هادی نوری

اصلاح طلبان و دولت اعتدال (۱)

اصلاح طلبان و دولت اعتدال (۱) دکتر هادی نوری در حوزه بحث جامعه شناسی تغییرات اجتماعی، سه مفهوم رویداد، تغییر و تحول اجتماعی از هم تمایز داده می شوند. «امر انتخابات یک رویداد است که می تواند جزیی از یک تغییر باشد،تغییر را همراهی کند و یا این که محرک تغییر باشد؛ اما همیشه و […]

اصلاح طلبان و دولت اعتدال (۱)
دکتر هادی نوری

nooriدر حوزه بحث جامعه شناسی تغییرات اجتماعی، سه مفهوم رویداد، تغییر و تحول اجتماعی از هم تمایز داده می شوند. «امر انتخابات یک رویداد است که می تواند جزیی از یک تغییر باشد،تغییر را همراهی کند و یا این که محرک تغییر باشد؛ اما همیشه و الزاما چنین نیست». انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ یک “رویداد” مهم در تاریخ معاصر ایران بود. ائتلافی بزرگ میان سه جناح سیاسی اصلی کشور صورت گرفت که هم مقدمه اش بلوغ عقلانیت سیاسی بود و هم نتیجه اش. شرایط حساس کشور در داخل و خارج موجب شد تا رقیبان دیروز به متحدان امروز تبدیل شوند. خاتمی و ناطق، هاشمی و اصلاح طلبان، و لاریجانی و عارف دست در دست همدیگر نهادند تا انتخابی متفاوت داشته باشند: یک “رویداد مهم”. رویدادی که می تواند خاستگاه یک تغییر اجتماعی مهم برای کشور ایران باشد.
از زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران تاکنون شاهد ظهور ۵ گفتمان سیاسی در جامعه سیاسی بوده ایم. «گفتمان جنگ» بواسطه تحمیل جنگ ۸ ساله با عراق شکل گرفت. «گفتمان سازندگی» برای بازسازی اقتصادی کشور و ویرانی های ناشی از جنگ، «گفتمان اصلاحات» در جهت گسترش و نهادینه نمودن آزادیهای سیاسی، «گفتمان عدالت» برای توزیع عادلانه ثروت در میان اقشار مختلف جامعه، و اکنون «گفتمان اعتدال» که از پنج محور “عقلانیت، واقعیت، مصلحت، جامعیت و تعادل”حمایت می کند و طرفدار مدیریت عقلانی کشور در مقابل افراط گرایی است. افراط گرایی که هم در گفتمان عدالت مشاهده شد و هم در گفتمان اصلاحات. لذا ظهور گفتمان اعتدال در سپهر سیاسی ایران را باید در پرتو نقد عملکرد گفتمانهای سیاسی پیشین جستجو نمود. تا جایی که می توان گفت گفتمان اعتدال رنگ و بوی گفتمان سازندگی دارد. انگار نوعی عقبگرد گفتمانی حاصل گشته و بازگشت به شرایط اجتماعی سال ۱۳۶۸ مشاهده می شود.
بر همین اساس، رویداد مهم سال ۹۲ شکل گرفت:اصلاح طلبانی که زمانی حتی هاشمی را برای مجلس هم تحمل نمی کردند حاضر شدند زیر چتر او به ادامه حیات سیاسی خود بیاندیشند و اصول گرایانی که دولت احمدی نژاد را بری از هر گونه نقصی تلقی می کردند آماده گشتند تا با اصلاح طلبان دور یک میز بنشینند و درباره فصل مشترک شان سخن بگویند. خالق این وضعیت را باید بلوغ عقلانیت سیاسی در جامعه سیاسی ایران دانست. عقلانیت سیاسی که محصول بازاندیشی کارگزاران گفتمانهای سیاسی پیشین در اصول و عملکردهای گفتمانی خود بود. گفتمان اصلاحات یکی از آن گفتمانهایی بود که در رویداد مهم سال ۹۲ هم تاثیر گذاشت و هم تاثیر پذیرفت.نسبت اصلاح طلبان با دولت اعتدال موضوع این نوشتار است که در سه بخش گذشته، حال و آینده مورد بررسی قرار می گیرد.

گذشته
اصلاح طلبان پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ با نگاهی بدبینانه پا به عرصه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ گذاشتند. برغم قهر قاطبه اصلاح طلبان از انتخابات مجلس نهم، سید محمد خاتمی به پای صندوق رای رفت و البته ترکش های آن را هم به جان خرید. اقدامی ریسکی اما مفید به حال جریان اصلاح طلبی. خاتمی با این کار به بدنه اجتماعی اصلاحات نشان داد که اگر اصلاحات می خواهد زنده بماند باید قهر با نظام را کنار بگذارد و به ساختار قدرت بازگردد. حضور خاتمی در انتخابات مجلس نهم با این انگیزه قابل توضیح است. اما خود خاتمی هم می دانست که بازگشت اصلاح طلبان به ساختار قدرت کاری بس دشوار است. لذا تردیدهای او برای آمدن یا نیامدن در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ ناشی از درک درست موقعیت اصلاح طلبان در ساختار قدرت ایران بود. خاتمی به خوبی می دانست که اگر بیاید رد صلاحیت خواهد شد و نه تنها او که سران اصلاح طلبی هم بدین سرنوشت دچار خواهند شد. بنابراین، اصلاح طلبان در موقعیتی نبودند که بتوانند مطالبات حداکثری داشته باشند. آنها می بایست با حداقل ها و گزینه های امکانپذیر کنار می آمدند. انتخاب محمد رضا عارف نتیجه این شرایط بود.
عارف با پرچم اصلاح طلبی آمد. اما رنگ آن را در حد سفید تقلیل داد. یعنی با کسی جنگی ندارد.اعلام آتش بس اصلاح طلبان و چشمک زدن برای ورود به ساختار قدرت. اما شرایط جامعه ایران به کسی نیاز داشت که در کالبد خسته آن روح بدمد نه اینکه اعلام بی روحی نماید. معاون بوروکرات و تکنوکرات خاتمی فضای انتخابات را با فضای انتصابات اشتباه گرفته بود. فضای انتخابات به افرادی نیاز دارد که در مواقع لازم هم بخندند و هم بگریند. کاری که رئیس او هر دوی آنها را انجام داده بود. اما عارف اصلاح طلبان که انتخابش نتیجه محدودیت اصلاح طلبان و فشار اصول گرایان بود در شرایط باثبات حداکثر می توانست مدیریت بکند نه رهبریت. نتیجه این بود که او به شکل مستقل و بدون حمایت جمعی اصلاح طلبان تنها می توانست در حد ولایتی یا حداد شانس پیروزی داشته باشد. اما عارف از این حمایت جمعی برخوردار بود و پرچم اصلاح طلبی در دستش.
آن سمت، ورود هاشمی به انتخابات موج سنگینی در حمایت از جناح منتقد دولت احمدی نژاد ایجاد کرد. نظرسنجی ها از رای حداکثری هاشمی و پیروزی قاطع او در همان مرحله حکایت داشت. موج ایجاد شده ناشی از این ثبت نام اگرچه با رد صلاحیت هاشمی فرو نشست اما آنچه که هاشمی در نظر داشت انجام شده بود. هاشمی آمد تا بستر را برای ورود روحانی مهیا کند. او می خواست جامعه را تست کند. تست او مثبت جواب داد. ثبت نام هاشمی موج اولیه لازم برای پیروزی را مهیا ساخت. این موج اولیه می بایست مقدمات موج نهایی را فراهم می کرد. زلزله نهایی در راه بود.
فضای جامعه اما سنگین بود. بخشی از جامعه در فایده مند بودن مشارکت تردید داشتند. جامعه در انتخابی سخت قرار گرفته بود: عدم مشارکت منتهی به مشارکت حداقلی می شد که نتیجه اش تداوم وضعیت گذشتهبود و مشارکت حداکثری یعنی ریسکی که می توانست شروعی تازه باشد. عدم مشارکت به تخلیه عصبانیت می انجامید و مشارکت به آغاز عصری جدید. شرایط عدم مشارکت آماده بود اما برای مشارکت می بایست شرایط تازه ای مهیا شود. اجماع شرایط لازم برای مشارکت بود. اجماعی که تنها در پرتو عقلانیت سیاسی قابل حصول بود.
شرایط اجماع با مناظره سوم مهیا گشت. مناظره انتخاباتی سوم در روز جمعه ورق را برگرداند و نتایج نظرسنجی ها خلاف انتظار اصلاح طلبان حرکت نمود. قاطبه اصلاح طلبان ابتدا به حمایت از کاندیدای خود منهای نتیجه انتخابات نظر داشتند اما در انتها بدین سمت رفتند که نتیجه انتخابات مهم است و پیروزی کاندیدایی که بتواند در جهت مصالح و منافع ملی حرکت کند بهتر از مشارکت بدون پیروزی است. رهبر اصلاح طلبان می گفت تغییر فضا یعنی بقای ایران نه بقای اصلاح طلبان. تجربه تاریخی که می توانست در ۸۴ هم اتفاق بیفتد اما نیفتاد. پس از مناظره سوم روز جمعه فضا به نفع روحانی عوض شد و او در نظرسنجی ها از عارف پیشی گرفت. واقعیت این است که روحانی در مناظره های انتخاباتی چونان یک رهبر سیاسی ظاهر شده بود و عارف همچون یک مدیر بوروکرات و تکنوکرات. روحانی مناظره را نه تنها از عارف بلکه از قالیباف هم برد. کاری که البته با کمک دکتر ولایتی انجام شد.
زمان تصمیم گیری فرا رسیده بود. این بار اشتباه استراتژیک گذشته اصلاح طلبان تکرار نشد و خاتمی با به دست گرفتن کنترل جریان اصلاح طلبی آن را در مسیر ائتلاف با اعتدال گرایان آتی سوق داد. عارف به عهد خود وفا کرد و با توصیه خاتمی کنار کشید بدون آنکه نامی از کسی ببرد (امری که شاید بتوان آن از سر دلخوری دانست).عقلانیت سیاسی بلوغ یافته اصلاح طلبان با درس گرفتن از تجربیات تاریخی گذشته تاثیری تعیین کننده در روند انتخابات برجای نهاد.آنچه مشاهده می شد بلوغ عقلانیت در نزد بخش مهمی از نیروهای سیاسی کشور بود. ائتلافی بزرگ میان اصلاح طلبان،اصولگرایان میانه رو و افرادی که امروز موسوم به اعتدالگرایان هستند صورت گرفت. علی لاریجانی،مطهری و ناطق نوری از اردوگاه اصولگرایان؛و خاتمی و بخش مهمی از اصلاح طلبان به جمع هاشمی و روحانی اعتدال گرا پیوستند و دکتر روحانی را نتیجه اجماع خود معرفی کردند.« گویی دو رود دجله و فرات که در قرنه بهم می پیوندند و با پیوستن کارون تشکیل اروند رود دادند».«رویداد مهم» اتفاق افتاد.
آنچه در این رویداد بیش از نتیجه اجماع حایز اهمیت است ماهیت اجماع است. این ائتلاف و پیروزی منتج از آن باحفظ هویت سیاسی صورت گرفت. هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان میانه رو از دکتر روحانی حمایت کردند که همواره حتی در روزهای سخت رقابت انتخاباتی خود را اعتدالگرا می نامید. لذا هر دوجناح حامی روحانی می دانستند ازچه کسی و باچه عقبه ای دارند حمایت می کنند. اصلاح طلبان میدانستند که روحانی یک اصلاح طلب نیست و نیز اصولگرایان. لذا ائتلاف آن سه گروه اصلاح طلب و اعتدالی و اصولگرا در حمایت از روحانی اعتدال گرا باحفظ هویت مستقل سیاسی خودشان بود. ائتلاف بزرگ با حفظ هویت بود نه با قلب هویت! روحانی در اوج مبارزات انتخاباتی که بسیار به رای بدنه اجتماعی اصلاح طلب نیازمند بود قلب ماهیت نشد. نیاز ممکن است سیاستمداران قدرتمند را منعطف نماید یا خم کند اما آنها را نمی شکند. چنانکه روحانی نشکست.دیارمیرزا
روحانی از ویژگیهای لازم برای رهبری سیاسی برخوردار بود. هم حدی از کاریزما داشت، هم دارای تجربه سیاسی و فردی امتحان پس داده بود و هم چهره مورد اعتماد نظام. او هم مدیریت جنگ را تجربه کرده بود و هم کار قانونگذاری را. هم تجربه فراگیری از امنیت ملی داشت و هم می دانست دیپلماسی بین المللی به چه معناست. و شاید از همه مهمتر، روحانی کسی بود که بهتر می توانست با نظام دیالوگ برقرار کند تا کسی که فاقد این ویژگیها بود. عارف مدیریت اجرایی داشت اما شرایط جنگی را مدیریت نکرده بود. تجربه سیاست داخلی داشت اما مفهوم امنیت ملی را شخصا تجربه نکرده بود (چنانکه روحانی در مناظره سوم با عبارت «حمله گازنبری» آن را به رخ قالیباف و رقیبانش کشاند). عارف می توانست از پرچم صلح سخن بگوید اما دنیا به کسی نیاز داشت تا پرچم صلح را بر زمین بنشاند. و این امر کار روحانی بود نه عارف.
ظرفیت بزرگ نخبگان، دانشگاهیان، دانشجویان، فرهیختگان و جریانهای سیاسی به این نکته مهم اشراف یافتند. ۵/۴ میلیون دانشجوی حاضر در کنار بیش از ۴ میلیون فارغ التحصیل دهه های گذشته در خانواده خود «گروه مرجع» به حساب می آیند. رای روحانی در روستاها بیشتر بود. جامعه ایران سال ۱۳۹۲دیگر مرز اطلاعاتی و ارتباطی نمی شناسد. دانشجوی دانشگاه تهران همزمان در روستا زندگی می‌کند و دانشجوی دانشگاه تهران هم هست. نکته مهم در تحلیل رای به روحانی توجه به بسترهای اجتماعی رای اوست. امری که در تحلیل های برخی افراد و جریانهای سیاسی نادیده گرفته می شود.
آیا ستادهای انتخاباتی روحانی در سطح شهرستانها باعث پیروزی روحانی شدند؟ ستادهای انتخاباتی که در برخی شهرستانها تنها چند روز مانده به انتخابات تشکیل شد یا در برخی دیگر ستاد انتخاباتی روحانی با ستاد نامزدهای شورای شهر یکی بود و یا در برخی دیگر که تنها مغازه ای باز شده بود و اسم ستاد روحانی روی آن بود. برخی ستادها هم کم و بیش بسته شده بودند. پس با این وضعیت چگونه مردم در سطح روستاها رای های حداکثری به روحانی دادند؟ آیا کار ستادهای انتخاباتی روحانی بود؟ پاسخ من منفی است. چنانکه پاسخ خود مسئولان ستادهای روحانی هم باید منفی باشد.
آیا اصلاح طلبان باعث پیروزی روحانی شدند؟ آیا کناره گیری عارف از انتخابات به توصیه خاتمی باعث پیروزی روحانی شد؟ پاسخ من منفی است چنانکه پاسخ اصلاح طلبان هم باید منفی باشد. خود اصلاح طلبان می دانند که آنها در موارد متعددی از پذیرش مسئولیت ستاد انتخاباتی روحانی در سطح شهرستانها سرباز زدند و حتی بسیاری از این ستادها در هفته آخر انتخابات و به شکلی نامنظم تشکیل شد. در مواردی هم نیروهای رده چندم خودشان را جهت برعهده گرفتن این مسئولیت روانه کردند تا چنانچه روحانی شکست خورد ترکش آن به آنها اصابت نکند. خود اصلاح طلبان می دانند که اگر عارف صاحب رای می بود هرگز روحانی را به او ترجیح نمی دادند (امری که طبیعی بنظر می رسد). اگر رأی روحانی تا قبل از حمایت آقایان خاتمی و هاشمی زیر ۱۰ درصد بود، همین مطلب درباره عارف هم صدق می کرد. اگر روحانی رأی پیروز نداشت عارف هم از چنین رأی برخوردار نبود.پس از مناظره سوم در روز جمعه بود که رأی آقای روحانی از آقای عارف بالاتر رفت و منتهی به کناره گیری آقای عارف شد. اگر خاتمی بعنوان لیدر اصلاح طلبان وارد صحنه شد هاشمی هم بعنوان لیدر اعتدالگرایان به صحنه آمد. همان هاشمی که موج اول را بنا نهاده بود و مقدمات موج دوم و نهایی را فراهم می ساخت. دیارمیرزا
لذا دیدگاه اصلاح طلبان نسبت به پیروزی روحانی در انتخابات ۹۲ باید تعدیل شود. نبایدالان چنین تحلیل شود که اگر اصلاح طلبان نمی بودند دولت اعتدالی هم نمی بود. چون همین مطلب در مورداصلاح طلبان و عارف هم صدق میکند. درحالی که عارف خودرا ادامه دهنده راه اصلاحات میدانست،روحانی حرف تازه ای داشت و خواهان تشکیل راه تازه ای در سیاست ایران بود. مردم ایران هم حرفهای تازه می خواستند. جامعه ایران خسته از زخم های سیاست افراط و تفریط در جستجوی سیاستمداری آرام اما باتجربه بود که «من» را کنار بگذار و از «ما» سخن بگوید. این «ما» در شخصیت و برنامه روحانی نهفته بود. پس باید برای سخن تازه روحانی نیز اهمیت قایل بود و آنرا در پیروزی اش تأثیرگذار دانست.موکول کردن پیروزی روحانی به حمایت محض آقایان خاتمی و هاشمی جفا به شخصیت،عملکرد قبلی و برنامه کنونی اوست.اینکه اگرخاتمی حمایت نمیکرد روحانی رای نمی آورد راقبول ندارم. چنانکه بخشی از اصلاح طلبان به حرف خاتمی گوش نکردند و راه عدم مشارکت و تحریم انتخابات را در پیش گرفتند یا از اول به عارف توجهی نکردند.نهاین که بگویم روحانی به تنهایی ۵۱ درصد رای داشت یا چیزی بنام جریان اعتدال گرا باعث پیروزی روحانی شد یا می شد.خیر. منظورم توجه به نقش شرایط اجتماعی وحرفهای تازه روحانی است. واقعیت این است که روحانی حرفی تازه داشت بنام«اعتدال». حال کلی بود یاهر چیز دیگر؛ازدید مردم تازه بود. روحانی برنده مناظره سوم توانسته بود قدرت رهبری سیاسی خود را به نمایش بگذاردو این وجه بدیع پدیده روحانی بود.
زمان آن موج نهایی فرا رسید. ذهن های مردد از فایده مندی مشارکت تردید را کنار گذاشتند و با تاکید نهایی مقام معظم رهبری مبنی بر حق الناس بودن رای مردم و اینکه اگر برخی با نظام مشکل دارند به کشورشان که علاقمند هستند؛ آنچه می بایست شکل بگیرد گرفت: «رویداد مهم».

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

Share