توصیههای ضدسرقت از زبان سارقان | رتبه ۳ کنکور ارشد تبدیل به یک سارق حرفهای شد
کارآگاهان پلیس آگاهی تهران در تازهترین عملیات خود اعضای ۲باند بزرگ سرقت را دستگیر کردند که یکی به خانهها دستبرد میزد و دیگری در کار سرقت گوشی بود. ۴نفر از اعضای این باندها که یکی از آنها دانشجوی رتبه ۳کنکور ارشد است، در گفتوگو با همشهری از جزئیات فعالیتهای مجرمانهشان میگویند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، به نقل از همشهری، سرهنگ علی ولیپورگودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت دیروز در جمع خبرنگاران به بیان جزئیاتی از دستگیری این باندها پرداخت و گفت: نخستین باند که اعضای آن ۴نفر هستند، توسط مأموران پایگاه ۱۱دستگیر شدهاند. این افراد اقدام به قاپیدن گوشیهای تلفن همراه میکردند و درصورت مقاومت مردم با چاقو آنها را تهدید کرده و گاهی علاوه بر گوشی، سایر وسایل همراه آنها را نیز میدزدیدند.
وی با بیان اینکه این باند، جزو باندهای خشن بود که منهدم شد، ادامه داد: ۱۰مالخر هم که با این باند و سارقان دیگر همکاری میکردند و اموال مسروقه را به کشورهای همسایه میفرستادند، شناسایی و دستگیر شدند. سرهنگ ولی پورگودرزی افزود: در بازرسی مخفیگاه این مالخران ۱۸۰دستگاه گوشی کشف شد و اعضای باند دستگیر شده تاکنون به سرقت از ۵۰نفر اعتراف کردهاند. همچنین در مخفیگاه این باند ۲دستگاه لپتاپ کشف شد که یکی از متهمان با استفاده از آنها شماره سریال گوشیهای مسروقه را تغییر میداد تا قابل ردیابی نباشند. رئیس پلیس آگاهی تهران ادامه داد: اولویت پلیس علاوه بر شناسایی سارقان اشراف کامل بر فعالیت مالخران است و بر این اساس علاوه بر پایگاههای پلیس، اداره جداگانهای در پلیس آگاهی راهاندازی شده و مأموران بر مناطقی که اموال مسروقه خرید و فروش میشود، نظارت خواهند داشت. رئیس پلیس آگاهی تهران در ادامه از شناسایی و انهدام یک باند سرقت از منزل خبر داد و گفت: اعضای این باند با ۲دستگاه خودروی سواری پژو۲۰۶ و پژو۲۰۷ و تغییر پلاک خودرو، در محلههای مختلف پرسه میزدند و پس از شناسایی خانههایی که صاحبخانه در آن حضور نداشت، با تخریب در و بالکن وارد آنجا شده و نقشه سرقت را عملی میکردند. از این باند یک قبضه سلاح کلت کمری کشف شد و متهمان تاکنون به ۸فقره سرقت اعتراف کردهاند. بهگفته وی، محدوده فعالیت این باند شمال و مرکز پایتخت بود.
گفتوگو ۱
توصیه یک موبایلقاپ به مردم
کمسن و سالترین سارقی که در عملیات پلیس آگاهی تهران دستگیر شده، میلاد ۱۷ساله است. با وجود سن کمی که دارد، چند مرتبه به جرم سرقت دستگیر و در کانون اصلاح و تربیت زندانی شده است. او در گفتوگو با همشهری توصیههایی را مطرح میکند تا مردم با رعایت آنها در دام موبایلقاپها گرفتار نشوند.
مردم باید چه کار کنند که به دام شماها گرفتار نشوند؟
توصیهام این است که هرگز گوشی را در خیابان یا کوچه در دستشان نگیرند و شروع به صحبت با موبایل نکنند. حتما باید از هندزفری استفاده کنند تا کار ما کساد شود. نکته دیگر این است که هنگام حرف زدن با موبایل شیشه ماشینهایشان را پایین نیاورند و برای رعایت ایمنی کامل درهای ماشین قفل باشد. اگر این مواردی که گفتم را رعایت کنند، هرگز سوژه دزدان موبایلقاپ نخواهند شد.
