علی علیزاده ازبری؛

هنوز و هنوز هم راه توسعه از آموزش و پرورش می‌گذرد

تقریبا از همان دوران، نهایتاً با یک دهه تاخیر، خیلی از کشور‌ها شروع به نوشتن و اجرای برنامه‌های توسعه کردند. ما هم خیلی دیر شروع نکردیم اما چرا آن‌ها رسیدند و ما دویدیم و نرسیدیم؟!

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، علی علیزاده ازبری* نوشت:

پس از سی سال ما آینده را هم پشت سر نهادیم اما کیف نکردیم استاد.
خوب به یاد دارم استاد ما، در دوره تربیت معلم وقتی شرایط آن روز کشور را می‌دید چه امید وارانه به ما می‌گفت شما در آینده کیف خواهید کرد. در واقع او حق داشت این گونه ببیند و بیاندیشد و به ما دانشجویان آن روز منتقل بکند. جنگ تازه تمام و دوره سازندگی آغاز شده بود. برنامه توسعه کشور نوشته شده و قرار بود اجرایی بشود. شبکه آب، برق، گاز و تلفن با سرعت در شهرها و روستاها در حال گسترش بود. تلویزیون رنگی جای خود را در منازل باز کرده و کامپیوتر جاپایی در اداره‌ها پیدا کرده، سر و کله‌ی اینترنت هم پیدا شده بود. اولین دولت بعد از جنگ، با ریاست مرحوم هاشمی «دولت کار» لقب گرفته و رئیس جمهور دائماً در اخبار دیده میشد که یک روز کلنگ و روزی دیگر قیچی به دست در حال شروع یا افتتاح یک پروژه بود.
قطعاً همچین فضایی امیدوار کننده بود. علیرغم اینکه تورم و کمبود کالا‌ها وجود داشت. هنوز ارزاق کوپنی بود. شبکه حمل و نقل مشکل داشت، مستمر قطعی برق وجود داشت. برای معاینه شدن نزد حتی پزشک عمومی باید ساعت‌ها در نوبت می‌ماندی، درکلاس درس تراکم زیاد دانش آموز بود و…
با این همه وقتی استاد ما آن شرایط را می‌دید و امیدوار به توسعه کشور بود به ما میگفت شما در آینده کیف خواهید کرد! اما من بعد سال‌ها همان استاد را که عمرش داز باد را دیدم و گفتم جناب استاد ما هم بازنشسته شدیم اما کیف نکردیم.

راستی چرا به کیف نرسیدیم؟

تقریبا از همان دوران، نهایتاً با یک دهه تاخیر، خیلی از کشور‌ها شروع به نوشتن و اجرای برنامه‌های توسعه کردند. ما هم خیلی دیر شروع نکردیم اما چرا آن‌ها رسیدند و ما دویدیم و نرسیدیم؟! در تمام این سال‌ها و حالا که به سالهای پایانی برنامه ششم توسعه رسیده‌ایم بحث همه کارشناسان و کاربلدان این بود که کاروان توسعه هر کشوری لزوماً از جاده آموزش و پرورش می‌گذرد و اما متاسفانه به این نکته مهم، توجه نشد که نشد. برنامه‌ها نوشتند اما آموزش و پرورش را ندیدند تا اینکه روزگار ما این شد و حاصل آن کم توجهی اکنون بروز کرده و در انواع و اقسام آسیب‌های اجتماعی که امروزه بیداد می‌کنند رخ نموده است.
باز تراکم بالای دانش آموز در کلاس‌ها وجود دارد. باز معلمان از حقوق کم و از فرق! می‌نالند. باز معلم‌ها دنبال شغل دوم و سوم می‌گردند که تمرکز آن‌ها را از معلمی می‌گیرد. باز بیمه‌ها سر معلمان کلاه گشاد می‌گذارند. باز نسبت معلم به دانش آموز کم است. تبدیل به کارخانه تولید مدرک شده‌ایم و خروجی آموزش و پرورش دانش آموزانی هستند که نه به قدر کفایت آموزش دیده‌اند نه به اندازه پرورش یافته‌اند تا برای ورود از دروازه‌های کار و زندگی آمادگی داشته باشند. باز صرفه جویی‌ها اول متوجه برای همین بخش است. آموزش و پرورش تبدیل به بنگاه کاریابی شده است. بدنه آموزش و پرورش فرسوده است. مدارس فرسوده هستند. تجهیزات کافی نیست. مدارس شبانه روزی با سیستم تعطیل درمانی اداره میشوند و تفاوت از زمین تا آسمان است بین بعضی مدارس خاص و مدارس دولتی و…دانش آموزانی گریزان از مدارس و سند تحولی که تحول! ایجاد نکرد.
آری از همان سال‌ها گفته می‌شد که راه توسعه از آموزش و پرورش می‌گذرد اما ظاهراً برنامه‌ریزان و تصمیم گیران جامعه اعتقادی به این مهم نداشتند. شاید برنامه‌ریزان ما مفهوم توسعه را نمیدانستند. واژه توسعه پایدار را نشنیده بودند. رشد و توسعه را مترادف می‌پنداشتند. پیشرفت را در اعداد و ارقام می‌دیدند. آری ما در طول این سه دهه خیلی از منابع را از دست دادیم خیلی فرصت‌ها را از دست دادیم اما به توسعه نرسیدیم تا کیف بکنیم.
کیف یعنی اینکه تورم افسار گسیخته وجود نداشته نباشد. امنیت شغلی و اقتصادی وجود داشته باشد. کنترل نقدینگی دست دولت باشد. شاخص‌های اقتصادی مثبت باشد. آمار خشونت پایین باشد. امید به زندگی افزایش داشته باشد. فساد اداری و اقتصادی در کمترین حد خود باشد. دادگاههای ما با کاهش تعداد پرونده‌ها مواجه باشد. محیط زیست و منابع طبیعی خدادادی مورد تخریب و تهدید دائم نباشد. نگرانی از آینده در حد معمول وجود داشته باشد. شغل و ازدواج و مسکن جوانان تضمین شده باشد. معلمان پیش و پس از بازنشستگی دنبال شغل دوم و سوم نباشند. برای همه چیز برنامه مدون، واقع گرایانه و اهتمام جدی برای اجرای آن‌ها وجود داشته باشد. نمایندگان مجلس به واقع عصاره فضائل! باشند. سن ازدواج افزایش نداشته باشد. دروغ نهادینه نشده باشد. شاخص فلاکت نرخ پایینی داشته باشد. شادی و امید در چهره‌ها موج بزند. مردم هر روز اخبار اختلاس و فساد نشنوند و معلمان ما در گروه شیک‌پوش‌ترین، شاد‌ترین، فعال‌ترین، با سواد‌ترین، دانا‌ترین و دلسوز‌ترین گروههای اجتماع و مورد وثوق و احترام همگان باشند.
و در پایان اینکه، هنوز و هنوز هم راه توسعه از آموزش و پرورش می‌گذرد. همین.

*معلمی که به افتخار بازنشستگی نائل شده است.

Share