کارم را انجام دهم؟ من کارم را انجام میدهم و مردم هم در حین عمل انجام شده با کار آشنا میشوند. من فکر میکنم جامعه به سرعت اجرای کار خیلی خیلی بیشتر نیاز دارد تا آن آگاهیبخشی. چون آگاهیبخشی حین اجرا رخ میدهد.
ولی قبول دارید که این خونریزی را از جاهای دیگر ایجاد میکنند؟
بله، ولی آن سرعت خیلی بهتر است. یک جاهایی آگاهیبخشی سرعت را کند میکند، چون به هرحال در جریان کار آگاهیبخشی صورت میگیرد.
الان یکشنبهها در شورا جلسه است و عدهای منتظرند ببینند آیا شهردار برکنار میشود یا نه. این دیگر به یک عادت تبدیل شده.
من حسب دعوت شورا خدمت عزیزان میرسم. اصلاً مدلش اینطور نبوده که هر جلسه از ما دعوت کنند. من کلاً سه چهار جلسه رفتهام. در شورای قبل هم هر هفته دوبار میرفتم، با دعوت.
پس چه میگویند که ما بارها از شهردار خواستهایم و تذکر دادهایم، اما نیامده است؟
نه، اینکه مرا به صحن شورا دعوت نکردهاند یک مقوله است. اما اینکه نطقهایی داشتهاند و یا مکتوب مواردی اعلام شده است و این طرف هم باید جواب دهیم خب این مقوله دیگری است. من نباید این صحنه را به تقابل تبدیل کنم و یا چنین تفسیری از آن داشته باشم.
در یکی دو ماه اخیر چند بار رفتید که سوالاتی پرسیده شود و استیضاح انجام شود دیگر.
بله، مرداد و شهریور عرض کردم همینطور بود من هم رفتم. سوالاتی داشتند ما هم پاسخ دادیم.
با توجه به اینکه شورا بودجه سالانه شهرداری را تصویب کرده، پس چطور تا این حد به نحوه هزینهکرد شما اعتراض میشود؟ مگر بودجه مدون نیست؟
ممکن است در موردی خاص عدد آن کد با عددی که دارد اجرا میشود نخواند؛ خب باید یا از اول در نظر گرفته میشد یا در حین اجرا اتفاقاتی افتاده و جابهجاییهای صورت گرفته، وگرنه ما در کل تغییری عمده انجام ندادهایم. مثلاً گفته شده دوتا دستگاه بیل مکانیکی خریداری شود، در حین کار نیاز پیدا شده و ما سه تا دستگاه خریدهایم. ولی اگر مثلاً بیل مکانیکی را حذف کرده باشیم و چیز دیگری خریده باشیم، قبلاً حتما هماهنگیهای لازمه را انجام داده و یا اطلاع دادهایم.
پیادهراهسازی براساس توسعه انسان محور
مخالفان شما به الگوی شهرسازی شما هم انتقاداتی دارند. میگویند شیوه شما الگوی شما لوکس است یعنی میگویند مشکل مردم شهر رشت پیادهراه نیست، مشکل مردم مثلاً آسفالت خیابان حمیدیان است.
چند سال بود که این شهر آسفالت عمدهای نشده بود، امسال نسبتاً آسفالت خوبی انجام شد. درباره این موضوع رضایت قابل قبولی وجود دارد. در حوزه منظر و فضاسازی و اینها هم کمتر از سالهای پیش کار نکردهایم. اما در اینجا بهتر است درباره پیادهراه بیشتر توضیح بدهم. شاید اولین باری است که از من سوال میشود و من دربارهاش توضیح میدهم.
بعد از جریان انقلاب صنعتی در اروپا، توسعه صنعتی اتفاق افتاد. این توسعه، توسعه انسان محور را زیر سوال برد شما به خیابان شانزه لیزه پاریس هم اگر نگاه کنید که در زمان ناپلئون ساخته شد و هالمان، شهردار وقت پاریس آن را اجرا کرده، از اول پیادهراه بود بعد تدریجاً هی سطح پیادهاش کم شد، سطح سواره اش زیاد شد. تا دهه ۱۹۷۰ میلادی، یعنی حدود ۴۰ سال پیش، گفتند پدیده رشد فیزیکی شهرها به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم از ۱۹۷۰-۱۹۴۵، به توسعهای ضدانسانی تبدیل شد. بعد از آن شاخصهای توسعه انسانی مثل شهر سالم و توسعه پایدار شکل گرفت تا ۱۹۹۰-۱۹۸۹ توسط برانتلند نخست وزیر وقت نروژ و در دنیا به تثبیت رسید و بعد وارد ساختارهای سازمان ملل شد. بعد آنها گفتند این شامل ۲۶ تا شاخص اصلی توسعه انسانی را معرفی کرد. وقتی آنها خودرو را در ۱۹۷۰ کمرنگ کردند و هی عرض سواره شانزه لیزه هی کم شد، و عرض پیادهاش دوباره زیاد شد، از آنجا به بعد گفتند بحث بهداشت و سلامت مهم است، توسعه فیزیکی دیگر مبنا نیست، مفاهیم توسعه به جای رشد، یعنی مقولههای اجتماعی جای اقتصادی را گرفت و بسیاری از مفاهیم اقتصاد آزاد تعدیل شد و حتا در حوزه سیاسی هم دموکراتها سرکار آمدند و طبقه متوسط شهری بیشتر مبنای عمل قرار گرفت تا مبانی اصالت سرمایه. در نتیجه این فضای عمومی را بر اساس انسان تعریف کردند. از طرفی، طرحهای جامع شهری در آمستردام اولین بار در سال ۱۹۳۲ اجرا شد، حدود ۸۴ سال پیش. در ۱۹۶۵ طرح جامع در دنیا از بین رفت، نزدیک به پنجاه سال پیش گفتند ما دیگر فیکس پلان نداریم، از این به بعد طرحهای راهبردی ساختاری داریم. ما در این سالها چهکار کردیم؟ ما در سال ۱۳۴۶ در بندرلنگه و در ۱۳۴۸ در تهران طرح جامع به عنوان پایلوت اجرا کردیم؛ یعنی درست وقتی که آنها طرح جامع را کنار گذاشتند ما آن را شروع کردیم. مبانی طرح جامع چه بود؟ یکسری کاربریهای فیکس روی زمینهای مردم بر مبنای توسعه غیرانسانی یعنی خودرومحور، شبکه حمل و نقل خصوصی. بعد گفتند مشکلات زیاد شده، مهاجرتهای بیرویه، سکونتگاههای غیررسمی، حاشیهنشینی و الی آخر؛ نتیجه این شد که تهران به عنوان پایلوت و حالا رشت به عنوان یک شهر رده پایینتر مازاد جمعیت پیدا کردند. حمل و نقل عمومی در این مسیر به حداقل ممکن رسید. حالا که اینقدر میزان حمل و نقل عمومی کم شد عملاً شما باید نسبت به حمل و نقل خصوصی عکسالعملی میداشتید. اما اتفاق خاصی برای حمل و نقل خصوصی نیفتاد. از طرف دیگر غیر از حمل و نقل عمومی، ما باید حوزه توسعه انسانی را دوباره مبنا قرار میدادیم. چه کسی میگوید توسعه سلامت محور که براساس میزان سلامت، چاقی و پیادهروی و بیماریهای مردم، چه بار مثبت و چه منفی آن، تعریف شده یک موضوع لوکس است؟ در شهری با عقبه فرهنگی و ایفای نقش پررنگ در مشروطه، شهری که شهرداریاش ۱۲۸۶ تاسیس شده و خیلی از اتفاقات تاریخی هنری و فرهنگی که در این شهر رخ داد، با پتانسیل هویتی و فرهنگی شهر، تنها راه باز کردن گره اقتصادی رشت این است که ما از فرهنگ به اقتصاد پایدار برسیم و اتفاقا وابستگیمان را به درآمدهای تخلفات ساختمانی کمرنگتر کنیم.
خلاف ساختمانی بیمعناست، ما باید در راستای گردشگری درآمدهای پایدار ایجاد کنیم. ما بر همین اساس برنامههایمان را تولید کردیم و موضوعاتمان را در این قالب پیادهسازی میکنیم که انشاالله در یک فرایند چهارساله از سال ۹۵ به بعد بتوانیم آن را با حداقل اتکا به منابع دولتی – و در عین حال با حمایت روانی و اجتماعی و… دولت، برای اینکه مزاحم نداشته باشیم- و در راستای قانون انجام دهیم. چیزی که بتواند به کالبد شهر، روح جدید بدهد، تحول است. خب معلوم است هر تحولی در جامعهی خمودی که به وضعیت حاضر به اشتباه عادت کرده میتواند با مخالفتهای بسیاری همراه باشد، یا شاید تعداد موافقانش هم ممکن است کم و شکننده باشند که به مرور زمان و با مشاهده نتایج این تحول برطرف خواهد شد.دیارمیرزا
تمرکززدایی اقدام دیگری بود که انجام دادید. تعداد شهرداران هم زیاد شد.
دوره قبل سه تا بودند که الان پنج تا شده، افزایش در حقیقت در آن دوره انجام شده.
در زمینه پاسخگویی نقش شهرداران منطقه خیلی کم است.
پررنگ کردیم. الان مردم این ارتباط را نسبتاً برقرار کردهاند. اما از لحاظ رسانهای پررنگ نشده است. ولی ظرف دو، سه ماه آینده با ابزارهای مختلف ارتباطی اعم از تابلوها و تلویزیونهای شهری خبرهای ترافیکی، زیست محیطی و … در خیابانها پخش اجتماعی این تفکر انجام میشود.
اهمیت دیپلماسی شهری و اقتصاد شهری
پس اعتقاد دارید که باید باشد؟
بله، معلوم است. فرآیند اطلاعرسانی ما کند است به خاطر این که حوزه ارتباطات ما به صورت سنتی اداره شده است، چه در حوزهی عمومی و داخلی و چه در حوزه بینالملل. در این حوزه هم ما دستاوردی در ارتباطات و در حوزه دیپلماسی شهری و برای اقتصاد شهری نداشتیم؛ بیشتر در این حد بوده که روی یک کاغذ نوشتهایم خواهرخواندگی، این خواهر خواندگی نقطهی بعدی نداشته. اما در همهی دنیا وقتی شهری با یک سیستمی خواهرخوانده میشود، اتفاقات زیادی باید بیفتد. اولاً با هر سیستمی نباید خواهرخوانده شد، ثانیا باید در جایی که این اتفاق میافتد اهدافتان را دنبال کنید؛ نقش مردم و موقعیت محلی و حکومت محلی و نقش جامعه محلی، ذینفعان و ذی نفوذها، انجیاُها و رسانههای خرد در منطقه شناسایی شود. خب این اتفاقات نیفتاده و ساختارهای این موضوع هم مبانی عملی دارد. در هر حوزهای هم باید قبول کنیم عالمان باید بیایند. یکی از حوزه انسانی هم که که ما انجام دادیم و در سوالتان بود، ما سعی کردیم سطح تحصیل مدیران شهرداری را بالا ببریم که این هم خواست فردی من و هم شرط عقل است. سن شهرداری را جوان کردیم، یعنی قبلا سن سابقه مدیریتی شهرداری بالای ۲۵-۲۰ سال سابقه بار بود. حالا زیر ۱۳-۱۲ سال است این یعنی ۱۵ سال جوان کردن یک سیستم به لحاظ مدیریتی، ریسکهایش را متوجه مدیریت مجموعه میکند و در عین حال قابلیتهایش را هم متوجه سیستم میکند، ضمن اینکه چابکیاش را افزایش میدهد. با این جابهجاییهای نیروی انسانی که حدود ۷۰۰ نیرو است، به لحاظ ساختاری مدل هرمی شهرداری را از یک هرم نازک با سر کلفت تبدیل کردیم به یک هرم با سر نازک و بدنهی کلفت. ساختار شهرداری معکوس شد، یعنی قبلا متمایل به مرکز بود، الان غیرمتمرکز شده. البته هنوز هم به مطلوبیت من نرسیده، نواحی هم باید به مطلوبیتشان برسند که نرسیدهاند، خصوصیسازی هم همینطور. اینها برنامههای هفت – هشت ماههی آینده ماست که انشاالله انجام میشود.
خط ویژه قرار است تا کجا ادامه پیدا کند؟ برنامههایش چطور است؟
مطالعات فاز یک خط ویژه تا میدان گیل است، ولی ما اجرایش را فعلاً تا میدان مصلی انجام شده و در گام اول باید تا میدان گیل توسعه پیدا کند. مطالعات بقیه خطوط در حال انجام است.
