زادروز بیژن نجدی , شاعری که مرگ بر داستان‌هایش غلبه داشت

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا بیست‌وچهارم آبان‌ماه زادروز بیژن نجدی است؛ شاعری که مجموعه داستان مشهور «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» را نوشت؛ داستان‌هایی که شاعرانه بودند،‌ اما از توصیف روایی هم دور نشدند. حسن میرعابدینی درباره مشهورترین اثر این نویسنده می‌نویسد: «نجدی در داستان‌های «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» (۱۳۷۳) نشان می‌دهد که […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا بیست‌وچهارم آبان‌ماه زادروز ب103-94یژن نجدی است؛ شاعری که مجموعه داستان مشهور «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» را نوشت؛ داستان‌هایی که شاعرانه بودند،‌ اما از توصیف روایی هم دور نشدند.

حسن میرعابدینی درباره مشهورترین اثر این نویسنده می‌نویسد: «نجدی در داستان‌های «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» (۱۳۷۳) نشان می‌دهد که شعر معاصر را خوب می‌شناسد و از امکانات آن برای غنای داستان‌هایش بهره می‌جوید. بسیاری از نویسندگانی که می‌کوشند شاعرانه بنویسند، چون به جوهری لیریک دست نمی‌یابند، کارشان تا حد قطعه‌های ادبی فروکاسته می‌شود. اما زبان داستان‌های نجدی مشحون از شعر است بی آن‌که «ادبی» شود و توان وصف روایی‌اش را از دست بدهد. زیرا وهم‌بینی سهم عمده‌ای در ساخت فضای آثارش دارد. با وهم چنان پرتوی بر عادی‌ترین امور و اشیا می‌اندازد که انگار برای نخستین‌بار است که آن‌ها را می‌بینیم. در واقع، تازگی نگاه است که شعر می‌آفریند و از مضمون‌های بارها مطرح‌شده آشنایی‌زدایی می‌کند…

نجدی فرزند ستوان حسن نجدی است که در پی شورش نافرجام گروه افسران خراسان در تابستان ۱۳۲۴ به قتل رسید. خاطره مرگ پدر به شکل غلبه تم مرگ بر داستان‌هایش با او می‌ماند. در داستان «خاطرات پاره پاره دیروز» جلد آلبوم به شکل سنگ قبری درمی‌آید که «روی آدم‌هایی افتاده بود که صفحه به صفحه در آلبوم راه می‌رفتند و نمی‌رفتند…» در داستان «سه‌شنبه خیس» ملیحه هیچ‌گاه واقعیت مرگ پدر را نمی‌پذیرد، زیرا «توی این سال‌ها کسی قبری، چیزی، سنگ قبری، هیچ چی به ما نشون نداد.»

با دردناک‌ترین جلوه مرگ در داستان «سپرده به زمین» مواجه می‌شویم. طاهر و ملیحه، زوج بی‌بچه، در دهکده‌ای زندگی می‌کنند که سرگرمی مردمش تماشای تشییع جنازه‌هاست. آن دو به تشییع جنازه کودکی بی‌کس و کار می‌روند، می‌خواهند جسد را خودشان دفن کنند «بعد شاید بتونیم دوستش داشته باشیم.» آنان می‌خواهند از مرگ، رؤیای هستی بسازند…

مرگ زودهنگام نجدی، ادبیات امروز را از وجود نویسنده‌ای مستعد محروم کرد. ماجرای داستان‌هایش در فضای طبیعت شمال اتفاق می‌افتد، اما در بند محدودیت‌های اقلیمی نمی‌ماند. او با پرداختن به موقعیت‌های بشری در جغرافیای بومی، به داستان‌هایش گستره‌ای عام می‌بخشد.» («صد سال داستان نویسی ایران»، اثر حسن میرعابدینی)

بیژن نجدی ۲۴ آبان‌ماه ۱۳۲۰ در خاش، از توابع سیستان و بلوچستان، به دنیا آمد. او دانش‌آموخته ریاضیات بود و با مدرک کارشناسی ارشد این رشته، به تدریس در دبیرستان‌های لاهیجان پرداخت.

مجموعه‌های داستان «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند»، «دوباره از همان خیابان‌ها» و «داستان‌های ناتمام» و همچنین مجموعه‌های شعر «خواهران این تابستان» و دفتری از گزیده‌ ادبیات معاصر نیستان، از جمله آثار این شاعر و نویسنده فقید هستند. او در سال ۷۴ برای «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند»، جایزه قلم زرین دریافت کرد.

نجدی در چهارمین روز شهریورماه ۱۳۷۶ در سن ۵۶سالگی بر اثر عوارض ناشی از بیماری سرطان درگذشت. پیکر این شاعر و نویسنده در شیخان‌بر لاهیجان به خاک سپرده شد.

«دفتر خاطرات»

بیست و چهارم پاییز:

دیروز به دنیا آمدم

عاشق شدم، دیروز

و دیروز بود

که من مُردم

 

بیست و پنجم پاییز:

امروز، زاده شدم

ظهر، عاشق خواهم شد

و غروب نخواهم مُرد تا…

 

بیست وششم پاییز:

که در من زاده شوی،

با تو هستم عشق پاییزی عشاق

و… آن‌گاه

هرگز پاییز نخواهد شد
منبع:ایسنا

Share