دلخوریهای انتخاباتی از مهدوی کنی و عارف تا ناطقنوری و کروبی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا انتخاباتهای ادوار مختلف در ایران زمینه ساز گلایههای فراوانی از سوی سیاسیون از جریانهای متبوع خود شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا گلایه، این روزها شاه بیت ادبیات سیاسی ایران شده است و از هر دو جناح سیاسی ایران بوی گلایه مندی از دوستان به مشام میرسد. سیاسیون ایران بعد از گذشت بیش از ۷ ماه از انتخابات ریاست جمهوری و پایان تمام حواشی آن، زمان مناسبی را برای گلایه کردن از هم فکران خود پیدا کردهاند.
همین چندی پیش بود که محسن کوهکن نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی خبر از دلخوری آیتالله مهدوی کنی از اصول گرایان داد و گفت:« تا آنجایی که اطلاع دارم ایشان از عملکرد اصولگرایان مقداری گلایه دارد و این گلایه نیز وارد است.» در حالی که خبر گلایه ایتالله مهدوی کنی اردوگاه اصول گرایان را مشغول به خود کرده بود، اینبار اصلاح طلبان شاهد گلایه یک عضو شاخص خود از شرایط کناره گیری خود از انتخابات و رئیس دولت یازدهم بودند.
محمدرضا عارف نامزد انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و معاون اول دولت خاتمی هم در گفت و گویی صریح با توجه به کناره گیری از انتخابات با توصیه خاتمی و هاشمی به نفع روحانی اعلام کرد که :« انتظاری که داشتم این بود که با توجه به تجربه ۳۰ سال مدیریتیام آقای روحانی در برخی امور بیشتر از من مشورت میگرفتند.»
این گلایهها حاکی از آن است که دیگر تب و تاب انتخابات ریاست جمهوری ایران فرونشسته است و جریانهای سیاسی به دنبال بازنگری شرایط خود بعد از یک انتخابات بزرگ است. گلایه آیتالله مهدوی کنی بدون شک به انتخابات ریاست جمهوری و مجلس نهم باز میگردد. آیتالله سعی کرد در این دو انتخابات اصول گرایان را حول یک لیست و یک فرد متحد کند تا با قدرت به رقابت با رقیبان خود بپردازند، اما اصول گرایان به این درخواست ریش سفید خود نه گفتند و هرکدام جداگانه در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شرکت کردند.
ساز ناکوک اصول گرایان در مقابل آیتالله
این ساز ناکوک اصول گرایان در مقابل آیتالله باعث شد تا مهدوی کنی از فرزندان خود گلایه مند باشد و اشتباهات آنان را عامل شکست اصول گرایان در انتخابات ریاست جمهوری بداند. بیان این گلایه مندی، یک معنا بیشتر نمیتواند داشته باشد و آن هم هشدار نسبت به انتخابات مجلس دهم و مجلس خبرگان رهبری است. آیتالله به خوبی میداند که اینبار عدم وحدت اصول گرایان یعنی شکست کامل این جریان در مقابل دولتیها و اصلاح طلبان و تکرار حوادثی که در سال ۷۶ و بعد از پیروزی سید محمد خاتمی، محافظه کاران دچار آن شدند و آن حذف از قوههای مجریه و مقننه بود.
گلایهای برای رسیدن به صندلی ریاست مجلس
در این میان گلایه عارف اما رنگ و بویی دیگر داشت. او که بنا برتوصیه خاتمی و هاشمی از انتخابت کنار کشیده بود از حسن روحانی انتظارداشت که نقش مهمی برای وی در دولت تدبیر و امید در نظر بگیرد. بسیاری عارف را معاون اول دولت روحانی میدانستند اما « شیخ دیپلمات» جهانگیری را به عنوان معاون اول انتخاب کرد و هیچ نقشی را نیز برای عارف در نظر نگرفت.
عارف بعد از جاماندن از کاروان دولت به فکر ایجاد یک حزب فراگیر به ویژه برای رسیدن به مجلس دهم بود و در این راه احتیاج به حمایت هاشمی، خاتمی و روحانی دارد. گلایه عارف از روحانی نیز به نظر میرسید برای تحقق همین معنا باشد که حالا که از او در دولت یازدهم استفاده نشده است بهتر است برای رسیدن به ریاست مجلس دهم او را همراهی کنند.
هر دوی این گلایهها به نظر میرسد یک هدف مشترک دارند و آنهم انتخابات مجلس دهم است و شاید بتوان گفت که این گلایهها، گلایههای در راه وحدت باشد. سپهر سیاست ایران نیز بیش از این شاهد گلایههایی از این جنس بوده است، گلایههایی که در مقاطع زمانی مختلف زمینه ساز جنجالهای فراوانی در دو جناح سیاسی کشور شده است.
دلخوری شیخ نور از اصول گرایان
ناطق نوری از جمله سیاستمداران گلایه مند ایران در سالهای اخیر است. وی که بعد از انشقاق در جامعه روحانیت مبارز تهران و تشکیل مجمع روحانیون مبارز توسط نیروهای چپ، به عنوان یکی از نیروهای موثر جناح راست مطرح بود، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ به عنوان نامزد جناح راست آن زمان به عنوان نامزد نهایی در مقابل سید محمد خاتمی معرفی شد. بسیاری از محافظه کاران، پیروزی ناطق نوری را که در آن زمان عهده دار ریاست مجلس پنجم بود، قطعی میداسنتند و معتقد بودند که نامزد ناشناخته اصلاحات که پس از انصراف میرحسین موسوی پای به عرصه انتخابات گذاشته، رقیبی جدی برای ناطق نوری نخواهد بود. اما در جریان رقابت انتخاباتی بازی تغییر کرد و سید محمد خاتمی توانست با شعارها و جذابیت ذاتی خود، ناطق نوری را پشت سر بگذارد و با بیست میلیون رای، راهی خیابان پاستور شود و بر صندلی هاشمی رفسنجانی در قوه مجریه تکیه بزند.
ناطق نوری پس از شکست در انتخابات، پیروزی خاتمی را به وی تبریک گفت و قسم خورد پس از این در هیچ انتخابات دیگری در جمهوری اسلامی شرکت نخواهد کرد. این سخن ناطق بیانگر این بود که وی به دنبال جریان سازی است و دیگر دوست ندارد مرد حاضر در صحنه باشد، بلکه میخواهد شطرنج باز پشت پرده اصول گرایان باشد.
ناطق نوری در انتخابات سال ۸۴، تمام تلاش خود را در جهت انجام این ایده خود انجام داد و سعی کرد در غالب جبهه متحد اصول گرایی، نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را گرد هم آورد و از میان آنان یک نفر را به عنوان نامزد نهایی معرفی کند. ناطق نوری پس از جلسات متعدد، علی لاریجانی را که از نظر مشی سیاسی شباهتهای زیادی با وی داشت، به عنوان نامزد نهایی اصول گرایان معرفی کرد که این انتخاب چندان به مذاق دیگر اصول گرایان خوش نیامد و احمدی نژاد و قالیباف به عنوان نامزد مستقل از جریان ناطق نوری وارد انتخابات ریاست جمهوری شدند و محمود احمدی نژاد توانست با پیروزی بر تمام رقبای مشهور خود، بر صندلی کرسی ریاست قوه مجریه تکیه بزند.
ناطق نوری هشت سال پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶، شکست دیگری را تجربه کرد، شکستی که باعث شد ناطق بیش از پیش از سیاست فاصله بگیرد و روزهای خود را در مجمع تشخیص مصلحت نظام و در کنار هاشمی رفسنجانی سپری کند. اما انتخابات سال ۸۸، فصل تازهای را در زندگی «شیخ نور» رقم زد.
مناظره انتخابات سال ۸۸ بین مهندس میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد و روایت رئیس جمهور ایران از وضع زندگی ناطق نوری و پسرش، موجب شد که رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی از دوستان اصول گرای خود انتظار داشته باشد تا تمام قامت برای حمایت از او در برابر احمدی نژاد به میدان بیایند، اما اصول گرایان با توجه به احتمال پیروزی موسوی در انتخابات، ترجیح دادند که در این دعوا سکوت اختیار کنند، تا انتخابات به پایان برسد.
این سکوت اصول گرایان و سخنان احمدی نژاد باعث شد که ناطق نوری دل شکستهتر از همیشه، به نوعی قهر سیاسی کند و مسیر خود را از جریان اصول گرایی جدا کند و بیش از بیش به جریان اصلاحات و رقبای دیروزش نزدیک شود که حاصل آن پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ بود. بعد از گذشت بیش از هشت سال از آن ماجراها هنوز، ناطق نوری از دست دوستان دیروز خود دلگیر است و این دلگیری شاید موجب شود او در سالهای آتی در زمین اصلاح طلبان فعالیت کند.
کروبی و گلایه از دوستان
دیگر سیاستمدار ایرانی که یک انتخابات زمینه ساز دلگیری او شد، شیخ مهدی کروبی است. کروبی که سالها عهده دار دبیرکلی مجمع روحانیون بود بعد از پایان دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی تصمیم به حضور در انتخابات ریاست جمهوری گرفت و با توجه به اینکه او دبیرکل مجمع بود انتظار داشت که دوستانش در این انتخابات که هاشمی رفسنجانی و مصطفی معین حضور داشتند از او حمایت کنند. اما دوستان کروبی نظر دیگری داشتند و به جای حمایت از او به سراغ هاشمی رفسنجانی رفتند و وی را نامزد نهایی این مجمع اعلام کردند و همین کافی بود تا زمینه دلخوری کروبی فراهم شود.
منتجب نیا یار دیرین کروبی، ماجرا را اینگونه روایت میکند:« مجمع در ابتدا با کاندیداتوری ایشان با رای بالایی موافقت کرد و بعد از آنکه آقایان معین و هاشمی هم اعلام کاندیداتوری کردند، بعضی از اعضای مجمع در حمایت از آقای کروبی مردد شدند و در ایام تبلیغات انتخابات، مجمع حاضر به حمایت از کروبی نشد، ابتدا اعلام کردند که کروبی کاندیدای ما است ولی بعد هیچ حمایتی از ایشان نکردند.
بعد از انتخابات آقای کروبی به شدت از دوستان مجمع روحانیون مبارز گله مند شد، و گفت دیگر در مجمع نمی مانم و هرچه اصرار کردند ایشان قبول نکردند. حتی در جلسهای در دفتر آقای موسوی خویینی ها در جماران، ایشان با رفتن آقای کروبی مخالفت کردند و گفتند که شما موسس این مجمع هستید و به هیچ عنوان خروج شما از مجمع صلاح نیست اما آقای کروبی زیر بار نرفتند و از مجمع خارج شدند.»
کروبی بعد از این ماجرا تصمیم گرفت را ه خود را ازاصلاح طلبان جدا کند و تاسیس حزب اعتماد ملی، حضور مستقلی در عرصه سیاسی ایران داشته باشد.
به جز این دو سیاستمدار روحانی میشود از گلایه هاشمی رفسنجانی از جریان اصول گرایی اشاره کرد. حضور احمدی نژاد به عنوان یک پدیده سیاسی در ایران در مقابل آیتالله کمک بسیاری به این دلخوری سیاسی کرد. در آن سالها اصول گرایان هم زبان با احمدی نژاد، هاشمی را متهم به کارشکنی بر ضد دولت کردند که این باعث نزدیکی بیش از پیش هاشمی به جریان اصلاحات شد که تا به امروز ادامه دارد و دیگر میشود هاشمی را لیدر جریان اصلاحات در کنار سید محمد خاتمی دانست. هاشمی همچنان دلخور از اصول گرایان است و در این میان اصول گرایان نیز تلاشی برای بهبود این رابطه انجام ندادند. هاشمی را میشود از مهمترین سیاسیون دانست که از یک جریان سیاسی دلخور است.
حسن روحانی، محمود احمدی نژاد، سید محمد خاتمی و … دیگر سیاستمدارانی هستند که در سالهای گذشته زبان به گلایه گشودهاند و میشود گفت که ادبیات سیاسی ایران چندان با گلایه غریبه نیست و گلایه مهدوی کنی و عارف نه اولی و نه آخرین آن باشد و باید دید بعد از آنان چه کسانی زبان به گلایه خواهند گشود./نامه نیوز
دیدگاه