اعتدال را نقد کنیم
من همواره گفته ام و خواسته ام که اعتدال موجودیتی مستقل پیدا کند؛ مستقل از اصلاحات و اصول گرایی به یک گفتمان تبدیل شود. به یک جریان اجتماعی سوم تبدیل شود.
وقتی کاری می کنیم باید نقد شویم. اگر کارمان مرتبط با قدرت باشد نقدمان هم باید بیشتر باشد.« اگر صاحب قدرت باشیم آن وقت باید خود به استقبال نقد برویم» نه آنکه از نقد گریزان بشویم.
این چنین نقدی به قصد اصلاح است نه بن افکنی. نقدی درون نگرانه است و همدلانه. نه ریشه می زند و نه تنه را. نقدی است که می خواهد ریشه بسازد و ریشه بیفزاید.« نقد درون گفتمانی است نه گفتمان زدایی».
چرا چنین نقدی خوب است و همه کسان باید به استقبالش بروند؟ وقتی نقد «سره از ناسره جدا کردن» و رساندن آن عمل و نظر به درجه خلوص باشد دیگر چه هراسی از پذیرش آن موجود است؟ وقتی نقد به مفهوم قضاوت دوجانبه در خصوص یک موضوع باشد؛ وقتی نقد به معنای «بهینِ چیزی را گزیدن» باشد؛ وقتی نقد همان پیدا کردن خوبی ها از میان بدی ها باشد؛ وقتی « نقد به یک اثر کمک می کند تا که آن اثر اعتبار یابد»؛ آیا باید از چنین نقدی حذر نمود و از آن روی برگرداند؟ نقدی که باعث می شود نقاط ضعف کاری اصلاح شود، چرا باید از آن پرهیز کرد؟
اعتدال ما امروز به این نقد نیازمند است. اعتدال امروز بر مسند قدرت نشسته و همانند هر صاحب قدرتی به نقد نیاز دارد تا ناسره هایش برای طرفدارانش مشخص شود و در جهت بهین گزیدن حرکت کند. اعتدال ما امروز با دشواریهای زیادی روبروست و برای برون رفت از آنها بیش از هر چیز به نقد نیاز دارد تا بدیهایش را آشکار کند و از آنها حذر نماید. وقتی اعتدال چنین کند و به سمت اصلاح خود سوق یابد آنگاه است که اعتبار می یابد. «اعتبار اعتدال به زدودن زشتی هایش است نه اصرار بر بدیهایش».
چرا باید به نقد اعتدال نشست؟ چون می بینیم که برخی مدیران اعتدال آمارهایی از پیشرفت هایشان ارائه می کنند که جامعه در قبال آن یا سکوت می کند و یا نمی پذیرد. تردیدی نیست که فضای کشور تغییر کرده و مسیر بسیاری از تصمیمات نادرست مسدود شده است. اما گاه می بینیم همانهایی که تولید کننده همان آمارهای قدیم بوده اند و چنان تصویر مثبتی از نتایج تصمیمات شان ارائه می کردند الان به تولید کننده آمارهای جدید برای مدیران جدید اعتدالی تبدیل گشته اند! آن زمان خیلی ها می گفتند تصویر مثبت این متخصصان تولید آمارها صحت ندارد که بعدها دیدیم نداشت. الان هم می بینیم اینان مشغول تولید کار همیشگی شان هستند: ساختن تصویرهای مثبت کاذب! این گونه است که «جامعه چنین تصویرهای کاذبی را نمی پذیرد». آیا قصدمان فریب جامعه است یا روزمه سازی مثبت برای خودمان. جامعه فریب نمی خورد یا حداقل در درازمدت فریب نمی خورد. روزمه سازی هایمان هم تنها به درد حال می خورند و دست مان در ادامه رو خواهد شد. پس هر دو سرانجامی خوش نخواهد داشت. آری! این تصویرها باید به نقد گذاشته شود و کار این تصویرگران باید زیر ذره بین منتقدان قرار گیرد.
چرا باید به نقد اعتدال نشست؟ چون می بینیم «مدیرانی در دولت اعتدال منصوب شده اند که یا اعتقادی به آن ندارند و یا التزامی بدان نشان نمی دهند». اعتدال یعنی واقعیت محوری. اخذ تصمیم بر مبنای شناخت درست واقعیت. وقتی آمارسازی می کنیم یعنی واقعیت را نمی شناسیم و تصمیم سازی ما بر پایه این آمارسازی ها ناقض اصل واقعیت محوری اعتدال است. مدیرانی که کارشان تولید آمارهای قشنگ برای خوشایند مسئولان است نه باوری به اعتدال دارند و التزامی بدان. این چنین مدیرانی برای اعتدال سم مهلک هستند از آن نوع که موریانه وار بدنه اعتدال را می خورند و می مکند تا آنگاه که دیگر رمقی در آن یافت نشود. آن زمان کنار نهادن این بدن بی رمق با نسیمی مقدور است و اینها سراغ نورسیده دیگر می روند و همین مصیبت ادامه می یابد.
چرا باید به نقد اعتدال نشست؟ چون می بینم اعتدال در سطح شهرستانها رسوخ نکرده است. مدیران شهرستانی با تفکر دولت قبل یا هنوز تغییر نکرده اند و یا چرخه مدیریتی در این سالها به گونه ای تعبیه گشته که مدیرانی مقام محور پرورش می دهد و البته از آنها حراست هم می کند! مدیرانی که یاد گرفته اند چگونه خود را با هر موقعیت جدید سیاسی تطبیق دهند. اینها وانمود می کنند که با شرایط جدید هماهنگ هستند اما در واقع تنها با خودشان عهد بسته اند و نه هیچ آرمان و عقیده ای. اصطلاحا اینها را باید «مدیران مرده شور صفت» نام نهاد. هر دولت جدیدی که روی کار بیاید آنها حاضرند و قادرند آن را بسان یک مرده جدید بشورند و اصلا برایشان فرقی نمی کند که این مرده یعنی همان دولت جدید چه شمایل و مسلکی داشته باشد. آنها تنها به کارشان می پردازند. این مرده شوران بوروکرات از صدر نظام دیوان سالاری ما تا ذیل آن حضور دارند و بواسطه حضور این مرده شوران مدیر گونه است که تغییرات سیاسی دولتها به چشم نمی آید و اصولا اتفاق نمی افتد. دولت اعتدال باید فکری به حال این مدیران بکند که عین زالو به دولتها می چسبند و خون تازه ای را می مکند که مایه حیات دولتهای جدید است. خون مانده و گندیده دیگر توانی برای زنده ساختن دولتها ندارد. نتیجه کار تکرار روزمرگی دولتهای متفاوت است. باید به نقد اعتدال بنشینیم تا این زالوهای مدیر صفت آن را به دام روزمرگی و بی خاصیتی گرفتار نکنند. یادمان باشد «اعتدال هنوز به میان مردم عادی راه نیافته است».
چرا باید به نقد اعتدال نشست؟ چون یکی از ویژگیهای اعتدال «تغییر تدریجی امور» است. حتی افراط در پیشرفت و توسعه یا سرعت غیرمجاز در بهبود وضعیت مردم خود می تواند کاری خسارت بار باشد. ابتدا باید زیرساختهای لازم را برای تغییر فراهم نمود. حال سوال این است که چه کسانی باید این زیرساخت های لازم تغییر را مهیا نمایند. تطابق بین ابزار و هدف برای موفقیت جنبه حیاتی دارد. اعتدال هدف دارد و می دانیم که شرایط موجود برای رسیدن بدان هدف مهیا نیست. پس باید ابزارها یا همان زیرساخت ها را فراهم کرد. آیا مدیرانی که به اندیشه و دولت اعتدال اعتقاد ندارند می تواند این زیرساخت ها را فراهم سازند؟ مدیرانی که تنها به فکر حفظ موقعیت خود هستند ماهیتی محافظه کار پیدا می کنند در حالی که «توسعه به تهور و جسارت نیاز دارد». واقعیت این است که فضای حاکم بر بسیاری از مدیران کنونی دولت اعتدال نه تهور است و نه تفکر. منظورم از تهور ایجاد بی ثباتی نیست. معضل اصلی دولت اعتدال رکود اقتصادی حاکم بر کشور است. راه حل خروج از این رکود ایجاد فضای جدید برای سرمایه گذاری است. یعنی تغییر لازم است تا فضای جدیدی حاصل شود. این فضای جدید را همان مدیران و کارگزاران نمی توانند ایجاد کنند. یا اعتقادی بدان ندارند یا قادر به ایجاد آن نیستند. تهور مورد نظر من یک مفهوم علمی است و در حوزه اقتصاد اندیشیدن راه های برون رفت از بن بست های موجود معنا می دهد. اما چون مدیران غیر توسعه گرا تنها به حفظ وضع موجود می اندیشند قادر به تهور نیستند. این مدیران مرده شور مسلک نه تنها قادر به تهور نیستند بلکه جریان روان رودخانه را به مرداب راکد تبدیل می کنند که تنها امکان حیات برای برخی آبزیان مهیا می کند. افرادی مانند خودشان! پس هدف اعتدال تدریجی کار کردن به سمت جلو است و آرامش مورد نظر آن با سکون فرق می کند. مساله کنونی این است که « ثبات جایش را سکون داده است و این مدیران متخصص سکون هستند».
چرا باید به نقد اعتدال نشست؟ چون می بینیم جریان سازی اجتماعی یادش رفته است و ارتباط بین سر اعتدال و تن آن دارد قطع می شود. بدترین آسیب برای یک دولت و اصحاب قدرت این است که فکر کنند همه چیز را می دانند و خود را بی نیاز به نخبگان و توده مردم بدانند. اگر چنین شود بایدکارشان را تمام شده بدانیم. حزب و دولتی که می خواهد تک بگوید و از دیگران انتظار دارد که تنها بشوند یعنی درها را به روی خلاقیت بسته است. سر اعتدال نباید فکر کند که همه چیز می داند و این همه چیز دانسته خود را تنها باید به بدن مطیعش منتقل نماید. مغز فرمانده است اما وقتی خون بدان نرسد معیوب می شود و ناتوان از صدور دستورات لازم. میان جسم و مغز ارتباطی دوجانبه برقرار است اما ظاهرا برخی این رابطه را یکجانبه می بینند. اینجاست که باید بر خود لرزید زمانی که دولتمردان خود را بی نیاز از مردم بپندارند. واقعیت این است که «اعتدال سر دارد اما از تن متناسب با آن بی بهره است». اعتدال اگر فکری به حال تن سازی یا همان جریان اجتماعی شدن نکند با گذر این ایام قدرت محو خواهد شد. اتکای بیش از حد اعتدال به سرش بدان تن نحیف و لرزانی می دهد که با هر اندک توفانی قابل محو شدن خواهد بود. پس توصیه می کنم به آنچه هست غرّه نشوند و نیروی اجتماعی شدن را از یاد نبرند که وقتی باد مخالف وزید این نیروی اجتماعی است که به کار می آید نه آن قدرت مستعجل.«تن کنونی اعتدال عاریتی است و متعلق به سر دیگری. اعتدال باید برای سرش، تنی درخور بسازد».
چرا باید به نقد اعتدال نشست؟ چون اعتدال تعادل گراست. اعتدال یعنی ضرورت توجه به همه جنبه های یک موضوع و همه ابعاد جامعه. باید خودمحوری و نگرش تک بعدی کنار گذاشته شود تا از ظرفیت همه نیروهای مرتبط استفاده شود. می گویم اعتدال را نقد بکنیم چون گاه فکر می کنم که تعادل در ترکیب نیروهای متحدش دارد برهم می خورد. عارف گله می کند که برخی وزرای اعتدالی دولت در جریان انتخابات ریاست مجلس دخالت کرده اند و عامدانه او را کنار زده اند. نظر من این بود که یا باید بیطرف می ماندند و یا با صراحت و شفافیت موضوع را با خود عارف در میان می گذاشتند. نمی دانم چنین کاری کرده اند یا نه. اگر عنوان کرده اند که هیچ، مسئولیتش با خود عارف است اما نگفته باشند در اتحاد استراتژیک اصلاحات و اعتدال خدشه وارد می کند. امری که نباید رخ بدهد. عارف متحد استراتژیک اعتدالیون است. اصلاح طلبان همان بدن عاریتی اعتدال هستند. با استراتژی انتخاباتی نادرست اعتدالیون در سال گذشته وابستگی اعتدال به تن اصلاحات دوچندان شده است. انتخابات ریاست مجلس هم دلخوری بافته و بر مشکل ها می افزاید. باید پرخیز کرد.
من همواره گفته ام و خواسته ام که اعتدال موجودیتی مستقل پیدا کند؛ مستقل از اصلاحات و اصول گرایی به یک گفتمان تبدیل شود. به یک جریان اجتماعی سوم تبدیل شود. اما هیچ وقت منظورم این نبوده که پیوند و اتحادش را با متحدانش برهم زند. در این میانه، اعتدالیون باید بدانند که اصلاحات کانون اصلی ائتلاف اعتدال است و اصولگرایان میانه کانون فرعی آن. نباید از یاد اعتدالیون برود که هر گونه برهم خوردن این توازن در اتحاد یعنی تکرار خطاهای گذشته. یادمان نرود که اعتدال هنوز نوپاست و وظیفه ماست عاقلانه خود از این نهال نوپا حراست کنیم. اعتدال را نقد کنیم.
دکتر هادی نوری – استاد دانشگاه گیلان
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه