درون «طلاق»؛ جامعه ایران در حال تجربه چه چیزی است؟

فرصتی برای گفتگو، همراهی، عشق ورزی و عاشق شدن وجود ندارد

جامعه ایرانی، این روز‌ها کمتر گفتگو می‌کند و سطح روابط انسانی سالم تقلیل پیدا کرده است. همین موضوع به فردگرایی و از دست رفتن روابط انسانی منتهی می‌شود. به همین دلیل کانون همه معضلات همین افزایش سطح فردگرایی است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از فرارو، «در سال‌های نه چندان دور، «دین» به حفظ ارزش‌های نظام خانواده کمک می‌کرد و به خانواده و مناسبات آن معنا می‌بخشید، اما اکنون دین، از این بخش جدا و وارد حوزه سیاست و اقتصاد شده است و صرفا قدرت و سیاست را معنا می‌بخشد. افراد جامعه نیز فرصتی برای بازبینی و بازشناسی یا ارائه معنایی جدید را ندارند. به ویژه افرادی که خانواده و فرزند دارند، در این زمینه عملکرد خاصی نشان نمی‌دهند.»

تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در گفتگو با فرارو درباره پدیده طلاق و علل آن در ایران گفت: «افزایش و کاهش طلاق در کشور از اختیار دولت خارج است، یعنی نه با دستور نه با تشویق‌ها نمی‌توان مردم را به سمت طلاق یا عدم طلاق سوق داد. طلاق یک پدیده کاملا اجتماعی و برآمده از فعل و انفعالات و مناسبات پیچیده بین افراد است. ایراد از نهادی به نام خانواده است که به جز زن و شوهر، فرزند یا فرزندانی نیز در آن حضور دارند و پدر و مادر و دوستان و آشنایان را نیز شامل می‌شود. بر این اساس اگر می‌بینیم نرخ طلاق در یک جامعه افزایش پیدا کرده است، مجموعه عوامل اجتماعی در آن موثر است. این عوامل متشکل از حوزه اقتصاد، سیاست، برنامه‌ریزی، علایق و ارزش‌ها است. این عوامل می‌توانند جنبه انباشته پیدا کنند، در واقع طلاق‌ها عمدتا پس از طی شدن یک دوره از زندگی و انباشه شدن مطالبات هر یک از بخش‌هایی که اشاره شد رخ می‌دهد. مثلا زوجی که طلاق آنان جنبه اقتصادی دارد. یا زوجی که به لحاظ اجتماعی، همگونی و همخوانی ندارند، یا زیست اجتماعی مناسبی ندارند. تاکید می‌کنم که این مشکلات یک شب و به طور ناگهانی ظاهر نمی‌شوند، بلکه پس از چند ماه یا چند سال ظهور پیدا می‌کند و ساده‌ترین راه حل آن هم «طلاق» می‌شود.»

وی افزود: «صحبت از راه حل ساده می‌کنم، زیرا راه حل دشوار این است که افرادی که مایل به زندگی مشترک نیستند، یکدیگر را به قتل برسانند یا مدام علیه یکدیگر خشونت به خرج دهند و حتی مدام به یکدیگر خیانت کنند؛ بنابراین با حذف انواع خشونت ذهنی، فیزیکی و خیانت، به راه حل جدایی می‌رسیم. طلاق بهترین، با ربط‌ترین و منطقی‌ترین پاسخی است که خانواده‌ها در برابر مجموعه‌ای از مشکلات، اتخاذ می‌کنند. به همین دلیل، در شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی موجود در کشور و ناتوانی حوزه فرهنگ برای این که افراد را توجیه کند، چگونه با سختی‌های زندگی مواجه شوند، طلاق تنها راه عبور از مشکلات و سالم ماندن افراد است.»

این استاد دانشگاه تهران توضیح داد: «طلاق پدیده‌ای نیست که مدام علتش را اقتصادی و مسائل اقتصادی تعبیر کنیم. طلاق یک امر اجتماعی است. مردان و زنان زیادی از گذشته تا به امروز در برهه‌های مختلف تاریخی مشکلات اقتصادی داشتند و طلاق نگرفتند. افراد زیادی در سخت‌ترین شرایط اقتصادی قرار دارند، اما به یکدیگر عشق می‌ورزند. ماجرایی که در ایران رخ داده این است که نهاد خانواده، ازدواج و فرزندآوری مقبولیت خود را از دست داده است. ازدواج دیگر یک امر مهم نیست و نوع احترامی که به اعضای ارشد نهاد خانواده گذاشته می‌شد نیز از بین رفته است. ما در جامعه‌ای زیست می‌کنیم که مسئله حرمت انسان‌ها و ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی مقبولیت خود را از دست داده است. یعنی فرزندان به والدین به عنوان بزرگان و اعضای ارشد خانواده احترام ویژه نمی‌گذارند. حتی به فرزندان نیز احترامی گذاشته نمی‌شود. اگرچه بهانه تحولات اجتماعی، اقتصادی در نظر گرفته می‌شود، اما کل فرایند نظام تغییر در اجتماع رخ می‌دهد. در جامعه امروز ما فرصتی برای گفتگو، همراهی، عشق ورزی و عاشق شدن وجود ندارد

وی افزود: «در چنین جامعه‌ای وقتی یک زوج ازدواج می‌کنند، گویی کاری احمقانه انجام داده اند. حتی فردی که از پدر و مادر خود نگهداری می‌کند یا به خانواده خود می‌رسد، به عنوان یک فرد کم هوش شناخته می‌شود. این طرز فکریست که در سال‌های اخیر در جامعه ایرانی شکل گرفته است. همه این مسائل به نحوه ظهور و بروز فرهنگ‌های مختلف در ایران مرتبط است. در سال‌های نه چندان دور، «دین» به حفظ ارزش‌های نظام خانواده کمک می‌کرد و به خانواده و مناسبات آن معنا می‌بخشید، اما اکنون دین، از این بخش جدا و وارد حوزه سیاست و اقتصاد شده است و صرفا قدرت و سیاست را معنا می‌بخشد. افراد جامعه نیز فرصتی برای بازبینی و بازشناسی یا ارائه معنایی جدید را ندارند. به ویژه افرادی که خانواده و فرزند دارند، در این زمینه عملکرد خاصی نشان نمی‌دهند.»

این جامعه شناس گفت: «جامعه ایرانی، این روز‌ها کمتر گفتگو می‌کند و سطح روابط انسانی سالم تقلیل پیدا کرده است. همین موضوع به فردگرایی و از دست رفتن روابط انسانی منتهی می‌شود. به همین دلیل معتقدم کانون همه معضلات همین افزایش سطح فردگرایی است. فردگرایی معمولا همراه با منفعت طلبی و خودخواهانه است. افراد در این جامعه فقط و فقط به منفعت خود توجه می‌کنند و این مشکلی اساسی است که در ایران امروز جاری است. عواقب کوتاه مدت طلاق آزادهنده است، اما در بلند مدت، معتقدم که جامعه با تجربه افزایش طلاق کنار خواهد آمد. جامعه ایرانی چاره‌ای نخواهد داشت به جز این که طلاق‌های متعدد و فراگیر را تجربه کند و پس از آن زندگی را به شیوه‌ای جدید ادامه دهد. این طلاق‌ها باید به اوج خود برسد و سپس دید که چه باید کرد.»

Share