اظهارات خواندنی حسین کعبی بازیکن سپیدرود رشت

یک آرزوی ورزشی دارم و آن صعود سپیدرود به لیگ برتر است | زندگی در رشت آرامش دارد

من شرمنده مردم رشت هستم، دست و پای مردم رشت را می‌بوسم چون واقعاً طوری با من برخورد کردند که احساس غریبی نکنم. من برای این مردم جانم را می‌دهم این تیم به لیگ برتر برود

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از رشت رویایی، حسین کعبی یکی از دوست داشتنی‌ترین بازیکنان فوتبال کشور است که طرفداران فوتبال خاطرات زیادی از او دارند. هر چند نام کعبی به خاطره لگد او به لوئیس فیگو در جام جهانی گره خورده اما خودش از آن صحنه به عنوان یکی از تلخ‌ترین اتفاقات ورزشی‌اش یاد می‌کند. کعبی در تمام رده‌های سنی تیم ملی بازی کرده و یکی از بیشترین تعداد بازی‌های ملی در تاریخ فوتبال ایران را دارد. او با پرسپولیس روزهای درخشانی داشت و توانست جام قهرمانی لیگ برتر را با این تیم تجربه کند. هرچند بسیاری معتقد بودند که او می‌توانست در اروپا یکی از بهترین لژیونرهای ما شود اما تجربه بازی در لسترسیتی انگلیس برای او با بدشانسی همراه بود تا خیلی زود به لیگ ایران برگردد. او با وجود آمادگی خوب به طور ناگهانی از فوتبال ایران ناپدید شد و دو سالی از او خبری نبود تا اینکه به عنوان مهمان برنامه نود به روی آنتن شبکه سه رفت تا یکی از برنامه‌های پر حرف و حدیث عادل فردوسی‌پور را بسازد. او در صحبت‌های خود به نقش دلال‌ها در فوتبال ایران اشاره کرد و خداحافظی خود از فوتبال را به دلیل باج ندادن به دلال‌ها عنوان کرد. بعد از برنامه نود بود که خبر پیوستن او به سپیدرود بر روی خروجی سایت‌ها رفت تا طرفداران او از حضور دوباره او در فوتبال خوشحال شوند. او حالا به یکی از مهره‌های اصلی سپیدرود و علی‌نظرمحمدی تبدیل شده و بازی‌های خوبش برای سپیدرود نقش زیادی در صدرنشینی این تیم در لیگ یک داشته است. حالا حسین کعبی یکی از محبوب‌ترین بازیکنان سپیدرود روی سکوهای عضدی است و تماشاگران علاقه زیادی به او دارند. رابطه طرفداران با کعبی یک رابطه دو سویه است و او هم توانسته ارتباط صمیمانه‌ای با طرفداران برقرار کند؛ به شکلی که حالا خیلی‌ها او را یک رشتی می‌دانند. باید گفت، حسین کعبی یک جنوبیِ شمالی است که به عنوان شهروند افتخاری رشت از جایگاه ویژه‌ای بین هواداران برخوردار است. به همین دلیل به سراغ او رفتیم تا درباره مسائل مختلفی همچون بازگشت دوباره‌اش به فوتبال، زندگی‌اش در رشت، نقش دلال‌ها و وضعیت سپیدرود صحبت کنیم که در ادامه می‌خوانید.

شما یک فصل رویایی در پرسپولیس داشتید. کمتر بازیکنی با یک فصل حضور در پرسپولیس توانسته از چنین جایگاهی بین هواداران برخوردار شود. اگر به گذشته برگردید باز هم از پرسپولیس جدا می شوید؟

ببینید، کیفیت و جذابیت فوتبال به همین چیزها است. این مسائل بخشی از واقعیت جدایی‌ناپذیر فوتبال است. اگر الان از من بپرسید، خواهم گفت: اول و آخر برای من پرسپولیس است. همیشه در قلب من جا دارد تا ابد. شرایط فوتبال برای یک فوتبالیست حرفه‌ای به شکلی است که هرکجا شرایط خوب باشد و پول خوبی بدهند، می‌رود قرارداد می‌بندد. الان شرایط فوتبال ما به شکلی شده که هر کجا پول خوب بدهند، بازیکن هم دنبال آن می‌رود. چون باید این واقعیت را بپذیرید که فردا اگر فوتبال این بازیکن تمام شود، دیگر کسی نمی‌گوید مرده است یا زنده. با همه این حرف‌ها یک بار دیگر می‌گویم، پرسپولیس تا روز آخر برایم پرسپولیس است.

شما یک نیم فصل در پرسپولیس بودید و بعد از آن به تیم لسترسیتی در لیگ جزیره رفتید. همه در انتظار درخشش کعبی در انگلیس بودند اما خیلی زود دوباره به ایران بازگشتید. در مورد این تجربه توضیح دهید؟

متاسفانه بدشانسی من باعث شد تا هفته پنجم آی.تی.سی من صادر نشود. بعد از آن توانستم ۶ بازی برای لستر انجام دهم. شرایط برای من از هر نظر خوب بود تا اینکه مدیرعامل باشگاه با سرمربی دچار اختلاف شد و او را اخراج کرد. بعد از آن کسی که جانشین شد، شناختی از من به عنوان یک بازیکن آسیایی نداشت و همین عدم شناخت موجب شد به من اعتماد نکند. به همین دلیل تصمیم گرفتم مجدداً به ایران و تیم خودم برگردم که خوشبختانه همان سال با پرسپولیس قهرمان شدیم.

شما ۲ سال از فوتبال دور بودید. بازگشت شما به فوتبال هرچند در لیگ یک بود اما خیلی از هواداران به خصوص پرسپولیسی‌ها را خوشحال کرد. به نظر می‌رسد آن جایگاهی که در بین سکوهای آزادی داشتید، در حال حاضر در عضدی دارید. راز این محبوب قلب‌ها بودن چیست؟

راستش من قصد برگشتن به فوتبال را نداشتم. شاید خیلی زود فوتبال را کنار گذاشتم اما به خاطر شرایط خانوادگی که داشتم و بعد از فوت برادرم در سال گذشته، متاسفانه نتوانستم از لحاظ روحی و فکری خودم را بازسازی کنم و همین مسئله باعث شد از لحاظ فوتبالی با مشکل روبرو شوم. اما با صحبت‌هایی که با دوستان داشتم، فکر کردم اگر به فوتبال برگردم برایم بهتر است. اما خیلی برایم سخت بود که با دلال‌ها رابطه ایجاد کنم یا به دلال‌ها پول بدهم. از روز اولی که فوتبال را شروع کردم نه به دلالی پول دادم، نه تماشاگری را خریدم و نه به هیچ بنی بشری رشوه دادم. فقط به خدا توکل کردم و گفتم اگر بخواهد بخواهد و پیشنهاد خوبی داشته باشم، به فوتبال برخواهم گشت. خدا را شکر بعد از اینکه به برنامه نود دعوت شدم و جا دارد از همین جا از عادل فردوسی‌پور تشکر کنم، مستقیم به مشهد و به زیارت امام رضا رفتم. آقای نظرمحمدی همان روز به من زنگ زد و گفت، می‌تواند به من کمک کند و مراتب حضورم در سپیدرود را فراهم کند. به او گفتم، به زیارت امام رضا می‌روم و هر چه خدا بخواهد با جان و دل قبول می‌کنم. خدا را شکر بعد از دو روز تصمیم گرفتم پیشنهاد سپیدرود را قبول کنم و با این تیم قرارداد ببندم. فکر کردم سپیدرود تیم ریشه‌دار و محبوبی است و مثل پرسپولیس از هواداران متعصب و پرشوری برخوردار است. صادقانه می­گویم الان که دارم در سپیدرود بازی می‌کنم، واقعاً لذت می‌برم. فقط و فقط یک آرزوی ورزشی دارم که شاهد صعود سپیدرود به لیگ برتر باشم تا مردم رشت و این هواداران عزیز مثل من لذت ببرند و خوشحال شوند. تمام دغدغه من خوشحال کردن هواداران سپیدرود است. خیلی خوشحالم که بعد از دو سال به فوتبال برگشتم و بازگشت خوبی داشتم. به خاطر طرفداران و هواداران عزیز رشتی است که من دارم بازی می‌کنم. آنها تمام قد در طول فصل از من حمایت کردند و محبت آنها را فقط و فقط باید با صعود به لیگ برتر جبران کنیم.

کمتر بازیکن غیربومی توانسته در تیم‌های گیلانی مثل سپیدرود و ملوان محبوب شود.

اولین دلیل این لطف و محبت هواداران، کمک‌ها و حمایت‌های بازیکنانی است که کنار من در سپیدرود بازی می‌کنند. سپیدرود تیمی است که هم بازیکن باتجربه دارد هم بازیکن جوان. من در وهله اول ممنون بازیکنان با تجربه‌ای هستم که پشت من هستند و به من کمک می‌کنند. ما با هم رابطه صمیمانه و مثبتی داریم. از صمیم قلب ممنون هواداران سپیدرود و مردم رشت هستم که دارند از من حمایت می‌کنند. تمام سعی و تلاش من این است که با جان و دل برای مردم رشت بازی کنم. تمام سعی و تلاش من این است که این تیم به لیگ برتر برود. البته من به تنهایی کاره‌ای نیستم. ما به معنای واقعی یک تیم هستیم. حسین کعبی یک نفر نیست بلکه حسین کعبی یک بخش از تیم سپیدرود است. ما همه دست به دست هم داده‌ایم تا هواداران را به آرزویی که دارند، برسانیم. اگر حسین کعبی در ورزشگاه تشویق می‌شود، این تشویق برای کل تیم است. همه بازیکنان و کادر فنی از من حمایت کردند تا بتوانم خودم را به هواداران ثابت کنم. ثابت کنم که من سپیدرودی هستم و هیچ هدفی جز موفقیت و پیروزی سپیدرود ندارم. از کادر فنی بسیار ممنونم که به من ایمان داشت و از من حمایت کرد. اگر هوادار، طرفدار حسین کعبی است، مطمئن باشید حسین کعبی خودش طرفدار این هواداران است که هرگز ما را تنها نگذاشتند. مطمئن باشید روز به روز نمایش بهتری از کعبی خواهید دید.

قبل از اینکه به سپیدرود بیایید، از رشت و تیم سپیدرود آشنایی داشتید؟

اتفاقاً من شمالی هستم. می‌شود گفت یک جنوبی، شمالی هستم. بیش از ۱۰-۱۵ سال است که با آقای عشوری‌زاد رفیق فابریک هستم و رفت و آمد خانوادگی دارم. من رفیق شمالی زیاد دارم. شاید پیش از این خیلی کم به رشت آمده بودم و فقط برای بازی کردن با لباس فولاد و پرسپولیس مقابل داماش و ملوان این تجربه را داشتم اما من سال‌ها است که در چالوس زندگی می‌کنم و اکثراً بین تهران و چالوس در رفت و آمد هستم. به همین دلیل آشنایی زیادی با شمالی‌ها و فرهنگ شمالی دارم.

برایتان سخت نبود از انگلیس، لیگ برتر، جام جهانی یک‌دفعه به لیگ یک بروید؟

لذت فوتبال به همین واقعیات است. متاسفانه ما ایرانی‌ها از همه چیز ایراد می‌گیریم. بازیکنی که حرفه‌ای باشد، هرکجا که باشد بازی می‌کند. الان بازیکنانی هستند که سابقه بازی در سطح اول فوتبال اروپا را دارند اما حالا دارند در لیگ دسته ۳ آرژانتین بازی می‌کنند. مثل سباستین ورون. متاسفانه فقط در مملکت ما این اتفاق می‌افتد که یک بازیکن وقتی یک فصل بد را پشت سر می‌گذارد، همه می‌گویند این بازیکن دیگر عمر فوتبالی‌اش تمام شده و پیر شده است. این شرایط واقعاً سخت است.

