هم طرفدار وحدتم، هم طرفدار خلوصم
هم طرفدار وحدتم، هم طرفدار خلوصم منطبق بر آیات و روایات یکی از مهترین سوالات قیامت اینست که جوانی خود را صرف چه کرده ای جوانی را چگونه ذرّه ذرّه و به تدریج از دست دادی؟«وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَ أَبْلَاهُ»؛ نه تنها از سراسر عمر سؤال می کنند، از یک بخش خاصّ عمر هم سؤال […]
هم طرفدار وحدتم، هم طرفدار خلوصم
منطبق بر آیات و روایات یکی از مهترین سوالات قیامت اینست که جوانی خود را صرف چه کرده ای جوانی را چگونه ذرّه ذرّه و به تدریج از دست دادی؟«وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَ أَبْلَاهُ»؛ نه تنها از سراسر عمر سؤال می کنند، از یک بخش خاصّ عمر هم سؤال میشود؛ یعنی از جوانی؛ معلوم می شود این بخش از عمر، از آن بخشهایی است که روی آن نظر بیشتری هست؛ «أَبْلَاهُ»، کنایه از کهنه کردن است؛ مثل لباسی که آرامآرام کهنه می شود؛ سؤال میشود که این جوانی را چگونه ذرّه ذرّه و به تدریج از دست دادی؟ در چه راهی این جوانی را فرسوده کردی؟
جوانانی که در ۱۸ سال اخیر دوران جوانی خود را طی کرده اند بارها و بارها در مسیر آزمایش انتخابهای حساس و سرنوشت ساز بودند و طی سالهای متمادی رفتار و بینش و جهت گیری آنان شاکله آنان را شکل داده است.
مقام معظم رهبری در تاریخ ۸۹/۵/۳۱ در فرمایشاتشان در دیدار با دانشجویان در یازدهمین روز ماه مبارک رمضان فرمودند:
«یک سؤال دیگر این است که بعضیها میگویند وحدت، بعضیها میگویند خلوص؛ شما چه میگوئید؟ من میگویم هر دو. خلوص که شما مطرح میکنید – که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عدهای را که ناخالصی دارند، از دائره خارج کنیم – چیزی نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که اینجوری حاصل نمیشود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم. در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابیّبنکعب بود، عمار بود، کی بود، کی بود؛ اینها درجهی اول و خالصترینها بودند؛ عدهای دیگر از اینها یک مقداری متوسطتر بودند؛ یک عدهای بودند که گاهی اوقات پیغمبر حتّی به اینها تشر هم میزد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعهی چند هزار نفری – که کار خالصسازی خیلی آسانتر بود از یک جامعهی هفتاد میلیونی کشور ما – میخواست خالصسازی کند، چه کار میکرد؟ چی برایش میماند؟ آن که یک گناهی کرده، باید میرفت؛ آن که یک تشری شنفته، باید میرفت؛ آن که در یک وقتی که نباید از پیغمبر اجازهی مرخصی بگیرد، اجازهی مرخصی گرفته، باید میرفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید میرفت؛ خوب، کسی نمیماند. امروز هم همین جور است. اینجوری نیست که شما بیائید افراد ضعافالایمان را از دائره خارج کنید، به بهانهی اینکه میخواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه میتوانید، دائرهی خلّصین را توسعه بدهید؛ کاری کنید که افراد خالصی که میتوانند جامعهی شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ این خوب است. از خودتان شروع کنید؛ دور و بر خودتان، خانوادهی خودتان، دوستان خودتان، تشکل خودتان، بیرون از تشکل خودتان. هرچه میتوانید، در حوزهی نفوذ تشکل خود، برای بالا آوردن میزان خلوصهای فردی و جمعی تلاش کنید؛ که نتیجهی آن، خلوص روزافزون جامعهی شما خواهد شد. راه خالص کردن این است.
وحدت هم که ما گفتیم – که بعد سؤالات دیگری هم در این زمینه شده – منظور من اتحاد بر مبنای اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسی که این اصول را قبول دارد. به همان اندازهای که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این میشود ولایت بین مؤمنین. آن کسی که اصول را قبول ندارد، نشان میدهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح میکند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است. بنابراین با این تفصیل و توضیحی که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم.»
و ۹۲/۸/۲۲ فرمودند:
رها کردن مواضع و عقبنشینیِ منهزمانه در مواجههی با دشمن، از جملهی چیزهایی است که قرآن تأکید میکند که نباید انجام بگیرد؛ در جنگ نظامی و در جنگ سیاسی و در جنگ اقتصادی، در هر جایی که صحنهی زورآزمایی است، در مقابل دشمن باید ایستاد؛ باید عزم شما بر عزم دشمن پیروز بشود، باید ارادهی شما بر ارادهی دشمن غالب بشود؛ و میشود و این ممکن است. در عرصهی هرگونه جهاد و کارزاری، پشت کردن به دشمن و هزیمت کردن، از نظر اسلام و قرآن ممنوع است.
جواد شفیعی ثابت
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه