خسارات سنگین/از پورشه های میلیاردی زرد رنگ تا وانت مینی بوس های بی رنگ!
اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا آیا می دانید فقط با پول همان خودرویی که خبر تصادف آن در شبکه های اجتماعی سیلی از خشم به راه انداخت می توان سرویس ایاب و ذهاب چه تعداد دانش آموز سیستان و بلوچستانی را ساماندهی کرد؟ یا چه تعداد کارگر نشاکار زن گیلانی را با وسیله نقلیه امن سر زمین فرستاد؟
اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا با مرور روزنامه های صبح گیلان همراه ما باشید.
خسارات سنگین
خزر نوشت:با وجود آن که رئیس پلیس راهور گیلان از کاهش تصادفات طی ۵ سال متوالی در این استان خبر می دهد اما طبق آمارها در سال گذشته ۱۱۷ نفر در گیلان بر اثر حوادث رانندگی فقط در داخل شهرها جانشان را از دست دادند. رقمی که با احتساب مرگ و میرهای ناشی از حوادث رانندگی در جاده های استان به میزان چند برابر افزایش می یابد.
در همین حال رئیس مرکز تحقیقات تروما جاده ای دانشگاه علوم پزشکی گیلان نیز اعلام کرد که سالانه حدود ۱۳ هزار نفر به دلیل تصادف تنها در بیمارستان پورسینای رشت بستری می شوند که ۱۰ درصد آنان را کودکان تشکیل می دهند.
چنین آمار زیادی بیانگر عمق خسارت انسانی و اقتصادی است که به علت تصادفات بر گیلان تحمیل می شود. وضیتی که بی گمان برای کاهش قابل توجه آن علاوه بر فرهنگ سازی باید به اصلاح قوانین راهنمایی و رانندگی، نظارت دقیق تر پلیس، تعریض و اصلاح نقاط حادثه خیز در جاده ها و برخورد با موتورسواران متخلف به ویژه در جاده ها پرداخت.
از پورشه های میلیاردی زرد رنگ تا وانت مینی بوس های بی رنگ!
در ستون شیپورچی سوال جواب میخوانیم:سکانس اول: ۳۱ فروردین ماه ۱۳۹۴ برخورد یک دستگاه پورشه ۲۰۱۵ زرد رنگ یک میلیاردی با درخت حاشیه خیابان در خیابان شریعتی تهران جان دو نفر را گرفت! یکی دختر که راننده بود و دیگری پسر که سرنشین این خودرو بود این اتفاق بار دیگر بحث خودروهای میلیاردی و اینکه چه کسانی صاحبان آن هستند و از کجا آورده اند و … را در رسانه ها مخصوصا شبکه های اجتماعی به سخن روز تبدیل کرد که این گفتگوها، بحث و جدل ها و اظهار نظرها کماکان ادامه دارد.
سکانس دوم:
در استان سیستان بلوچستان و در شهرستان ایرانشهر، ابتدای اردیبهشت ماه امسال یک وانت بار که به عنوان سرویس مدارس دانش آموزان روستایی استفاده می شد در مسیر مدرسه و خانه دانش آموزان چپ کرد که از بین ۲۱ دانش آموز دختر دبیرستانی ۱۴ نفر زخمی و به بیمارستان منتقل شدند که خوشبختانه این حادثه تلفات جانی نداشت؛ البته مشابه این حادثه در فروردین امسال نیز در این استان اتفاق افتاده بود که متاسفانه از میان ۱۵ دانش آموز سرویس وانت بار یک دانش آموز دختر جان خود را از دست داده بود این حادثه در نیک شهر در جنوب این استان اتفاق افتاده بود.
سکانس سوم:
اواسط اردیبهشت امسال در خارج از شهر رشت در یک جاده روستایی فرعی پیکان وانتی در حال عبور بود با صدای ناهنجار از لوله اگزوز و تلو تلو خوران خودرو هر عابری احساس می کرد هر لحظه امکان دارد تمام اجزا این خودرو از هم جدا شده و در جاده پخش شود؛ با مشاهده این وضعیت هر بیننده ای کنجکاو می شد تا ببیند در عقب وانت چه بار زده شده!
چندین زن کارگر نشاءکار با همان لباس کار که دقیقا نمی شد تعداد آنها را شمرد ولی مشخص بود که پرتعداد بودند از اتاق بلند ماشین و درب توری و قفس مانند بلند آن (که گویا حسنی مبارک در قفس توری در حال محاکمه است!) می شد فهمید که این وانت که به خرید و فروش ضایعات و اسقاطی در قالب چوبک نمکی یا به قول خودمان «کهنه روی» اختصاص داشته و در این موقع از سال و آغاز نشاء شالیزارها به عنوان سرویس کارگران نشاءکار مورد استفاده قرار گرفته است!
این رویدادها و ماجراها را وقتی کنار هم بگذاریم و از جلوی دیدگان رد کنیم گویا در چند دنیا و چند کشور با فرهنگ های متفاوت جمع آوری و کنار هم چیده ایم و اصلا متعلق به یک کشور نیستند یا حداقل تصور این است که این رخدادها متعلق به کشور هند است که به کشور فاصله طبقاتی مشهور است!
اما اینها متعلق به کشور ماست که در یک فاصله زمانی ۱۵ روزه رخ داده است راستی اینها چه چیز را می رساند و به عبارت دیگر چه عواملی در بروز آن دخیلند، آیا غیر از این است که عدم توزیع عادلانه ثروت، سواستفاده، سودجویی و فرصت طلبی در هر موقعیت و مکان، فقر اقتصادی، عدم نظارت دقیق سیاست های نادرست، دیپلماسی نادرست، فقر فرهنگی، عدم شایسته سالاری و در مجموع هر آنچه که دست در دست هم می دهند تا یک جامعه به شکل توسعه نیافته جلوه کند در این میان نقش داشته اند!
آیا می دانید فقط با پول همان خودرویی که خبر تصادف آن در شبکه های اجتماعی سیلی از خشم به راه انداخت می توان سرویس ایاب و ذهاب چه تعداد دانش آموز سیستان و بلوچستانی را ساماندهی کرد؟ یا چه تعداد کارگر نشاکار زن گیلانی را با وسیله نقلیه امن سر زمین فرستاد؟
این خودرو که خبر تصادف آن مثل بمب ترکید یکی از صد هزار خودروی لوکسی است که از سال ۲۰۰۹ وارد کشور شده است و درست و در راستای ریشه کنی فقر،گسترش مهر و عدالت، توزیع عادلانه ثروت، مبارزه با اشرافیت و رانت و نفوذ و ارتباط و ثروت های بادآورده و در این دوره پول نفت و ارز و سکه و طلا نیز به یاری طلبیده شد و اوضاع را به سمت و سویی برد که در بالا شرح حال آن رفت.
در این جا لازم می بینم که یک موضوع را صادقانه بیان کنم؛ در پایان دوره اصلاحات دوره ای که اصلاح سیاسی به اصلاح اقتصادی مقدم بود و در میان نسلی که دانشجو بودیم و توسعه سیاسی از هر نان شبی برای ما دانشجویان واجبتر و با همه نگرانی هایی که از پایان دوره اصلاحات داشتیم حداقل تنها دلخوشی ما این بود که شاید دولتی که روی کار آمده و در شرایطی قرار دارد که بقیه قوا و نهادها و سازمان های غیر زیر مجموعه دولت تعامل بیشتر با آن دولت دارند بتواند اوضاع اقتصادی را به بالاترین سطح بکشد و اوضاع معیشتی مردم را هر آنچه که هست به بالاترین سطح ممکن بهبود بخشد، اما آن دلخوشی تنها یک تجزیه و تحلیل در سطح دوره دانشجویی بود! در این دوره با تمام شعارها، نه تنها معیشت مردم که شعار اصل آن بود بهبود نیافت و فاصله ها کم نشد بلکه در کل اوضاع را به هم ریخت و رو به وخامت نهاد و شد همه آن چیزی که امروز شاهدیم!
ظرفیت مغفول شکوفههای بهارنارنج در گیلان گیلان نیازمند صنایع تبدیلی است
گیلان امروز نوشت:هرچند فصل بهار در استانهای شمالی به نام «بهار نارنج» گره خورده و «بهار نارنج» به نام مازندران ولی، استان گیلان نیز با مساحتی بالغ بر ۱۱ هزار هکتار باغ مرکبات در فصل بهار عطر آگین از بوی «بهار نارنج» میشود و کم نیستند جادههایی که با عطر خوش بهار نارنج معطر شده ویا باغهای چای که از دیرباز میزبان شکوفههای نارنج در عرصه خود بودهاند.
علاوه بر باغات متمرکز مرکبات، تک درختان مرکبات در جای جای شهرها و روستاهای گیلان به ویژه در عرصه باغات چای نیز کاشته میشوند که بسیاری از زنان و مردان کشاورز گیلانی با جمع آوری این شکوفهها و فروش آنها به مسافران همیشه حاضر در استان و یا پختن مربا و عرضه آن در بازارهای محلی و سنتی از این فرصت خدادادی، درآمدی برای خود کسب میکنند.
در منطقه شرق گیلان که وسعت باغات مرکبات بیشتر است، شکوفه چینی و جمع آوری آن یک رسم دیرینه بین زنان و دختران است وسنت جمع کردن شکوفهها از دیرباز در میان زنان روستایی و حتی شهرنشنین گیلان مرسوم بوده است.
شکوفه چینی و جمع آوری آن یک رسم دیرینه بین زنان و دختران است وسنت جمع کردن شکوفهها از دیرباز در میان زنان روستایی و حتی شهرنشنین گیلان مرسوم بوده است
زنان با پختن این شکوفهها و تبدیل آن به مربا که روندی سخت و طولانی دارد بهارنارنج را به مربای شیرین و خوش عطری تبدیل کرده و با حضور در اکثر بازارهای هفتگی شهرهای مناطق شرق گیلان از جمله املش، لنگرود، رودسر، چابکسر، کلاچای و البته در برخی بازارهای شهرهای غرب گیلان از جمله نواحی تالش، شیشههای مربای تازه یا شربت بهارنارنج را عرضه میکنند.
زهرا ۵۶ سال دارد و به گفته خودش سالهاست که از طریق فروش مربای بهار نارنج در فصل بهار تامین معاش میکند.
وی به مهر میگوید: ۲۰ سال است که در فصل بهار شکوفههای نارنج را از درختانی که در میان باغ چایی کاشتهایم، برداشت میکنم و با درست کردن مربا و فروختن آن به مشتریان، چرخ زندگیام را میچرخانم.
زهرا ادامه میدهد: هر ساله شکوفههای زیادی روی درختان مینشیند اما همه را نمیتوان چید. بخشی از شکوفهها باید روی درخت بماند که در فصل پاییز نارنج بدهد و بخشی دیگر هم با باد و باران به زمین میریزد.
وی میافزاید: هرچند میزان بهار نارنجی که ما به صورت دستی برداشت میکنیم بسیار کم است اما کمک خرج خوبی است.
مسعود الماسی در گفتوگو با خبرنگار مهر در این باره میگوید: با آغاز بهار و از اواخر فروردین ماه ۲ هزار تن شکوفه بهارنارنج بر روی درختان مرکبات باغات سراسر گیلان به بار مینشیند که از این مقدار تنها ۲۰۰ تن آن برای صنعت مرباسازی قابل استحصال است.
وی میافزاید: از همین مقدار نیز فقط نیز تنها ۲۰ تن بهار نارنج مورد استفاده صنایع غذایی قرار میگیرد و به دلیل نبود صنایع تبدیلی مناسب، تنها ۱۰ درصد شکوفهها مسیر کارخانههای غذایی را برای رسیدن به شیشههای مربا طی میکنند.
الماسی ادامه میدهد: با استفاده از این ۲۰ تن، ارزش اقتصادی که از محل بهارنارنج عاید صنایع غذایی گیلان میشود بالغ بر ۲ هزار و ۲۰۰ میلیون ریال است.
دیدگاه