خیلی‌ها معتقدند که لیگ یک به مراتب از لیگ برتر سخت‌تر است. نظر شما چیست؟

من هم با این نظر موافق هستم. به نظر من این ادعا واقعیت دارد. به خصوص لیگ دسته یک امسال بسیار بهتر از سال‌های قبل شده است. شما اگر دقت کنید، بسیاری از بازیکنان لیگ برتری دارند در تیم‌های لیگ یک بازی می‌کنند. بسیاری از مربیان لیگ برتری در حال حاضر در لیگ یک مشغول به کار هستند. الان لیگ یک شبیه لیگ برتر شده است و همه بازی‌ها را دنبال می‌کنند، هواداران پیگیر بازی‌ها هستند و تماشاگران زیادی به استادیوم می‌آیند. خودتان می‌بینید که چقدر رقابت بین تیم‌ها حساس شده است حتی به مراتب حساس‌تر از لیگ برتر. به نظر من امثال یکی از بهترین سال‌های فوتبال لیگ یک بود.

به گفته هم تیمی‌هایتان، گویا شما دیگر به یک رشتی تبدیل شده‌اید. ظاهراً از درِ خانه که بیرون می‌آیید، مثل یک بچه محل قدیمی به کاسب‌های محل سر می‌زنید و ارتباط صمیمانه‌ای با اهالی دارید. درست است؟

باور نمی‌کنید من ۶ ماهی که در رشت هستم به هیچ وجه احساس غربت نکردم. من نزدیک به ۲ ماه به خانه برنگشتم تا خانواده‌ام را ببینم. چنین چیزی برای من که عاشق خانواده است، عجیب و بعید به نظر می‌رسد اما واقعیت این است که حس می‌کنم توی شهر خودم دارم زندگی می‌کنم. بعد از بازی با استقلال اهواز ۲ روز مرخصی گرفتم و یک بعدازظهر رفتم تهران، همسر و فرزندم را دیدم و فردایش برگشتم. نمی‌توانید تصور کنید چقدر به مردم رشت علاقه دارم. نمی‌توانم توضیح دهم چقدر روی سپیدرود و رشت تعصب دارم. من در خیلی از تیم‌ها بازی کردم اما هیچ تیمی مثل سپیدرود ندیدم. پرسپولیس برای من واقعاً فوق‌العاده بود و سپیدرود درست همان روزهای پرسپولیس را برایم زنده کرده است. حسی که در سپیدرود دارم در تیم‌های دیگر نداشتم؛ حس نتیجه‌گرفتن، حس تعصب، حس از جان مایه گذاشتن برای تماشاگران. اینقدر مردم رشت به من لطف دارند که واقعاً شرمنده می‌شوم. وقتی به خیابان می‌روم و این همه محبت و علاقه را می‌بینم حس می‌کنم توی شهر خودم دارم قدم می‌زنم. وقتی می‌بینم پیرزن ۶۰-۷۰ ساله زنگ خانه‌ام را می‌زند و برایم غذا می‌آورد، شرمنده می‌شوم. وقتی توی بازی پیشانی‌ام آسیب دید، همسایه‌ای آمد در خانه و پیشانی‌ام را بوسید و رفت. آدم این محبت‌ها را می‌بیند احساس خوشبختی می‌کند. من خودم را در این شهر بیگانه نمی‌دانم بلکه حس می‌کنم فرزند کوچکی از خانواده بزرگ رشت هستم. من شرمنده مردم رشت هستم، دست و پای مردم رشت را می‌بوسم چون واقعاً طوری با من برخورد کردند که احساس غریبی نکنم. من برای این مردم جانم را می‌دهم این تیم به لیگ برتر برود تا گوشه‌ای از محبت‌هایشان را جبران کنم. مطمئن باشید که اینقدر به مردم رشت علاقه پیدا کردم که تلاش می‌کنم بازی به بازی بهتر شوم و برای تیمم بتوانم مثمر ثمر باشم.

غذای شمالی‌ها مثل غذای جنوبی‌ها متنوع است. در مورد غذای شمالی‌ها چه نظری دارید؟ کلاً چه غذایی را بیشتر از همه دوست دارید؟

متاسفانه آدم غذای شمالی‌ها را بخورد چاق می‌شود. من سعی می‌کنم زیاد غذای شمالی نخورم. از همان روز اول که آمدم تا حالا ۸ کیلو وزن کم کردم. روز اول که آدم اضافه وزن داشتم و چاق بودم اما با سعی و تلاش خودم رژیم گرفتم و توانستم هشت کیلو کم کنم و حالا خدا را شکر شرایطم خیلی بهتر استو من غذا خیلی کم می‌خورم. در کل زیاد اهل غذا نیستم اما عاشق چای آلبالو هستم. لذت بخش‌ترین کار برایم این است که به پیاده‌راه شهرداری بروم و آنجا چای آلبالو بخورم.

 به شهرهای دیگر گیلان هم سفر کرده اید؟

بله. من خیلی جاها سفر کرده‌ام. البته زمانی که اینجا بودم زیاد وقت نکردم اما ۲ سالی که بازی نکردم، زیاد سفر کردم. اما فارغ از هر چیز رشت را فوق‌العاده و رویایی می‌بینم. نه اینکه چون دارم بین مردم رشت زندگی می‌کنم چنین ادعایی بکنم. من اصلاً اهل تظاهر نیستم. رشت واقعاً دل‌انگیز و خاص است. شهری است که مردم خوب و خونگرمی دارد. آدم می‌تواند در این شهر زندگی کند، آرامش داشته باشد. به نظر من شهری که مردمانش هوای همسایه‌شان را داشته باشند، شهر فوق‌العاده است. لاهیجان را هم خیلی دوست دارم. دو تا از دوستان صمیمی‌ام اهل لاهیجان هستند. آقای احمد کیایی، عکاس خوب ورزشی که اگر یک روز به من زنگ نزند یا من به او زنگ نزنم احساس می‌کنم چیزی را گم کرده‌ام. دوست دیگر لاهیجانی‌ام آقا مهران است که در لاهیجان ساندویچی دارد و کتلت‌های او فوق‌العاده است. هر وقت لاهیجان می‌روم، حتماً باید سری به مهران بزنم و یک ساندویچ کتلت بخورم. 

