پشت هر فرمان، یک زندگی (گزارشی میدانی از رانندگان تاکسی اینترنتی رشت)
این گزارش بر اساس مصاحبه با ۱۵ راننده تاکسی اینترنتی در رشت طی دو هفته آذرماه ۱۴۰۴ تهیه شده است. مصاحبهها بهصورت حضوری و در حین سفر انجام شده و نامها به دلیل رعایت حریم خصوصی تغییر یافتهاند، اما داستانها واقعی هستند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، در گزارشی میدانی از رانندگان تاکسی اینترنتی رشت به قلم فرشته نرگسی آمده است:
رشت، شهری با خیابانهای بارانی و کوچههای پر از خاطره، امروز میزبان نسلی تازه از رانندگان است. کسانی که فرمان خودروشان نهتنها وسیلهای برای جابهجایی مسافر، بلکه ابزاری برای بقا و امید شده است.
تاکسیهای اینترنتی در این شهر، همانند بسیاری از نقاط ایران، به بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمره مردم بدل شدهاند. اما پشت این حضور پررنگ، داستانهایی نهفته است؛ داستانهایی از تلاش، فرسودگی و آرزوی زندگی شرافتمندانه.
مطالبات و مشکلات
کمیسیونهای سنگین: پلتفرمها تا ۲۵درصد درآمد را برمیدارند، در حالی که راننده هزینه بنزین، تعمیر و استهلاک خودرو را میپردازد.
یارانه سوخت ناکافی: با ساعات کار ۱۰-۱۲ ساعته، سهمیه بنزین فعلی پاسخگوی نیاز واقعی نیست و رانندگان مجبور به خرید بنزین آزاد میشوند.
نرخهای نامتناسب: کرایههای فعلی نه تنها با تورم همگام نشده، بلکه گاه حتی هزینههای عملیاتی خودرو را پوشش نمیدهند.
فقدان بیمه و حمایت اجتماعی: اکثر رانندگان فاقد بیمه درمانی و تأمین اجتماعی هستند و در صورت بیماری یا حادثه، هیچ پشتوانهای ندارند.
نبود تشکل صنفی: عدم سازماندهی قوی باعث شده صدای این قشر بهندرت به گوش سیاستگذاران برسد.
صداهای میدان
احمد، رانندهای ۴۵ساله که از صبح تا شب پشت فرمان است:
«ما فقط میخواهیم زندگی کنیم. دیروز ۱۱ ساعت کار کردم، درآمدم ۸۰۰ هزار تومان بود. بعد از بنزین و کمیسیون، چی میمونه؟ نه ثروتمند میخوایم بشیم، فقط با آرامش زندگی کنیم.»
زهرا، یکی از زنان راننده که با چالشهای دوگانه روبهروست:
«ما زنها که این کار را انتخاب کردهایم، نیاز به حمایت بیشتری داریم. باید احساس امنیت کنیم. بعضی وقتها مسافر رو سوار میکنم، ترس دارم. اما چارهای نیست، باید کار کنم.»
حمید، بازنشستهای که میگوید نباید اینجا باشد:
«من که بازنشسته هستم، نباید مجبور باشم دوباره کار کنم. حقوق بازنشستگی باید کافی باشد. اما الان اگر کار نکنم، زندگی نمیچرخه.»
مجید، جوان ۲۸سالهای که آیندهاش در ابهام است:
«ما جوانها میخواهیم آینده داشته باشیم. میخواهیم بتوانیم ازدواج کنیم، خانواده تشکیل دهیم، زندگی بسازیم. اما با این وضع، چطور؟ من سه سال دیگه سی سالمه، هنوز نمیتونم فکر ازدواج باشم.»
زندگی روزمره رانندگان
رانندگان تاکسی اینترنتی در رشت اغلب روزی ۱۰ تا ۱۲ ساعت کار میکنند. بارانهای مداوم شمال، ترافیک خیابانهای مرکزی و هزینههای بالای تعمیر و نگهداری خودرو، فشار مضاعفی بر آنان وارد میکند.
بسیاری از آنان شبها با خستگی به خانه بازمیگردند. یکی از رانندگان میگوید: «اجاره خانهام ۸ میلیون است. من باید ماهی حداقل ۱۵ میلیون درآمد داشته باشم تا زندگی کنم. اما بعضی ماهها حتی به ۱۲ میلیون نمیرسم. آخر ماه باید قرض کنم.»
این تنها داستان یک نفر نیست؛ داستان صدهاست.
تحلیل اجتماعی و فرهنگی
این رانندگان تنها یک گروه شغلی نیستند؛ آنان نماینده طیف گستردهای از جامعهاند:
زنان که با حضور در این عرصه، مرزهای سنتی را میشکنند اما نیازمند امنیت و حمایت بیشتری هستند.
بازنشستگان که به دلیل ناکافی بودن حقوق، ناچارند دوباره وارد چرخه کار شوند و در سنی که باید استراحت کنند، ۱۰ ساعت پشت فرمان بنشینند.
جوانان که آیندهشان در هالهای از ابهام است و شغل پایدار نمییابند، و رویای ازدواج و خانواده برایشان به یک آرزوی دستنیافتنی تبدیل شده است.
این وضعیت بازتابی از بحرانهای بزرگتر اقتصادی و اجتماعی کشور است؛ از نبود حمایتهای اجتماعی گرفته تا ضعف در سیاستگذاری شهری. وقتی یک بازنشسته مجبور است ۱۰ ساعت در روز رانندگی کند، یعنی سیستم حمایتی ما شکست خورده است.
سخن پایانی
پشت هر فرمان، انسانی نشسته است؛ انسانی با خانواده، رؤیا و حقوق. چه زن باشد چه مرد، چه جوان باشد چه بازنشسته، همه سزاوار زندگی شرافتمندانهاند.
وقتی صبح سوار تاکسی میشویم، باید به یاد داشته باشیم که راننده شاید یک مادر باشد که برای تأمین زندگی فرزندانش تلاش میکند؛ شاید یک معلم بازنشسته باشد که حقوقش کفاف زندگی نمیدهد؛ شاید یک جوان باشد که برای آیندهاش میجنگد.
شاید وقت آن رسیده است که به این انسانها احترام بگذاریم. چه با پرداخت انعام منصفانه، چه با حمایت از مطالباتشان، چه با گفتن یک جمله ساده: «ممنون از زحماتتان.»
دیدگاه