دانشگاهی که «کار آفرین» نیست|یک دانشگاه کارآفرین چه ویژگیهایی دارد؟
سؤال اصلی این است که یک دانشگاه کارآفرین چه ویژگیهایی دارد؟ و دانشگاهها چگونه میتوانند مهارتهای کارآفرینی و سرمایه گذاری را به دانشجویان آموزش دهند؟
- رضا سیف پور (مدرس سوادمالی و کارآفرینی)
امروزه کارآفرینی یکی از موضوعات مهم جوامع توسعه یافته محسوب میشود و دانشگاهها هم سرفصلهای درسی و شیوه آموزشی خود را براساس نیاز واقعی جامعه، به گونهای طراحی میکنند که نه تنها بتوانند به نیاز بازار کار پاسخ دهند بلکه خود مولد کارآفرینان جدیدی باشند. کارآفرینان جوانی که ضمن درک درست شرایط عصر حاضر، بتوانند فضاهای کسب و کار نو آورانه ای را برای خود و دیگران فراهم سازند. این درحالی است که دانشگاههای ما نه تنها فرسنگها با مفاهیمی همچون کارآفرینی و نیاز متقابل بازار کار و دانشگاه فاصله دارند بلکه به شکل شگرفی به بنگاههای تولید مدارک بی کیفیت تبدیل شدهاند و از اینرو هیچگاه دانشجویانی که وارد بازار کار میشوند حتی اگر علاقمند به حوزههای کارآفرینی باشند نمیتوانند از قابلیتهای لازم برخوردار شوند.
با این رویکرد نظام آموزش عالی کشور به شکلی شتاب زده خواست تا دست از دانشگاههای مدرک پرور بردارد و با تأسیس دانشگاههایی موسوم به علمی کاربردی، به دانشجویان کمک کند تا مسیر شغلی موردنظرشان را تشخیص دهند و در همان مسیر ضمن برخورداری از تجارب عملی مدرسان شاخص، گامی به سوی بازار کار بردارند اما خیلی زود این طرح نیز با شکست مواجه شد و آمار بسیار بالای تحصیلکردگان بیکار نشان میدهد که این دانشگاهها هم به دلیل طراحی غلط در محتوا و شیوه آموزش و بخصوص بی توجهی به محیط آموزشی و انتخاب اساتیدی ناکارآمد، به بنگاهی دیگر برای تولید مدارک بی کیفیتتر تبدیل شدند. حال سؤال اصلی این است که یک دانشگاه کارآفرین چه ویژگیهایی دارد؟ و دانشگاهها چگونه میتوانند مهارتهای کارآفرینی و سرمایه گذاری را به دانشجویان آموزش دهند؟
علی رغم آنچه ذکر شد در حال حاضر نظام آموزش عالی ما تا حدی متوجه این نیاز مهم شده است اما به جای نگرشهای بنیادی، تمام تمرکز خود را متوجه طراحی و آموزش برخی رشتههای مدیریت مرتبط با کسب کار کرده است. در حالی که سایر مهارتها همچون پرورش خلاقیت، مهارت کار گروهی، تکنیکهای شبکه سازی و دانش سوادمالی در این چرخه آموزشی جایی ندارد. این در حالی است که در این مسیر، یکی از مهمترین نکات برای دانشجویان این است که از مهارتها و توانمندیهایشان آگاه باشند، این مهارتها را پرورش دهند و آموزشهای لازم برای شبکهسازی را فراگیرند. به نظر نگارنده دانشگاههای ما برای تبدیل شدن به دانشگاههایی کار آفرین، ابتدا باید در فکر پاسخ به این سؤال مهم باشند که چگونه دانشجویان میتوانند بر استعدادهای خود تکیه کنند و از مهارتهای بالقوهشان برای شروع کسبوکار استفاده نمایند؟ وآنگاه بر همین اساس ضمن بازنگری در شیوههای آموزش، طراحی درستی برای برنامههای درسی خود ارائه دهند. البته شکی نیست که مدیران و مسئولان کشور هم باید بازارکار را برای خوداشتغالی جوانان دانشجو آماده کنند.
همانطور که گفتیم سوادمالی به عنوان مهارت و دانش مهم عصر حاضر، رکن مهمی در موفقیت کسب و کارهای جدید دارد؛ به عبارت دیگر دانشجویان علاوه بر داشتن ایدههای بزرگ، لازم است تا از دانش کافی در زمینه پسانداز، سرمایهگذاری و مدیریت پول برخوردار باشند. راهاندازی کسب و کاری جدید نیازمند پول کافی است لذا دانشجویان باید مهارتهای کافی در تأمین منابع مالی و سرمایهگذاری را در همان محیط آموزشی بیاموزند. البته بماند که در کشورهای توسعه یافته بعضی از دانشگاهها با اعطای کمکهای کارآفرینانه یا طرحهای متنوع مالی نقش مهمی را در حمایت از دانشجویان خود ایفا میکنند. در کشور ما متاسفانه دانشگاهها بیشتر تمرکز خود را بر خصوصی سازی آموزش نهاده و عملاً کمترین مسئولیت را برای خود درقبال آینده شغلی دانش جویان قائل هستند. بدیهیست در این نگرش جایی برای بهرهگیری از استعدادها، تحقیقات جامع و تهیه طرحهای قوی برای کسبوکارهای جدید هم وجود ندارد.
دانشگاههای ما در کنار همه اینها باید بتوانند به دانشجویان خود کمک کنند تا در بازارکار از پس رقبای قدرتمند خود برآیند. این مهارت مهم که در حوزه بازاریابی قابل مطالعه است، به هیچ وجه در دانشگاههای ما به جوانان آموزش داده نمیشود. لذا با توضیحی که ارائه شد افق پیش روی دانشگاهها با روند مورد نیاز در بازار همسو نیست و اگر در پی حل مشکل اشتغال و توسعه کشور هستیم بدون شک دانشگاهها و مؤسسات آموزشی ما باید برای درک مفاهیمی همچون کار آفرینی و توسعه و سپس آموزش آن مفاهیم به دانشجویان، گامهای بزرگی بردارند.
دیدگاه