امکان دارد یک روز رشت را برای زندگی انتخاب کنید؟

مطمئن باشید. همانطور که گفتم من نزدیک به ۸-۹ سال در چالوس زندگی می‌کردم. زندگی در رشت هم آرامش دارد هم آدم‌هایش مثل مردم خودمان، جنوبی‌ها هستند و آدم در این شهر احساس غربت نمی‌کند. مطمئن باشید اگر روزی بخواهم جایی را برای زندگی انتخاب کنم رشت را انتخاب خواهم کرد. بدجوری مردم رشت در دل ما جا خوش کرده است. 

حسین کعبی

وقت آزاد داشته باشید، کجای رشت را برای تفریح انتخاب می‌کنید؟

من جای زیادی نمی‌روم. فقط در جاده انزلی یک مجتمع ورزشی-تفریحی برای بیلیارد و بولینگ است که گاهی به آنجا سر می‌زنم. اگر هم وقت داشته باشم سری به لاهیجان می‌زنم و برمی‌گردم. کلاً سعی می‌کنم کاری نکنم که بدنم خسته شود. بیشتر سعی می‌کنم استراحتم در خانه باشد و بیشتر فکر و ذهنم را بر روی بازی متمرکز کنم. 

مدل موهای شما گاهی حاشیه آفرین می‌شود. داستان این مدل مو چیست؟

اگر به عکس‌هایم طول این سال‌ها دقت کنید، می‌بینید که من از تیم نوجوانان، از همان روز اولی که فوتبال را شروع کردم تا الان، مدل موهایم همین‌طور بود. شاید به خیلی‌ها بر بخورد و ناراحت شوند. اما الان دیگر مردم اینقدر پیشرفت کرده‌اند و افکارشان مترقی شده است که کمتر به چنین حواشی‌ای اهمیت می‌دهند.  این حرف و حدیث‌ها مربوط به یک عده معدود است که دنبال حواشی هستند. اما چنین حرف‌هایی را من هرگز در رشت و از زبان مردم رشت نشنیدم. چون مردم رشت خیلی روشن هستند و سرشان به زندگی خودشان است و اهل چنین مسائل سخیفی نیستند که در زندگی شخصی این و آن دخالت کنند. این حرف‌ها خارج از رشت و بیشتر از تهران آب می‌خورد که همه‌اش از روی بخل و حسادت مطرح می‌شوند. مدل مو یک امر شخصی است و سلیقه من اینطور است. من به کسی کار ندارم و همیشه سعی کردم به فکر زندگی خودم باشم و چنین مسائلی برایم مهم نیست.

 اخیراً حمایتی از سوشا مکانی داشتید که موجب شد پایتان به دادسرا باز شود. توضیح می‌دهید داستان چه بود؟

من بابت این موضوع خیلی اشتباه کردم. دنبال آدمی رفتم که ارزش نداشت. باید دنبال آدم‌هایی می‌رفتم که هم بزرگ هستند توی این فوتبال هم ارزشش را دارند. حقیقتاً نباید این کار را می‌کردم و اشتباه کردم. مصاحبه‌ای که انجام دادم اصلاً در جریان ماجرا نبودم. داشتم وزنه می‌زدم که یک حبرنگار زنگ زد و گفت، فلانی را گرفتند. من هم حقیقتاً موضوع را درست نمی‌دانستم که آن مصاحبه را کردم و باعث شد به دادسرا احضار شوم. خیلی از بزرگان فوتبال هم به خاطر آقای مکانی پایشان به آنجا کشیده شد. نه اینکه فکر کنید چون به دادسرا رفتم، امروز دارم می‌گویم اشتباه کردم، نه. من بعداً به اشتباهم پی بردم. نباید آن مصاحبه را برای کسی که ارزشش را ندارد، انجام می‌دادم.

اوقات فراغت خود را چطور می‌گذرانید؟ اهل کتاب خواندن یا فیلم دیدن هستید؟

کلاً من دیوانه فوتبال هستم. اگر فوتبال نباشم سعی می‌کنم کاری بتراشم که به نوعی با فوتبال ارتباط داشته باشد. غیر از این علاقه زیادی به موسیقی دارم. موسیقی زیاد گوش می‌دهم. اما اکثر وقتم را فوتبال نگاه می‌کنم؛ از فوتبال‌های عربی و آسیایی گرفته تا اروپا و آمریکا. فوتبال هر کشوری که فکرش را کنید نگاه می‌کنم.

اهل کنسرت رفتن هستید؟

بله کنسرت را خیلی دوست دارم. اگر شرایطش باشد، می‌روم. به خصوص به کنسرت آقای محمد علیزاده خیلی علاقه دارم. علیزاده فوق‌العاده است و کارش را بلد است. امید جهان هم یکی از دوستان صمیمی من است. به او هم خیلی علاقه دارم و چند بار در کنسرت‌های او هم شرکت داشتم.

 اگر فوتبالیست نمی‌شدید، چه کاره می‌شدید؟

سوال خوبی است. من در خانواده‌ای بزرگ شدم که همه فوتبالی هستند. ۹ تا پسر و ۴ تا دختر که من آخری بودم. در مورد این موضوع تا حالا فکر نکردم که اگر فوتبالیست می‌شدم، چه کاره می‌شدم. ما در اهواز همه چیز داریم؛ نفت داریم، گاز داریم، ثروت داریم اما مردم بیکار هستند. واقعاً سخت است. سوال خوبی پرسیدید و من را به فکر واداشتید. ما آدم بیکار در اهواز کم نداریم. زندگی مردم ما به خصوص در این دوره زمانه بسیار سخت است. شاید اگر خدا به من لطف نمی‌کرد و فوتبالیست نمی‌شدم، مثل خیلی از مردم اهواز الان بیکار بودم.

شما پیش از این در جایی گفته بودید که در کودکی زندگی سختی داشتید و با دشواری‌ زیاد به اینجا رسیدید. این مسیر موفقیت چطور طی شد؟

من بیش از حد سختی کشیدم. حتماً شنیدید که خیلی‌ها می‌گویند، حاضرم همه زندگی‌ام را بدهم اما پدر و مادرمم پیشم باشند. من متاسفانه هم پدر و هم مادرم را از دست دادم. برادرم هم سال گذشته فوت شد. شرایط برای ما شرایط جالبی نبود. شاید خیلی‌ها باشند که پول برایشان عزیز باشد اما من حاضرم همه چیزم را بدهم اما آنها پیشم باشند. ما خانواده پرجمعیتی بودیم، در یک اتاق کوچک، شرایط سختی داشتیم. برادرانم فوتبالیست بودند. شاید آنها در تیم ملی بازی نکردند اما در اهواز خیلی محبوب‌تر از من هستند. اما به هرحال در پسِ پشت همه آن سختی‌ها خدا به ما نگاه کرد و حسین کعبی شدیم. من هرگز فراموش نکردم که کجا بزرگ شدم، چه چیزی خوردم، چه چیز پوشیدم و از کجا به کجا رسیدم. خدایا صد هزار مرتبه شکر.

بزرگ‌ترین حسرت فوتبالی‌تان چیست؟

خدا را شکر من هیچ حسرتی در فوتبال ندارم. بزرگ‌ترین خواسته یک بازیکن، بازی در جام جهانی است که خدا خواست و من در جام جهانی به میدان رفتم. من در همه رده‌های سنی تیم ملی حضور داشتم و تنها بازیکنی بودم که در همه رده‌ها کاپیتان بودم. من به همه خواسته‌هایم در فوتبال رسیدم و هیچ حسرتی ندارم چون همیشه سعی کردم از فوتبال توی زمین لذت ببرم و کاری کنم که تماشاگران هم مثل من از بازی لذت ببرند. حالا تنها خواسته من صعود سپیدرود است که انشاءا… اتفاق می‌افتد.

اگر اختیار داشتید به گذشته برگردید و یک لحظه از زندگی‌ فوتبالی‌تان را حذف کنید، آن یک لحظه کدام صحنه بود؟

بدون درنگ صحنه ضربه زدن به فیگو را حذف می‌کردم. خدا به من رحم کرد. اگر زبانم لال سرش آسیب می‌دید و خدای نکرده ضربه مغزی می‌شد، هرگز نمی‌توانستم خودم را ببخشم. شاید بعد از ۱۲ سال هنوز در خاطر مردم باقی مانده و هر کجا که می‌روم از پیر و جوان، همه از آن صحنه حرف می‌زنند و به نوعی کعبی را با آن صحنه به خاطر می‌آورند اما حقیقتاً بدترین خاطره من از فوتبال است. فیگو هم فوتبالیست مورد علاقه من بود هم الگوی من. خیلی از آن اتفاق ناراحت شدم و بعد از بازی رفتم توی رختکن از او عذرخواهی کردم. او هم برخورد خیلی خوبی با من داشت و نصیحت خوبی به من کرد که هیچوقت یادم نمی‌رود. به من گفت:«تو فوتبالیست قدرتمندی هستی و می‌توانی خیلی موفق شوی اما اگر خودت این را بخواهی». هرگز آن صحنه را فراموش نمی‌کنم و اگر اختیار داشتم بدون شک آن صحنه را حذف می‌کردم.

معمولاً چه برندهایی استفاده می‌کنید؟

مارک لباس‌هام معمولاً زارا است. عطر اما فرق دارد؛ چون علاقه زیادی به عطر دارم و زیاد اهل عطر خریدن هستم. اما عطر مورد علاقه‌م «تام فور» و «۲۱۲» است.

صمیمی‌ترین دوست شما در سپیدرود کیست؟

نمی‌توانم یک نفر را انتخاب کنم. همه بچه‌ها از دوستان صمیمی من هستند و یک رابطه برادری با آنها دارم. واقعیت را می‌گویم. اما هم اتاقی من آقای مهدوی است که یکی از بازیکنان قدیمی ما است و خیلی هم در رشت محبوب است. همه برادران من هستند، از ماساژور گرفته تا پزشک و جوان‌ترین بازیکنان. حتی یک عکاس فوق‌العاده به نام احمد کیایی داریم که بسیار با او دوست هستم. اگر یک روز به من زنگ نزند یا من به او زنگ نزم انگار یک چیزی گم کرده‌ام.

شما داربی پرسپولیس-استقلال را تجربه کرده‌اید. اما به نظرم داربی ملوان-سپیدرود شرایط متفاوتی دارد. امسال در این بازی حساس حضور داشتید و از نزدیک جو بازی، استادیوم و حتی شهر را از نزدیک دید. در مورد این بازی نظرتان چیست؟

ملوان و سپیدرود دو تیم ریشه‌دار و بزرگ هستند که هم محبوبیت بیش از حد دارند هم به نوعی حیات این تیم‌ها مهمترین دغدغه مردمانش است. و نکته مهمتر اینکه هر شهری که بروید، این دو تیم تماشاگر دارند. این داربی، یکی از جالب‌ترین بازی‌ها برای من بود. خدا را شکر هم بازی رفت و هم بازی برگشت بازی کردم. واقعاً این بازی به حدی حساس است که برای منی که در جام جهانی تجربه بازی داشتم هم پر از استرس بود. حتی داربی پرسپولیس-استقلال اینقدر برای من استرس نداشت که الگیلانو داشت. جو حاکم بر شهر قبل از این بازی خیلی عجیب بود. هرجا می‌رفتم، توی خیابان و بازار مردم مرا می‌دیدند و می‌گفتند، از هر تیمی ببازیم اما داربی گیلان را نبازیم. این بازی برای مردم گیلان خیلی حایز اهمیت است و به نظر من این رقابت و حساسیت نعمتی برای فوتبال گیلان است. هم بازی رفت و هم برگشت خدا را شکر بدون حاشیه و بدون اتفاق برگزار شد. و بهترین خاطره‌ای که برای من ماند همین بازی و شرایطی بود که تماشاگران دو تیم داشتند.

اگر اشتباه نکنم شما اهل پلی‌استیشن هستید. درست است؟

بله، خیلی زیاد. عاشق پلی‌استیشن هستم. سر پلی‌استیشن ادعا دارم و اهل کل‌کل هم هستم. البته ادعا نه به آن معنای بد اما حاضرم هرکس که پایه است، بنشینم و با او مسابقه دهم.

معمولاً چه تیمی بر می‌دارید؟

من خودم یک تیم از بازیکنانی که به آنها علاقه دارم، درست می‌کنم و با تیم خودم بازی می‌کنم. توی تیمم بازیکنانی هستند که هم با آنها هم‌بازی بودم و هم به آنها اطمینان دارم و دوست دارم کنارشان بازی کنم.

خودتان هم توی تیم‌تان هستید؟

بله. خودم را می‌گذارم جلو و آقای مهدوی‌کیا را می‌گذارم سر جای خودم.

اگر بخواهید با یک تیم خارجی بازی کنید، چه تیمی انتخاب می‌کنید؟

بین تیم‌های خارجی، هر کجا که گوآردیولا باشد، همان تیم را انتخاب می‌کنم. به قول معروف به خاطر آن پاس‌های گوآردیولایی، عاشق تیم‌های او هستم.

غیر فوتبال، به بازی‌های دیگری هم علاقه دارید؟

هواپیمای آتاری را خیلی دوست دارم. من عاشق هواپیمای آتاری هستم و توی موبایلم هم این بازی را دارم. هرکجا که هستم، توی اتوبوس یا هواپیما، گوشی را دستم می‌گیرم و هواپیما بازی می‌کنم.

امسال سپیدرود صعود می‌کند؟

هیچ تیمی با حرف صعود نمی‌کند بلکه توی زمین باید حرف از صعود زد. ما تا اینجا که صدر جدول هستیم، بدون پول، بدون حمایت و با دست خالی ادامه دادیم و خدا خواست که صدر جدول هستیم. دلخوشی ما فقط همین مردم رشت است، دلخوشی ما این است که مردم پشت این تیم ایستادند. ما این فصل هیچ پولی نداشتیم اما پول ما مردمی بودند که هرگز ما را تنها نگذاشتند. ما برای این مردم به زمین می‌رویم و باید جواب مردم را با صعود بدهیم. چه کسی باور می‌کند که تیم صدرنشین، بازیکنانی دارد که نان شب را ندارند، بازیکنانی دارد که پول بنزین ندارند. خیلی از بازیکنان قدیمی که با من حرف می‌زنند، می‌گویند چطور تیم شما هزار تومان پول ندارد اما صدر جدول است؟ واسه من خیلی جالب است. به من خیلی بر خورده و خیلی خیلی ناراحت هستم. چرا تیمی که تا اینجای فصل صدر جدول است و از اصلی‌ترین کاندیدای صعود به لیگ برتر است، باید چنین وضعیتی داشته باشد؟ تیمی که بدون هیچ حمایتی توانسته چنین نتایجی بگیرد، باید به آنها آفرین گفت، باید دست کادر فنی را بوسید که تمام دغدغه‌شان تهیه پول برای بازیکنانش است. زشت است مربی تیم دنبال پول راه بیفتد درحالی‌که مثل یک قهرمان با او رفتار شود. خیلی سخت است که با این شرایط بگوییم این تیم صعود می‌کند. اما اینقدر انگیزه و اعتماد به نفس بازیکنان ما بالا رفته و اینقدر نسبت به مردم شهر تعصب دارند که مطمئن باشید از جان مایه می‌گذارند تا به تنها هدفشان که رضایت مردم است، دست یابند.

سپیدرود امسال فصل پر فراز و نشیبی داشت. به نظر شما این مشکلات از کجا آب می‌خورد؟

من نمی‌توانم بگوییم که این مشکلات از کجاست. مشکلات این تیم از فصل پیش است و مسئله جدیدی نیست. بازیکنان ما از فصل پیش ۸۰ درصد قراردادشان را نگرفتند. واقعاً جا دارد از آقایان علی نظرمحمدی، عشوری‌زاد و بهارمست تشکر کنیم که برای این تیم از جان مایه گذاشتند تا به حیاتش ادامه دهد. پیشانی علی نظرمحمدی را باید بوسید که زندگی خود را پای این تیم گذاشت. پیشانی آقای ثابت‌قدم شهردار رشت را باید بوسید که از تیم حمایت کرد تا دل مردم رشت شاد شود. اگر ده نفر مثل آقای ثابت‌قدم و بهارمست در این شهر بودند که مثل آنها حمایت می‌کردند، الان این تیم با اختلاف ده امتیاز در صدر جدول بود. الان ما مربی داریم که تمام فکر و ذکرشان را گذاشته‌اند برای فراهم کردن پول بچه‌ها. شما بگویید که علی نظرمحمدی باید فکرش را روی بازی و سیستم تیم بگذارد یا برود دنبال حل کردن مشکلات بچه‌ها؟باور کنید خیلی سخت است. خداوکیلی باید دست علی نظرمحمدی را بوسید. این‌ها پشت ما ایستادند و ما هم با تمام توان پشت آنها ایستاده‌ایم. ما هرگز نمی‌توانیم زحماتشان را نادیده بگیریم و به آنها خیانت کنیم.

خداد عزیزی اخیراً در مورد نقش جادوگر در فوتبال اظهار نظرات عجیب و غریبی داشت. شما هم زمانی که در استیل آذین بودید، گفته می‌شد این تیم را جادو کرده‌اند. شما در مورد این قضیه چه نظری دارید؟

ما با ادعای خداداد عزیزی کاملاً موافق هستم. زمانی که من در راه‌آهن بودم، یک بازی را به خاطر دو کارته بودن محروم بودم و روی سکوها داشتم بازی را دنبال می‌‌کردم. با یکی از تیم‌های تهرانی بازی داشتیم که اسمش را نمی‌آورم. آنها یک فردی را با خودشان داشتند که کارهای عجیب و غریبی می‌کرد. ما دوربین گذاشته بودیم روی آن فرد و می‌دیدیم که توی پلاستیک فوت می‌کند، دور خودش می‌چرخد و ورد می‌خواند. حرف آقای خداداد کاملاً صحیح است. من خیلی از این آدم‌ها را توی این فوتبال دیدم. مربیانی هستند که از لیگ یک به لیگ برتر رفته‌اند که کنار خود افرادی را دارند که کارشان صرفاً همین چیزها است. ما با چشم خودم این مسائل را بارها دیده‌ام. شک نکنید که جادوگر در فوتبال ما وجود دارد و یقین داشته باشید که آقای خداداد عزیزی بدون دلیل و مدرک چنین اظهاراتی را عنوان نکرده است.

شما در جایی گفتید که اگر سیاست داشتید، تا الان در تیم ملی بازی می‌کردید. منظور از این سیاست داشتن چه بود؟

آدم باید در این فوتبال سیاه باز باشد. باید دست به کارهایی بزند که از جنس فوتبال نیست. باید برای مربی، مدیرعامل و خیلی از آدم‌ها کارهایی انجام دهد و خواسته‌هایشان را برآورده کند. من این کارها را بلد نبودم چون در ذات من نیست. الان مربی نیست که تیم‌ها را می‌بندد بلکه دلال است که تیم‌ را می‌بندد. این حرف‌ها را با مدرک می‌توانم ثابت کنم. سالی که من در خوزستان بودم این اتفاق افتاد. در جاهای دیگر هم این اتفاقات را به چشم دیدم که دلال چطور برای یک تیم تصمیم می‌گیرد. دو تا از تیم‌های لیگ برتری با مربی‌های بزرگ. اما روزنامه‌ها و خبرنگاران می‌ترسند اسمی از این افراد بیاورند، چون اسمشان بزرگ است. حسین کعبی از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسد و حقیقت را به زبان می‌آورد. فوتبال ما اینقدر کثیف شده که مربی‌ها می‌ترسند حسین کعبی را جذب کنند؛ چون حسین کعبی حرف حق را می‌زند و واهمه‌ای از هیچکس ندارد. بچه من اگر بزرگ شود هرگز اجازه نمی‌دهم فوتبال بازی کند.

واقعاً اجازه نمی‌دهید پسرتان فوتبالیست شود؟

واقعاً نمی‌گذارم. مگر این فوتبال چه گلی به سر من زد که به سر پسرم بزند. من که جزو ده نفر اول ایران به لحاظ تعداد بازی ملی بودم، چه رفتاری با من شد؟  مطمئن باشید و شک نکنید که اجازه نمی‌دهم پسرم در ایران یک دقیقه فوتبال بازی کند.

شما یک دوری دو ساله از فوتبال داشتید و همه فکر می‌کردند حسین کعبی از فوتبال خداحافظی کرده است. داستان این دوری چه بود؟ ارتباطی با این موضوع دلال‌ها داشت؟

صد در صد. خیلی‌ها اتفاقاً خوشحال شده بودند. حتی خیلی از بازیکنانی که در پست من در تیم ملی بازی می‌کردند و الان دعوت دیگر دعوت نمی‌شوند. خیلی از بازیکنان به من می‌گفتند که مدتی که تو بازی نمی‌کردی، خیلی‌ها خوشحال شده بودند. من وقتی بازی می‌کردم به کسی باج نمی‌دادم. در حدود ۱۴-۱۵ سال در تیم ملی بودم و همیشه تلاش داشتم بهترین عملکردم را توی زمین به نمایش بگذارم و به همین منظور غالباً فیکس تیم ملی بودم. من در تیم ملی در ۹۴ بازی فقط یک بازی را از دست دادم آن هم فقط به خاطر مصدومیت بود. خیلی‌ها بودند که دوست داشتند حسین کعبی بازی نکند. مطمئن باشید که دلال‌ها دنبال این قضیه بودند که حسین کعبی بازی نکند. شما در برنامه نود دیدید که من حرفم را زدم. چرا هیچ‌کدام از آن دلال‌ها مصاحبه نکرد و پاسخی نداد؟ چون حرفی برای گفتن نداشتند. اگر من بازی نکردم به خاطر دلال‌ها و مربی‌هایی بود که از من پول می‌خواستند و من به این مسئله تن ندادم. یک مربی تیم ملی داشتیم که اخراج شد و رفت که من خیلی به او علاقه دارم اما یک روز یکی از دلال‌ها به من زنگ زد و گفت: اگر می‌خواهی دوباره به تیم ملی برگردی من صحبت می‌کنم و کارت را جور می‌کنم. من هم گفتم هرگز این کار را نخواهم کرد. همان سال که پدرم به رحمت خدا رفت، در استیل‌آذین بازی می‌کردم و برای پدرم در تهران مراسم ختم گرفته بودم، خیلی از مربیان مطرح مثل آقای استیلی و دیگران بودند که همان مربی تیم ملی به مجلس ختم پدرم آمد و گفت: می‌خواهم به تیم ملی دعوتت کنم تا دوباره برگردی روی جلد روزنامه‌ها، اما همان شب زنگ زد و از من درخواست پول کرد. خیلی‌ها در این فوتبال از من پول خواستند اما من آبرویم را از سر راه نیاوردم تا به هر قیمتی بازی کنم. من خدا را دارم و هرگز به این کارها نیاز ندارم. خدا به من عزت داد و به همه چیز در این فوتبال رسیدم.

ماجرای چکی که قرار بود در برنامه نود نشان دهید اما فرصت نشد، چه بود؟

بله، چک صد میلیونی آقای انصاری‌فرد بود. چکش موجود است و حتی اگر بخواهید می‌توانم در اختیارتان قرار دهم و منتشر کنید. چکی که هنوز پاس نشده و به من دروغ گفته است. این چک مال آقای گل‌محمدی برای بجنورد است. آقای گل‌محمدی به آقای انصاری‌فرد چک داد و آقای انصاری‌فرد هم این چک‌ها را به این و آن می‌داد. این چک مربوط به زمان راه‌آهن است که هنوز هم نتوانستم آن را وصول کنم. بعداً سراغ آقای انصاری‌فرد رفتم که گفت به من ربط ندارد. آن طرف هم پیدا نیست، حساب بانکی‌اش را عوض کرده و اموالش را به اسم شخص دیگر زده و متواری است. متاسفانه از این افراد در فوتبال ما زیاد هستند. افرادی که حالا به عنوان کارشناس به تلوزیون می‌آیند و مردم هم شناختی از آنها ندارند.

گویا اخیراً بدل شما هم پیدا شده بود که با نام و نشان شما داشت زندگی می‌کرد. ماجرای حسین کعبی قلابی چه بود و به کجا ختم شد؟

متاسفانه یک فردی در اهواز بود که از اسم من سواستفاده کرد و با یک شباهت اندک به چهره من و با کارت رسمی لیگ برتر که نمی‌دانم چطور تهیه کرد، از ۷۵ نفر کلاهبرداری کرد و پول گرفت. از دکتر و مهندس و تالار عروسی پول گرفت و رفت. متاسفانه من هرکجا که می‌رفتم، می‌گفتند چنین اتفاقی افتاده است. خیلی‌ها به خانواده‌ام مراجعه می‌کردند و می‌گفتند یک فردی به اسم حسین کعبی دوره افتاده و دارد کلاهبرداری می‌کند. خلاصه من هم پیگیری کردم و ممنونم از پلیس فتا که خیلی زود توانست این فرد را دستگیر کند و به مراجع قضایی تحویل دهد.

حسین کعبی

امیر قلعه‌نوعی یک بار در مصاحبه‌ای گفت که حسین کعبی بهتر است با ۳۵ سال سن از فوتبال خداحافظی کند. شما هم در پاسخ به او گفتید، من ۳۵ ساله نیستم بلکه ۴۰ ساله هستم و اتفاقاً ۲ تا شناسنامه دارم. داستان سن شما همیشه نقل محافل رسانه‌ای بود. ماجرای این دو شناسنامه حقیقت داشت؟

این ماجرایی که شما اشاره کردید درست است اما امیرقلعه‌نوعی نبود بلکه سرپرست استقلال خوزستان بود. من با آقا امیر هیچ مشکلی ندارم. این فرد سرپرست استقلال خوزستان بود که به دلیل مشکل من با سرمربی تیم این حرف‌ها را زد. این سرمربی آن سال اشک ما را درآورد. استقلال خوزستان آن سال سقوط می‌کرد اما ما به کمک بچه‌ها این تیم را حفظ کردیم اما به شدت ما را اذیت کرد و گریه ما را در آورد. حالا هم دارند تاوان همان رفتارها را می‌دهند و خدا گریه‌شان را درآورده است. آن شخصی که سرپرست استقلال خوزستان بود، خوب می‌داند چه کارهایی در فولاد و استقلال خوزستان انجام داده است. او آمد و این مصاحبه را انجام داد در حالیکه او هیچ‌کاره بود. الان اسمش را ببرم بعید می‌دانم کسی او را بشناسد اما در مورد من مصاحبه می‌کند تا خودش را نشان دهد. من اگر جوابش را دادم، اشتباه کردم و پشیمان هستم چون او اصلاً در حد و اندازه من نیست تا جوابش را بدهم. این‌ها زورشان به توانایی فوتبالی من نمی‌رسید گفتند به سن من گیر دهند. من هم در جواب گفتم اصلاً چهل ساله هستم و دو تا شناسنامه دارم. الان که دارم بازی می‌کنم، صدای کسی در نمیاد. آن سال که تیمشان قهرمان شد، حرف می‌زدند اما حالا که تیم در آسیا است چرا هزار تومان برای بچه‌های اهواز پول نمی‌آورید؟ شما که ادعا داشتید و بلبل بودید الان کجا هستید؟ این‌طور آدم‌ها در فوتبال ما هستند که دارند پول مفت می‌گیرند و دنبال نافع شخصی هستند. حسین کعبی چیزی برای پنهان کردن و ترسیدن ندارد و به جز خدا از هیچکس نمی‌ترسد.

لطفاً نسبت به این کلماتی که می‌گویم، خیلی سریع حستان را بیان کنید:

میرزا کوچک‌خان؟

سن ما قد نمی‌دهد اما از او تعریف می‌کنند.

فیگو؟

بی نظیر. مثل او دیگر نمی‌آید.

علی نظرمحمدی؟

مرد. دست مرا گرفت و انشاءالله خدا هم دستش را بگیرد.

محمد مایلی کهن؟

دل پاکی دارد.

پیاده‌راه شهرداری؟

فوق‌العاده و فوق‌العاده و فوق‌العاده.

اناربیج؟

تا حالا نخوردم.

تیر دروازه؟

خاطره خوب، قهرمانی پرسپولیس.

ریزگرد؟

بلای جان ما خوزستانی‌ها که به آن عادت کرده‌ایم.

افشین قطبی؟

سوال بعدی.

کارتون مورد علاقه؟

سندباد و میتی‌کومان.

یک آرزو؟

یک آرزو نمی‌توانم بکنم. چون غیر از سلامتی مردم کشورم و سلامتی خانواده‌ام، صعود سپیدرود به لیگ برتر است

Share