«مهدی کاشفی‌فرد» پژوهشگر حوزه ارتباطات و رسانه

حکومت از سلبریتی بدش نمی‌آید اما دوست دارد سلبریتی‌ها مطابق با میلش حرکت کنند

«مهدی کاشفی‌فرد» پژوهشگر حوزه ارتباطات و رسانه می‌گوید: خطای شناختیِ «همراهی با جماعت بیشتر» اشتباهی بود که برخی سلبریتی‎‌ها انجام دادند و محتوایی را منتشر کردند که هم‌راستا با واقعیتی نبود که در جامعه در حال رخ‌دادن بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، سلبریتی پدیده جامعه امروز با ارتباطات گسترده و پیچیده‌ای است که بر بستر شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های نوین شکل می‌یابد و بر روندها و عرصه‌های مختلف به نحوی بی‌سابقه اثرگذار است. سلبریتی از زمین فوتبال ممکن است به مرکز توجه عمومی برسد یا تشک کشتی؛ از صحنه سینما یا صفحه تلویزیون.
برخی به دلیل شخصیت هنری و فرهنگی و طیفی به‌دلیل فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی یا بهره‌مندی از ثروتی کم‌نظیر به وادی سلبریتی‌ها پا گذاشته‌اند. عده‌ای را هم رسانه‌ها بی‌هیچ هنر خاصی سلبریتی کرده‌اند؛ چهره‌هایی که در یک ویژگی مشترک‌اند و آن مشهور بودن است.

در این زمینه ایرنا با «مهدی کاشفی‌فرد» پژوهشگر حوزه ارتباطات و رسانه نیز گفت‌وگویی کرده است.

ایرنا: تعریف و جایگاه سلبریتی‌ها در جامعه ما چیست و برای جامعه چه میزان مرجعیت دارند؟
از اساس سلبریتی‌ها به عنوان پدیده‌هایی مرتبط‌ با فرهنگ‌ جهانی، چهره‌هایی هستند که با حوزه‌های صنعت سرگرمی پیوستگی دارند؛ چه در حوزه هنر و چه در حوزه ورزش. در واقع سلبریتی‌ها چهره‌هایی هستند که در حوزه سلایق و علایق شکل می‌گیرند و رسانه‌ها نقش برجسته و پررنگی در ساختن این چهره‌ها دارند.
سلبریتی‌ها به کمک رسانه‌ها به عنوان الگوهای موفقیت و سبک زیستن انسان‌ها مطرح می‌شوند و در جامعه‌ای که بیش از هر چیز مبتنی بر فرهنگ بصری است، مورد توجه قرار می‌گیرند. همچنین اقتصادهایی که بیشتر متمایل به چشم و دیدن هستند، بیشتر به سمت سلبریتی‌ها سوق پیدا کرده‌اند. سلبریتی‌ها دقیقا بر اثر همین فرایند کانون توجه بینندگان شده‌اند.

همیشه نظر یک سلبریتی با واقعیت همسو نیست

ایرنا: حاکمیت چه نقشی در تقویت یا تضعیف نقش سلبریتی‌ها در جامعه دارد؟
به نظر می‌رسد آن‌قدر که مساله سلبریتی به‌عنوان یک پدیده جدید در برابر ساختارهای سنتی، در کشور ما با چالش‌ساز به نظر آمده، در سطح جهانی اینگونه نیست. سلبریتی‌ها با فرهنگ جهانی پیوند گسترده‌ای دارند و طبعا در جریان مبادلات فرهنگی‌ که اتفاق می‌افتد، هنرمند در کانون توجه قرار می‌گیرد؛ همانگونه که در حوزه‌هایی مانند ورزش و سینما، بازیگران و ورزشکارانِ این دو حوزه بیشترین تماس و ارتباط را با پدیده‌های جهانی و فرامرزی دارند.

این را هم باید در نظر بگیریم که هنر و ورزش پدیده‌های فراملی محسوب می‌شوند. برای مثال در جام جهانی، تعاملاتی که در کشور میزبان اتفاق می‌افتد، تعاملات بین‌فرهنگی است. پس سلبریتی‌ها که عموما به حوزه هنر و ورزش تعلق دارند، بخشی از رفتارهایی که انجام می‌دهند، مبتنی بر فرهنگ جهانی است. بسیاری از کشورها در فرایند جهانی‌شدن نسبت خود را با جهانی‌شدن مشخص کرده‌اند؛ یا عموما همراه شده‌اند یا وجوهی را پذیرفته‌اند و وجوهی را کنار زده‌اند یا این که در برابر فرهنگ جهانی‌شدن مقاومت کرده‌اند.

در فرهنگ ما، حکومت نقش خود را خیلی فربه و چاق تعریف و در همه حوزه‌ها ورود می‌کند. حکومت دارد برای نوعی الگوسازی تلاش می‌کند که به‌دلیل خاستگاه فرهنگی متفاوت، با آنچه مورد نظر و توجه سلبریتی است، در تعارض است؛ به این معنا که تعارض‌هایی که بین حکومت و سلبریتی‌ها مشاهده می‌کنید، دقیقا بر اساس نیازها و ترجیحات ذهنی آن‌هاست. حکومت برخی نیازها و ترجیحاتی دارد و بر اساس آن یک‌سری مسیرهایی را تعیین می‌کند و فضای ذهنی و ترجیحات سلبریتی‌ها هم سبب شده آنان به مسیر دیگری بروند.
اینکه حکومت با سلبریتی‌ها با چالش روبه‌رو شده، طبیعتا به این دلیل است که سلبریتی به دلیل دیده‌شدن، یک مرجعیتی هم پیدا می‌کند که با درست یا غلط بودن آن کاری نداریم. این مرجعیت، الزاما همسو با خواست و ترجیحات حاکمیت نیست. در همین حال، چشم معمولا آنچه را تکرار می‌شود به عنوان یک الگو یا رفتار مطلوب در نظر می‌گیرد.

این فضای تعارض‌آمیز سبب شده سلبریتی در کشور ما به چالش تبدیل شود و تلاش‌هایی هم که حکومت برای مواجهه با سلبریتی انجام می‌دهد، تاکنون شکست خورده؛ این در حالی است که خود حاکمیت اتفاقا فضای سلبریتی‌سازی را ترویج می‌کند؛ لذا اینکه ما بپرسیم آیا نزد حکومت سلبریتی‌بودن بد است، پاسخ منفی است. اتفاقا خود حکومت از سلبریتی بدش نمی‌آید اما دوست دارد سلبریتی‌ها مطابق با میلش حرکت کنند. این مساله، اتفاقا، ظرافت می‌خواهد اما به نظر می‌رسد جزم‌اندیشی‌هایی که در حوزه فرهنگ وجود دارد، ظرافت‌هایی را که در حوزه‌های هنری و فرهنگی لازم است، نادیده می‌گیرد.

هنر به معنی ترجمه واقعیت به شکلی از زیبایی است. این کارِ ظریفی است و این درک از هنر در حال حاضر در میان سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران وجود ندارد. طبیعتا در چنین شرایطی، برخی موضع‌گیری‌هایی از سوی سلبریتی‌ها اتفاق می‌افتد. از طرفی، رسانه نیز به واقعیت ضریب می‌دهد و فردی که ساخته‌شده رسانه است، عموما وقایع را به جای اینکه همان‌گونه که هست درک کند، آن را ضریب‌یافته و در نتیجه غیرواقعی درک می‌کند.
ما با واقعیتی روبه‌روییم که از سوی رسانه تشدید شده؛ لذا ممکن است نظری که یک سلبریتی می‌دهد، با آنچه واقعا در حال رخ دادن است، همسو نباشد و متاثر از واقعیتِ مجازی باشد نه واقعیتِ واقعی.

سلبریتی‌ها هم دچار خطای تحلیل می‌شوند

نقش سلبریتی‌ها را در حوادث اخیر چگونه ارزیابی می‌کنید و چگونه می‌توان این نقش را منطقی‌تر کرد؟
سلبریتی، از اساس هر اعتباری را که دارد از دیدن مردم می‌گیرد و این عبارتی که «من چیزی نیستم جز اعتباری که مردم داده‌اند» در نوع خود درست است اما واقعیت اینکه سلبریتی درست مثل ما شهروندان است و حق اظهار نظر دارد. اما این خطای ذهنی است که چون سلبریتی‌ها فالوور و بیننده بسیاری دارند، پس احتمالا، یک مرجعیت خلل‌ناپذیری هم دارند و هر حرفی می‌زنند درست است.

وقتی سلبریتی در جایگاه مرجعیت قرار می‌گیرد، باید اهل تأمل و درنگ باشد. اما رسانه ما را به افرادی فوری و پرشتاب تبدیل کرده است. سلبریتی‌ها با منِ شهروند معمولی که سلبریتی نیستم، هیچ فرقی ندارند. ممکن است آنها هم دچار خطا در تحلیل یا آگاهی سیاسی‌شان و یا خطا در آگاهی رسانه‌ای شوند. واکنش به موضوع‌های مهم، مانند مسائل سیاسی، مستلزم این است که سلبریتی‌ها با تأمل و درنگ شرایط را تحلیل کنند. در خصوص اتفاقاتی که در ماه‌های اخیر افتاد، خطای شناختیِ «همراهی با جماعت بیشتر» خطایی بود که برخی سلبریتی‎‌ها انجام دادند و محتوایی را منتشر کردند که هم‌راستا با واقعیتی نبود که در جامعه در حال رخ‌دادن بود.

سلبریتی‌ها هم باید همه ضوابطی را که عموم جامعه با آن مواجهند، رعایت کنند

آیا می‌توان تاثیرگذاری اجتماعی سلبریتی‌ها را ضابطه‌مند کرد یا تحت مدیریت درآورد؟
از اساس، شبکه‌های اجتماعی فضای ضابطه‌گریز و ساختارشکن دارند. این که ضابطه درست کنیم یا نکنیم، درخواست‌های یک ساختار سیاسی سنتی است که می‌خواهد مرجعیت خود را حفظ کند. باز تاکید می‌کنم که سلبریتی فرقی با عموم جامعه ندارد و همه ضوابطی را که عموم جامعه باید داشته باشند، باید رعایت کند.

اینکه درخواست کنیم سلبریتی‌ها مالیات بدهند، درخواست درستی است و اینکه محتوای درستی نگذارند، طبعا، باید از آنها مطالبه‌گری شود که چرا این محتوا را انتشار داده‌اند. لذا ضابطه‌مندی یک ضابطه‌مندی خاص یا قشری نباید باشد بلکه یک ضابطه‌مندی شهروندی باید باشد.

مقررات‌زدایی راه درست‌تری پیش پای سلبریتی‌هاست

شیوه تعامل و رفتار متقابل با سلبریتی چگونه باید باشد؟
نداشتن فضا برای هر گروهی از جامعه، حس طردشدگی را به آن گروه می‌دهد. در مواجهه با سلبریتی‌ها، همه به مقررات‌گذاری فکر می‌کنند اما به نظر می‌رسد مقررات‌زدایی راه درست‌تری پیش پای سلبریتی‌هاست. در یک قاعده کلی، ضابطه باید در کمترین حد خود باشد و به ضروریات اکتفا شود اما در کشور ما از سوی حاکمیت، ضابطه‌های حداکثری وضع می‌شود که حس طردشدگی و کنترل را به افراد می‌دهد. این ضابطه‌ها همه ابعاد چه در تولید اثر چه در کنش‌گری دربرمی‌گیرد.

به نظر می‌رسد سیاست‌های تشویقی یا ترویجی، بیشتر پاسخگوی مواجهه با سلبریتی‌ها باشد تا سیاست‌های کنترلی و تنبیهی. یادتان بیاید پس از اکران فیلم «برادران لیلا» در کن اعلام شد هر کسی با این فیلم همکاری کرده است، مشمول سیاست تنبیهی می‌شود. این ادبیات ناظم‌های مدرسه است در حالی‌ که مواجهه با چهره‌های جامعه نیاز به ظرافت دارد. وقتی با یکی از نماینده‌های یک قشر اینگونه صحبت شود، طبیعی است در ذهن سایر افراد آن قشر، نیز خطر تهدید سیاست تنبیهی حس می‌شود.

خطای یک سلبریتی‌ها را نباید به پای همه نوشت؛ در کنار آن برخی مولفه‌های حقوقی در کشور وجود دارد که عام است و همه را، جدا از اینکه به چه قشری تعلق دارند، دربرمی‌گیرد. اینکه بگوییم جای هنرمند یا سلبریتی در زندان نیست، اشتباه است؛ هنرمند از نظر هنرمندبودنش متخلف نیست اما ممکن است با خبری دروغ، جامعه را ملتهب کند. پس قانون باید در برابر چنین مساله‌ای ورود کند و سلبریتی هم چون رسانه دارد و می‌تواند سروصدا ایجاد کند، نباید برای خود امتیاز فراقانونی قائل باشد.

Share