چطور با این سن و سال کم چند مرتبه دستگیر شدهای؟
همهچیز از شبی شروع شد که دوستم ترک موتور من نشست و شروع کردیم به موتورسواری و ویراژ دادن در خیابانها. ابتدا قصدمان اجرای حرکات نمایشی و کورس گذاشتن با ماشین و موتورها بود. چون من جنون سرعت دارم و عاشق موتورسواری هستم. عشقم این است که پشت موتور بنشینم و در خیابانها دور دور کنم و با ماشین و موتورهای دیگر کورس بگذارم. آن شب هنگام دور دور دوستم ناگهان موبایل زنی جوان را که در حال صحبت با گوشیاش بود، قاپید و از من خواست فرار کنم. من هم در یک چشمبرهم زدن از محل سرقت دور شدم. دوستم از دست فرمان من شوکه شده بود. آنقدر زیر پایم نشست که قبول کردم با او راهی سرقت شوم.
از چندسالگی سرقت را شروع کردی؟
وقتی ۱۴.۱۵ساله بودم؛ البته در اولین دزدی دستگیر شدم. راستش من آدم خیلی بدشانسیام و یکی دو بار در همان شب اول سرقت دستگیر شدهام. شاید دلیلش این است که دلم به حال مالباختهها میسوزد. چون میدانم بعضیها با قرض و وام گوشی میخرند و دزدی از آنها باعث میشود دچار عذاب وجدان شوم. شاید آن مواقع خدا هم نمیخواسته که من به سرقتهایم ادامه دهم و بیشتر در این نکبت غرق شوم و برای همین در همان اولین سرقت دستگیر شده بودم.
باندتان چند نفره است؟
گاهی ۲نفره میرویم و گاهی ۴نفره. البته من اغلب نقش راکب موتور را بازی میکنم و همدستانم ترک موتور مینشینند و در یک چشم برهم زدن گوشی مدل بالا را میقاپیدیم.
فقط گوشی مدل بالا سرقت میکردید؟
فقط مدل بالا. اصلا بهخاطر یک گوشی مدل پایین ریسک نمیکردیم. آخرین مدل گوشیهای برندهای مختلف را سرقت میکردیم و به مالخران میفروختیم.
انگیزهتان چه بود؟
خب مشخص است دیگر، انگیزه ما جز پول چه چیز دیگری میتواند باشد؟ نیاز شدید به پول داشتیم؛ برای تامین هزینه زندگی و موادمخدرمان. ما معتاد به شیشه و هروئین هستیم. از سوی دیگر بعضیها را میدیدم که دندانهایشان را لمینت میکنند، ماشین مدل بالا میخرند و همه این پولها را از راه دزدی بهدست میآورند. همین موجب شد تا من هم بهخاطر پول وسوسه سرقت به جانم بیفتد.
گفتوگو ۲
دانشجوی ممتاز یا دزد منزل
باورکردنی نبود؛ سرکرده و مغز متفکر باند سارقانی که به خانهها دستبرد میزدند، رتبه سوم کنکور ارشد در یکی از دانشگاههای معتبر پایتخت بود. او در رشته برنامهریزی شهری درس میخواند، اما میگوید بهخاطر مشکلات مالی، تبدیل به یک سارق حرفهای شده است.
چه شد که مرد تحصیلکرده تبدیل به یک سارق حرفهای شد؟
خودم هم هنوز باورم نمیشود که اینجا هستم و مرتکب جرم شدهام. من آبرودار هستم، متاهلم و سالها درس خواندهام، اما نتوانستم کار مناسبی پیدا کنم. اولین باری است که در زندگی مرتکب خلاف شدهام. چون این روزها مشکلات اقتصادی گریبانگیرم شده بود. خط فقر شده ۱۸میلیون تومان! اما من با وجود تحصیلاتی که دارم هرگز نتوانستم کار مناسب با حقوق خوب پیدا کنم. همه اینها دست بهدست هم داد تا اینکه یک شب وقتی با هممحلهایهایم دورهم در قهوهخانه جمع شده بودیم، نقشه سرقت از خانهها را بکشیم.
چرا سرقت از خانهها؟
چون با خودم گفتم مردم، اموال گرانقیمتشان را در خانههایشان نگهداری میکنند.
شگردتان چه بود؟
خانههایی که چراغشان خاموش بود را شناسایی میکردیم و زنگ را میزدیم. اگر کسی جواب نمیداد، از طریق بالکن یا پنجره یا تخریب در وارد خانهها میشدیم و اموال قیمتی مانند پول، طلا، دلار و سکه و… را سرقت میکردیم. معمولا یک راست سراغ اتاق خواب میرفتیم و داخل کمدها، اطراف میز آرایش و زیر تخت یا لای رختخوابها را میگشتیم. در بیشتر مواقع موفق میشدیم و بعد از پیدا کردن طلا فرار میکردیم. در زمان سرقت آنقدر ترس و وحشت داشتیم که میخواستم زود هم چیز تمام شود.
تا حالا شده بود صاحبخانهها سر برسند؟
نه اصلا. ما در مجموع ۵دقیقه بیشتر در خانهها نمیماندیم و سریع خارج میشدیم، اما یک اتفاق عجیبی افتاد. یک شب که برای سرقت وارد ساختمانی شدیم و میخواستیم با تخریب در قدم در آپارتمان بگذاریم متوجه شدیم که در ورودی باز است. بهنظر میرسید صاحبخانه فراموش کرده در ورودی را ببندد. درواقع کار ما را راحت کرده بود که توانستیم نقشه سرقت را اجرا کنیم. البته وسیله گرانقیمتی هم در خانه وجود نداشت یا دستکم ما آن را پیدا نکردیم. فقط ۲تا گیتار بود و چند وسیله بیارزش دیگر که آن را با خودمان بردیم که دست خالی از آنجا خارج نشویم.
شهروندان برای جلوگیری از سرقت منزل باید چه کار کنند؟
حفاظ مقابل پنجرهها و بالکنهایشان قرار بدهند و حتما از دزدگیر استفاده کنند. ما هرگز وارد خانههایی که ورودی آنها چراغ دزدگیر داشت، نمیشدیم.
گفتوگو۳
متخصص باند!
یکی دیگر از مجرمانی که دستگیر شده فوق دیپلم برنامهنویسی دارد. او با سارقان و مالخران همکاری دارد و وظیفهاش این است که سریال گوشیهای سرقتی را تغییر بدهد.
چطور سریال گوشیها را تغییر میدهی؟
من در کامپیوتر تخصص دارم و خودم این حرفه را یاد گرفتهام. این کار آنقدر تخصصی است که همکارانم با گرفتن دستمزدهای کلان، آن را به دیگران آموزش میدهند. کارم با یک لپتاپ است. کمتر از یک ساعت طول میکشد تا سریال یک گوشی را تغییر بدهم که شناسایی نشود و بعد، آن را در اختیار مالخران قرار میدهم.
چقدر دستمزد میگیری؟
بابت هر گوشی ۵۰ تا ۱۰۰هزارتومان میگیرم.
خودت هم این کار را به بقیه آموزش میدهی؟
نه. بهنظرم این پولها حلال نیست!
پس چطور تغییر سریال گوشی سرقتی پولش حلال است؟
خب، گوشی را که من سرقت نمیکنم! فرد دیگری سرقت میکند و من فقط سریالش را تغییر میدهم و پولم را میگیرم!
برنامهنویس کامپیوتر چرا باید کار خلاف انجام بدهد؟
گاهی پروژههای کاری خوبی گیرم میآید و گاهی هم نه. این روزها شرایط مالی خوبی نداشتم؛ به همین دلیل راه اشتباه را انتخاب کردم.
گفتوگو ۴
همکاری با ۳۰سارق موبایلقاپ
ماموران پلیس آگاهی تهران در چند روز گذشته همزمان با بازداشت سارقان موبایلقاپ، مالخرانی را که با آنها همکاری داشتهاند را دستگیر کردهاند. یکی از آنها مالخری حرفهای است که سوابق زیادی در پروندهاش دارد.
با چند سارق همکاری میکنی؟
حدودا ۳۰سارق. البته آنها باندهای مختلف خودشان را دارند. وظیفه آنها سرقت است و نقش من خرید گوشی سرقتی.
چند وقت است که مالخری میکنی؟
چند سالی میشود. آخرین بار هم چند ماه قبل بود که آزاد شدم و از آن زمان تا حالا بیش از هزار گوشی سرقتی خریدهام.
چقدر سود میکردی؟
مثلا یک گوشی را میخریدم ۸ یا ۹میلیون تومان و ۱۲ تا ۱۵میلیون تومان میفروختم. در ماه درآمد ۱۵ تا ۲۰میلیونی داشتم.
گوشیهای سرقتی را به چه افرادی میفروختی؟
معمولا به افرادی که خارجی بودند و قصدشان خروج از کشور بود تا گوشی سرقتی را از مرز رد کرده و آنطرف بفروشند.
چه شد که به مالخری روی آوردی؟
دستفروش بودم و یک روز با سارقی آشنا شدم که گوشی موبایل سرقت کرده بود. برایش مشتری پیدا کردم و از همان روز افتادم در کار مالخری گوشی موبایل.
دیدگاه