امروز در شورا مطرح شد که شهرداری برای کمک به تیم سپیدرود کار غیرقانونی انجام داده؛ بدون مجوز شورا پول پرداخت کرده. آیا این جزو اختیارات شماست؟
اکثریت اعضای شورای شهر مکاتبه کردند از ما درخواست کردند. اساساً ما سیر آن طی کردهایم و الان هم در قالب لایحه به شورا داده شده. حالا وقتی یک اکثریتی چیزی را خودشان درخواست کردهاند میتوانند خودشان تصویب نکنند؟
آنها اعتراض دارند که چرا دادهاید؟
تا آنجایی که بهخاطر دارم درخواستی شده بود، خب این درخواست که از جانب اکثریت شورا بوده و من هم به آن پاسخ دادهام که برود در شورا لایحه شود، خب باید تصویب شود دیگر. اگر این طور شده یعنی ما سرخود ندادهایم.
در واگذاری تیم داماش داماش نظرتان چیست؟
بیبنید من با اصالت اینکه شهرداری تیمداری کند موافق نیستم. چون اصالت وظیفه شهرداری، ورزش محلات است. اما اینکه شهرداریها بتوانند با تمکن مالی برنامهریزی شده تیمی را در هر رشته که قابلیتش وجود دارد – مثلاً اینجا فوتبال است- از نقطه A که سطح معمولی است به نقطه B که سطح قهرمانی است برسانند، من با این موضوع مشکل ندارم. اما به شرطی که تمامی اجزای آن درست دیده شود و ما بدانیم که ورودی هزینه چقدر است، بدهی چقدر است، ما باید چه کار کنیم؟ سیستمی که الان هست، انتظاراتش در چه حد است؟ اگر ما سیستمی را که الان سقوط کرده بخواهیم بگیریم و آن تیم دوباره سقوط کند ما متهم میشویم به اینکه باعث سقوط آن تیم شدهایم. من از این موضوع ابایی ندارم اما میگویم که ما نباید کاری کنیم که ناامیدی را در دل مردم بیشتر کنیم.دیارمیرزا
سناریویی که در ذهن آنهاست این است که شهرداری یک تیم را میگیرد برایش هزینه میکند و…
مقطع زمانی انجام این کار و داشتن برنامه، اصل است. اگر من برنامهای دارم و میتوانم آن را به آن نقطه مطلوب برسانم، از نظر من با این که وظایف شهرداری نیست، اما در راستای کمک به شهر شاید مشکلی نباشد اما این رویهای کاملاً منطقی نیست.
اصل موضوع تیمداری را قبول ندارم
آنوقت هزینهاش را باید از بودجه فرهنگی باید بدهید؟
قاعدتاً بله. برای همین است که میگویم باید برنامه و بودجهاش پیشبینی بشود. اگر پیشبینی نشود فردا شهرداری متهم میشود به اینکه چرا چنین هزینهای را انجام داده و نتایجش هم که معلوم است و… من اصل موضوع را به لحاظ تیمداری قبول ندارم. اما وقتی قشری از جامعه که انبوه هم هستند،دچار عدم انسجام میشوند، برای اینکه رویکردهای ذهنیشان منفیتر نشود و کلاً از حوزههای مختلف مدیریتی ناامید نشوند…
ولی آقای ثابتقدم، شهرداری که تنها مسوول حوزههای مختلف استان نیست که خودش…
این هم تعارضی است که باید مشخص شود دیگر. حالا اگر بقیه سکوت میکنند من نمیدانم چه باید بگویم.
چون در حال حاضر شهرداری دیگر شهرهای بزرگ هم در این سطح حرفهای دارد تیمداری نمیکنند.
شهرداری تهران هم تیمداری نمیکند.
بعد آیا بودجهاش به بودجه فرهنگی اضافه میشود یا از همان اصل بودجه هزینه میشود؟
هنوز که چیزی تعریف نشده.
این مساله به شما اعلام شده به…
از طرف؟
از طرف شورا رسماً به شما اعلام نشده؟
رسما از اداره کل ورزش و جوانان نامهای برای ما آمده، اما اینکه از شورا آمده باشد، من حضور ذهن ندارم.
بعد این با همان اسناد بالادستی که اشاره کردید و اینکه باید سیستم کوچکتر شود، مطابقت دارد؟
ببینید، این نظر من است من یادم میآید ما دبیرستان میرفتیم، لیگ قدس بود و منتخب گیلان و گاهی دو سه تا تیم برتر با تیم الف تهران میرفتند فینال. یکی دو بار هم به قهرمانی رسید. این تمام شد، لیگ آزادگان شکل گرفت. چندسالی آزادگان داشتیم، بعد این رفت کنار و لیگ برتر در سالهای ۸۱ – ۸۰ آمد. بعد از انقلاب عقبه باشگاهی مثل سپاهان از سال ۷۱ داشت شکل میگرفت. آن وقتها ما ملوان را داشتیم که خیلی سرتر بود. سپاهان که اصلا ًمهم نبود. ما در اصفهان یک ذوب آهن را داشتیم و یکی تام اصفهان یکی پلی اکریل. شما به این سیر که نگاه کنید میبینید که سپاهان میآید در محلات استعدادسازی میکند و میبینیم که بعد از دوازده سال در حوزه حرفهای موفق میشود. من میگویم اگر میخواهیم مطرح شویم باید از راه درستش برویم. ورزش محلات را درست کنیم. تیممان را میتوانیم برند هم بکنیم، شاید قهرمان جهان هم بکنیم. اما یکی به نعل و یکی به میخ نزنیم و استخوان لای زخم نگذاریم که هی دوست داریم در لیگ باشیم و بعد هم همیشه انتظار داریم سقوط نکنیم. بهتر است اصلا این تیم را نداشته باشیم تا اینکه مدام فکر کنیم چطور سقوط نکند. اینقدر حد انتظارات ذهنی مردم را پایین نگه نداریم، کمی توسعهیافتهتر فکر کنیم.دیارمیرزا
همهی مشکلات داماش پول است؟ اینطور که شما میگویید نیست.
به نظر شما آنچه که در اصفهان رخ داده فقط با پول انجام شده؟
به هیچ وجه. اگر بهطور کلان نگاه کنیم شاید اصلا در آن جا مدیریت هزینه هم شده و به سود هم رسیده.
من میگویم برای شش سال آینده در حوزه فعالیت محلات کار کنیم. نه اینکه هزینههایی بکنیم که نتیجهاش تقریبا از همین الان معلوم است که مثبت نیست.
در مورد صحبتهایتان درباره منتقدان نمیخواهید تجدیدنظری بکنید؟
منتقدان از دیدگاه مخاطبان شما اصولاً چه کسانی هستند؟ بعضی وقتها یکی به یکی چپ نگاه میکند میگویند منتقد است یا یکی در سایتی مطلبی میزند یا صحبتی میکند.
منظورم آن صحبتتان در اواخر تیرماه بود.
ما کلا چیزی نگفتیم. عدهای قلیل از مدیران استانی در صدا و سیما علیه ما جبهه میگیرند. ما که چیزی نگفتیم.
استاندار را خیلی دوست دارم
ولی مدیران استانی که گویا دارند از شما حمایت میکنند؟
منظور من مدیریت ارشد استان نیست، ایشان را من خیلی دوست دارم، ردههای پایینتر را میگویم، به هر حال ما سعی میکنیم که کار کنیم و با کار، خودمان را نشان دهیم.
شما به مردم این وعده را میدهید که تا یک سال دیگر در شهر تحولات بزرگی صورت بگیرد؟
قطعاً، بخشی هم امسال. مردم ما مردم خیلی خوبی هستند، من از مردم خیلی راضیام و اعتقاد هم دارم که شورا مانع کار ما نیست. شورا همسوی ماست.
پس همه چیز عالی و گل و بلبل است!
نه، اقتصاد ما اقتصاد دولتی است. عواملی که در شهرداری پافشاریشان بر اقتصاد دولتی است باید حل شود. وقتی استاندار زحمت میکشد، پیگیری میکند و ۴۰۰ هکتار پارک را به ما میدهد، یک اداره دیگر حق ندارد بیاید با این طرح که متناسب با نیاز مردم است جلوگیری کند. وقتی ما میخواهیم پیادهراه را اجرا کنیم که ایجاد اشتغال میکند و از اشتغال غیررسمی میکاهد – در طرح با زندهسازی شهر، ما ۳۵۰۰۰ شغل با هفت هزار میلیارد تومان پیش بینی شده ظرف چهار سال- چرا باید مانع داشته باشیم؟ این موضوع چیزی نیست که مردم مخالف باشند. مگر مردم وقتی بچهشان بیکار است با شغل داشتن مخالفند؟ سیستمهایی که مخالفت دارند باید دلیل مخالفتشان را روشن کنند و اصرار کنند برداشتههایشان. در حالیکه در کشورهای دیگر در بیش از ۹۰ درصد موارد این مشکلات با مدیریت واحد شهری حل میشود، یعنی عملاً همه باید بیایند در چارچوب شهرداری قرار گیرند. ولی ما در نبود مدیریت واحد شهری هر بار باید سراغ یک اداره کل یا سازمان برویم. برای هر موضوعی راضیشان کنیم که خواهش میکنیم حق مردم را به آنها بدهید.
مشکلاتی که شورای شهر ایجاد میکند کدام نقاطش به اقتصاد دولتی برمیگردد؟
من با شورا مشکلی ندارم و بعید هم میدانم که آنها مشکلات حساسیتبرانگیزی داشته باشند. چون اگر حساسیت زیاد میشد من هم باید مشکل میداشتم. اینجا استاندار حقیقتاً دارد همراهی میکند و مداخله هم نمیکند و آزادی عمل خیلی خوبی هم برای ما قایل است.
شورای شهر چندین بار تاکنون خواستار موضوع رودخانهها را مطرح میکند سوال من این است که آیا اصلاً از لحاظ مالی در توان شهرداری هست؟
در سند ۷ هزار میلیارد تومان بودجه برای چهار سال، پیشبینی شده، یعنی بخشی از آن است.
محقق میشود؟
انشاالله بتوانیم با معادلات اقتصادی و روانسازی اجتماعی، سیاسی، حقوقی و…که در نظر گرفتهایم به نتایجی برسیم.
پس این موضوع جزء برنامههای شماست، در اولویت نیست؟
چرا هست. ما الان شروع کردهایم که، همین کار روی حاشیهی زرجوب در همین راستاست.
در مورد قطع کردن درختان، مردم نگرانیهایی دارند؛ اخیرا در گروههای مختلفی که در نرمافزارهای ارتباطی تلفن همراه شکل گرفته، مطالبهای برای جلوگیری از قطع کردن نخلهای مسیر توشیبا تا گیل را مطرح شده.
سیر قطع درختان تابع قانون ماده ۷ پارکها و فضای سبز شهرداریها است. در نتیجه ما الان هیچ کار غیرقانونی نکردهایم. اگر هم بخواهیم انجام دهیم، در همان راستاست لذا بر مبنای ظرفیتهای قانونی ما باید براساس قانون درختانی را جایگزین کنیم که ده برابر سطح مقطع درختانی است که کنده شده و این اتفاق هم افتاده و میافتد. در دنیا خیلی اتفاقات بزرگتری برای توسعه افتاده که هزینههایش بالاست و آنها خیلی هزینههای بزرگتری دادند.
مسافر گران به رشت نمیآید
اساساً این تعارض وجود دارد، یک عده میگویند چرا مرکز شهر پیر است، خیابانها بزرگ نمیشود. از آن طرف هم به قطع درختان اعتراض میشود. تقریباً غیرممکن است که هم شهر توسعه پیدا کند و هم هیچ اتفاقی برای بافت قدیمی نیفتد.
رشت چند تا مشکل بزرگ دارد. ۷۵ درصد مساحت اراضی استان ما اراضی طبیعی است. سطح شهرها نسبت به جمعیت شهر نسبت به مساحت شهر در استان گیلان رتبه یک کشور را دارد. خود شهر رشت در این نسبت رتبه اول را در کشور دارد. این آمار یک حرف به ما میزند یعنی جمعیت زیاد در وسعت کم. عوامل دیگری هم دارد جمعیت را افزایش میدهد؛ مهاجرتهای روزانه، مسافرین بهخاطر آب و هوا به اینجا میآیند این برای ما مزیت نسبی محسوب میشود اما ما به نحو احسن از این مزیت استفاده نمیکنیم. مسافر ما به اینجا به صورت گذرگاهی نگاه میکند. مسافر پایدار به گیلان و رشت نمیآیند. مسافر گران به رشت نمیآید.
واقعا این شهر جاذبهی گردشگری ندارد.
اصلاً هدف ما از طرح بافت مرکزی همین است، میخواهیم ماندگاری مسافر را افزایش دهیم. این فقط در محدوده پیادهراه خلاصه نمیشود. بحث کاروانسراها، مرمت آنها، همجواریشان با بازار، گردشگری مذهبی در قالب خواهر امام و سیلمانداراب، گردشگری تاریخی سیاسی در مورد ساختمانهای بافت مرکزیمان هست، گردشگری در باغ طبیعت ۴۵۰ هکتاری، ساماندهی زرجوب براساس بحث ۱۲ پروژهای که زرجوب را هم در کنارش تعریف شده، طرح عینک است که در کنار سایر پروژهها تعریف شده و بسیاری دیگر از پروژهها به عنوان یک پکیج سرمایهگذاری در نظر گرفته شده و مذاکرات هم در حال انجام است. از طرف دیگر در کنار مار در زمینه گردشگری ملی، باید بافت محلاتمان را هم گسترش دهیم که در مورد آنها باید در قالب طرحهای محلهمحور و کوچه محور اقدام کنیم.
اینها را جمع میکنیم میفهمیم شهر برنامه دارد. حالا افرادی که به این برنامه نقد دارند بیایند بگویند که چرا برنامه صد و پنجاهم را داری دوم اجرا میکنی یا برنامه صد و بیستم را داری اول اجرا میکنی.دیارمیرزا
در عین حال ما در این برنامه عدالت را مبنا قرار دادهایم و مناطق عقبافتادهتر و کم برخوردارتر را در اولویت قرار دادهایم. نگاه ما در حوزه شهری، لوکس نیست، اشتغال را مبنا قرار دادهایم. ببینید ما در همین دورهی پنج ماه و اندی حالا آنهایی که دیده نشده هیچ ولی آنهایی که برونداد داشته و ملت میبینند و ممکن است بخشی بگویند لوکس است برخی مخالفت کنند تعداد زیادی هم موافقت کنند به ما لطف داشته باشند. ما مثلا چند تا دستفروش را جمع کردهایم بازارچه درست کردهایم. زرجوب را ساماندهی کردیم، دو بازارچه را هفته دیگر افتتاح میکنیم، دو ایستگاه آتشنشانی راهاندازی کردهایم، تمام پروژههای نیمه تماممان را تا پایان سال تمام میکنیم. ساختمان اداری شهرداری هفت سال بود بلاتکلیف مانده بود که به آن رسیدگی شد، برای این که لجستیک بهتر انجام شود، چه مناطق چه نواحی ساختمانهای اداری خود شهرداری را راهاندازی میکنیم، خانه مشروطه و موزهی هنرهای معاصر را راهاندازی میکنیم و پنج سرای محله راهاندازی شد و…
با تحقق این طرحها تصور میکنم شهر تحول بزرگی پیدا میکند.
بله، من خودم به حوزههای فرهنگی و هنری حساسیت زیادی دارم. مشخصاً سازمان فرهنگی قبل و بعد از دوره قبلی که من در شهرداری بودم، یک تفاوت ماهوی داشته. الان که شما میبینید سازمان فرهنگی دارد رکن اصلی حوزه فرهنگی در استان و شهر میشود. خواهش من این است که شما عقبه سازمان فرهنگی را فقط در سال ۹۱ ببینید. استراتژی من در دو حوزه فرهنگ و هنر و گردشگری مبتنی بر فرهنگ و هنر و تاریخ و سلامت و گردشگری است
بودجه شما در این زمینه خیلی کم نیست؟
خب آن هم باید زیاد شود. بودجه روابط عمومی و امور بینالملل ما تناسبی با هزینههایمان ندارد. از طرفی ما زیرساختهای خوبی هم برای این حوزهها نداریم. ما به جای اینکه کار نرمافزاری بکنیم و به تیمداری و نفرات کمک کنیم باید مجموعههای ورزشی در محلات داشته باشیم یعنی زیرساختهای ورزشی، فرهنگی و هنری ماست که مهمتر است.
گفتگو : مجتبا پورمحسن و علیرضا خلقتدوست
دیدگاه