در باب یک جعل; این دیوار کج تا به کجا بالا خواهد رفت
در طول روز و بنا به حرفهام – روزنامهنگاری، بسیار برخورده ام به متن هایی جعلی که بنام صاحب هنران ایرانی، جا زده شده!
در شبکه ی تلگرام گوشی همراهم، دوستی برایم مینویسد که بگویم این شعر از احمد شاملوست یا خیر؛ و بعد بلافاصله شعرکی را که انگار دست به دست و از طریق همین شبکه ها به نظرش رسانده شده، برایم میفرستد. متن چنین است:
«متنی زیبا از احمد شاملو
یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش رفتم بیرون و موقع بازگشت به خانه باران گرفت… گلی شد.
و من بی خیال پیاش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویمش پاک میشود شستمش!
ولی پاک نشد…
بعدها هر چه شستمش پاک نشد؛
حتی یکبار هم به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت!
آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت:
«این لباس چِرک مرده شده!»
گفت:
«بعضی لکهها دیر که شود، میمیرند؛ باید تا زنده اند پاک شوند!»
چرک مُرده شد…
و حسرت دوباره پوشیدنش به دلم گذاشت!
بعید نیست اگر بگویم دل آدما هم کم ندارد از لباس سفید!
حواست که نباشد لکه میشود!
وقتی لکه شد اگر پیاش را نگیری، میشود چرک…
به قول صاحب خشکشویی «لکه را تا تازه است، تا کهنه و چرک مرده نشده باید شست و پاک کرد… وگرنه امکان داره تا یه عمر براى به موقع پاک نکردنش تاسف بخوری!»
برای دوستم مینویسم که این متن ابدا متعلق به شاملو نیست و… او به دانستههایم اعتماد دارد و باور میکند و باز میرود سر در کار خود و شنیدهها و دیدههایش…
اما کسی که از شاملو، اندکی شعر و متن خوانده باشد، به راحتی متوجه ویژگی تفکر و نوع متن شاعر خواهد شد و با خواندن این متنهای جعلی، به راحتی پی به کذب روایتگر خواهد برد.
در طول روز و بنا به حرفهام – روزنامهنگاری، بسیار برخورده ام به متن هایی جعلی که بنام صاحب هنران ایرانی، جا زده شده!
متنهایی بنام حسین پناهی بخت برگشته که در زمان حیاتش بقدر و قاعده ارج ندید و بعد از مرگش نورانی شد! یا که متنهایی بنام جناب سایه -ابتهاج، یا فروغ فرخزاد و صادق هدایت و علی شریعتی و… که گاه سنگینی ابتذال در تفکر نویسنده اصلی متن، آنقدر شدید است که آدم خدا را شکر میگوید که این شاعران و نویسندگان مورد اشاره در قید حیات نیستند و نمیبینند این خباثت عجیب را که در حقشان روا شده، آن هم بعد از مرگ!
خوب از عوارض هر تکنولوژی تازهای، همین بس که آفاتی را هم با خودش به میان میآورد، اما باور کنید چنین اتفاقی تا بحال، در ایران، نمونه نداشته و آدم انگشت به دهان، حیران میماند از این باب که این کدام اتاق فکری است که نشسته و تولید تفکر و مضمون مبتذل و زردی از خودش صادر و آن وقت به نام شاعر و نویسندهی بلندمرتبهی کشورمان در این دنیای مجازی کرده است؟!
نویسندگان این متنهایی که دست به دست بین مردم اغلب بیاطلاعمان میشود، اگرحقانیتی برای تفکرشان قایل باشند، این سوال در ذهن آدم شکل میگیرد که چرا خود را در پس نامهای بزرگ، پنهان میکنند؟
مگر نه اینکه آفریننده هر اثری هنری، دوست دارد که تفکر اورژینالش را به مخاطب و با نام خودش عرضه کند و اینجا چرا همه چیز باژگون جلوه داده میشود و بنام دیگری؟
اما در این میان عدهای هم معتقدند که این تقلب ایرادی ندارد و همینکه این متنها باعث میشوند که مردم بخوانند، کافی است و سرانه مطالعه مثلاً بالا میرود و قس علیهذا و به نظرم این تفکری اشتباه است.
چون که درهمه جای دنیا چیزی به اسم کپی رایت وجود دارد که از حقوق مصنف دفاع میکند و در کشور ما این قانون ابدا رعایت نمیشود و البته چه حقها که در این میان زیر پا گذاشته نمیشود… و این دیوار کج تا به کجا بالا خواهد رفت؟
پیمان برنجی
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه