مفتح در برنامه دست خط؛

فکر نمی‌کردیم لاریجانی رد صلاحیت شود|دولت تصمیماتی نگرفته که باعث کاهش تورم شود

محمد مهدی مفتح، سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی با حضور در برنامه این هفته دستخط به بیان مطالب و دیدگاه های خود درباره مسائل گوناگون از جمله زندگی شخصی و کاری خود پرداخت.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، مشروح این گفت‌وگو به شرح زیر است:

مهمان ارجمند این هفته برنامه دستخط متولد ۱۳۳۵ و فرزند یکی از شهدای شناخته شده نهضت انقلاب اسلامی است. یکی از نمایندگان پرسابقه مجلس شورای اسلامی، به ویژه از نمایندگان عضو کمیسیون‌های اقتصادی که در فصل بودجه از ایشان زیاد شنیده‌ایم و خبرهای بکر و تازه را از کمیسیون تلفیق به شما ارائه کرده‌اند. حرف‌های گفتنی هم از وضعیت اقتصاد الآن دارند، هم از گذشته و آینده برای ما خواهند گفت، به ویژه از پدر بزرگوارشان و خاطراتی که دارند و همچنین آینده پیش روی اقتصاد ایران و شرایط اقتصادی که ما داریم.

در خدمت جناب آقای دکتر محمد مهدی مفتح هستیم. سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی و فرزند ارشد شهید مفتح عزیز که برای همه ما آشناست و البته من اول عرایضم به برخی از سوابق ایشان هم اشاره کردم.

*آقا سلام. خیلی خوش آمدید.

بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان خوب برنامه شما عرض سلام دارم.

*آقای مفتح از مجلس چه خبر؟

سلامتی شما، مجلس طبق روال خودش مشغول بررسی طرح‌ها و لوایح است. به حمدالله با دوستان عزیزی که در این دوره وارد مجلس شدند، دوستان‌خوب، انقلابی و فعال، الحمدالله رونق و نشاطی در بررسی طرح‌ها و لوایح در مجلس دیده می‌شود و ویژگی مهم این مجلس این است که تعداد جوانان نماینده به میزان قابل توجهی نسبت به مجالس قبلی رشد دارد و از طرفی جوان بودن و تجربیات، در بعضی موارد برخی از دوستان که خیلی وارد بحث‌های اجرایی نبودند، تجربه کم دوستان ما در مجلس، هم آن جوان بودنش یک نقطه قوت است و هم آن تجربه بیشتری که برای کار قانونگذاری نیاز است، ایجاب می‌کند که رسیدگی‌ها در کمیسیون، بررسی‌ها و چکش کاری‌ها بیشتر شود.

امیدواریم که با وضعیت فعلی و استقرار جناب آقای دکتر رئیسی در سمت ریاست جمهوری، شاهد فعالیت و خروجی بیشتر و کارشناسانه‌تر مجلس باشیم؛ یعنی دولت به کمک مجلس بیاید، کارشناسان دولت واقعاً در بررسی لوایح یا حتی طرح‌ها که نماینده دولت در کمیسیون شرکت می‌کند، مجلس و دولت با همدیگر کمک کنند قوانینی که تصویب می‌شود، قوانین راهگشایی در کشور باشد.

*یک کاری هم که آقای دکتر قالیباف در دوره یازدهم مجلس شروع کرده‌اند، جلسات مستمرشان با رؤسای کمیسیون‌ها است که فکر می‌کنم این موضوع به هماهنگی‌های بیشتر کمک می‌کند؟

بله. واقعاً آقای دکتر قالیباف وقت زیادی در مجلس می‌گذارد. همانطور که گفتید من چندین دوره سابقه نمایندگی در مجلس و کار کردن با رؤسای مختلف در مجلس دارم. ویژگی آقای قالیباف که بسیار به چشم می‌خورد، وقت گذاشتن برای کارهای مجلس است.

*آقای مفتح، اوضاع اقتصادی خیلی اوضاع خوبی نیست، بالاخره بخشی از آن باقی مانده از دولت قبل است ولی الان هم به خصوص نوسانات قیمتی که شاهد هستیم، مردم را اذیت می‌کند و حداقل اینکه الان دولت دارد تلاشش را می‌کند، این دیده می‌شود که دولت دارد تلاشش را می‌کند اما خیلی نتیجه‌ای ندارد، دوباره قیمت‌ها بالا می‌رود یعنی مردم برخی چیزهایی را که می‌خواهند به سختی می‌توانند تهیه کنند. تدبیر چیست؟ فکر می‌کنید کجا به ثبات می‌رسد؟ آیا این زمینه خرابی که به این دولت رسیده، همین زمینه واقعاً باقی خواهد ماند و اصلاح نخواهد شد؟

نه، اینکه قطعاً انتظار داریم و این قدرت هم وجود دارد و خداوند هم ان شاءالله به دولت کمک خواهد کرد که بتواند این مشکلات را رفع کند. بحث، سرعت و زمانی است که این کار انجام شود. مردم بسیار در زندگیشان سخت می‌گذرد. گران شدن قیمت‌ها، دستمزدها آنچنان نسبت به قیمت‌های کالاها افزایش پیدا نکرده است، حالا بیکاری هم که جای خود دارد، آنها اصلاً درآمدی ندارند. در این شرایط زندگی مردم از نظر اقتصادی به سختی می‌گذرد و باید فکری کرد.

ما در کمیسیون‌های مختلف مجلس به دنبال این هستیم، دولت هم به همین ترتیب دارند تلاش می‌کنند. البته فرماندهی این کار با دولت است، یعنی دولت است که اطلاعات را از کل کشور دارد. هر کدام از ما نمایندگان یک گوشه از کشور را می‌بینیم ولی دولت است که اطلاعات کامل دارد و می‌تواند این کار را به درستی پیش ببرد.

نکته مهم در بحث اقتصادی، زندگی و معیشت مردم، توجه به قواعد اقتصادی کشور است. ما بعضی وقت‌ها احساس می‌کنیم که توجه به این مسائل خیلی وجود ندارد. شما یک کاری انجام می‌دهید، حتماً ۱۰ جا این کار اثر خودش را نشان می‌دهد. ما بعضی وقت‌ها خیلی ساده انگاری می‌کنیم، با یک تصمیمی که یک پارامتر اقتصادی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، در ذهن ما است و داریم بررسی می‌کنیم، فکر می‌کنیم این قضیه حل می‌شود. مثلاً در گوشت و افزایش قیمتی که پیدا کرده است. البته وقتی که آن را بررسی می‌کنیم می‌بینیم آنها هم به علت نبودن خوراک دام دارند دام‌هایشان را زودتر به کشتار می‌برند. حتماً در اصل مطلب به ضرر خواهد بود چون ما داریم دام‌هایی را که می‌توانند سال‌های بعد تولید مثل کنند و افزایش یابند به کشتارگاه می‌فرستیم اما از طرف دیگر این باعث افزایش میزان گوشت عرضه شده به بازار می‌شود. این باید باعث کاهش قیمت شود اما نمی‌شود.

پارامترهای دیگر اقتصادی بر این موضوع تأثیر دارد. آنچه مهم است مجموع و خروجی این معادلات اقتصادی است که بر همدیگر تأثیر می‌گذارند و آنچه خارج می‌شود. خروجی واقعاً گران بودن است، البته گران فروشی هم وجود دارد، غیر از گرانفروشی، واقعاً گران بودن این محصولات است. قاعدتاً هر کسی که می‌خواهد قیمتی بگذارد نرخ جایگزین هم حساب می‌کند و می‌گوید من محصول و سرمایه‌ام را می‌فروشم و به کشتارگاه می‌برم باید جایگزین شود. جایگزین با چه قیمتی؟ در اینجا به نظر من دولت باید یک فکر اساسی برای استمرار کارهای اقتصادی کشور مبتنی بر اصول علمی و کارشناسی کند. اگر جایی می‌خواهد کمک کند به درستی کمک کند، به محصولات کشاورزی و دامی، زندگی مردم به درستی و در جای مناسب یارانه بدهد که به هدف اصابت کند. الان ارز ترجیحی ۴۲۰۰ مقداری داده می‌شود و این خوراک دام جزو آنهاست که این ارز به آن تعلق می‌گیرد اما در بازار انعکاس و تأثیری ندارد و باعث کاهش قیمتی نمی‌شود.

*زمزمه‌هایی می‌آید در مورد ارز ۴۲۰۰ که فقط می‌خواهد برای یکی دو مورد بماند و بقیه حذف می‌شود. قانون هم همین بوده، یعنی قانونی که دولت قبل اجرا نکرده، پنج ماه استمهال کرده که الان تقریباً به هفت ماه رسیده است و از یک طرف هم نگاه می‌کنیم، یکی از وزرای دولت قبل می‌گفت که در همین ارز ۴۲۰۰ تومانی بالغ بر ۱۰ هزار میلیارد تومان رانتخواری صورت گرفته است، وقتی می‌بینیم واقعاً به مردم سودی نمی‌رسد. از یک طرف هم مخاطراتی دارد که وقتی زمزمه آن به عملیاتی شدن بخواهد برسد، باید فکری کرد که بازار روانی آن به مردم فشار نیاورد و از طرف دیگر، آن رانت‌خواران قطعاً در فضای رسانه‌ای عملیات شدید خواهند کرد. به نظر شما برای این موضوع باید چه فکری کرد؟

به نظر من، آنچه که مهم است و در وهله اول باید به آن توجه داشت این است که اقتصادمان در یک مسیر درستی حرکت نمی‌کند. ما در اقتصاد یک سری مشکل داریم، همه کشورها این را دارند، ولی برای حل مشکل اقدام می‌کنند. اولاً وقتی می‌خواهند برای حل مشکل اقدامی داشته باشند، آن راهکاری که می‌گیرند تمام اطراف قضیه به آن راهکار توجه دارند و در عمل وفادارند، کاری که آن را خنثی کند انجام نمی‌دهند. متأسفانه یکی از مشکلاتی که ما داریم این است. در روزنامه‌ها زیاد برخورد داشته‌ایم و در اخبار می‌بینیم، بعضاً مسئولان بلندپایه کشور در سنوات قبل حتی دستگیر شده و حکم زندان گرفته‌اند، به دلیل اینکه یا عامدانه یا غیرعمد در کارشان دقت نکرده‌اند، ولی مشکل در کشور ایجاد شده است.

آنچه که باید به آن توجه شود این است که ما به اصول علمی حاکم بر علم اقتصاد توجه کنیم. ما یک هدفی را دنبال می‌کنیم و بدون اینکه بتوانیم مسیری را که به آن هدف می‌رسد به درستی تشخیص دهیم، بعضاً ساده‌لوحانه یکسری اقدامات را انجام می‌دهیم.

*حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی که قانون هم هست، این را مجلس از قبل تصویب کرده است؟

بله.

*خب دیده‌اند که دولت باید متناسب با آن چه کاری انجام دهد؟

به هر حال بعضی وقت‌ها ممکن است که در مجلس هم رسیدگی دقیق نشود. حتی ممکن است کسی بیاید و بیان هم کند اما در مجلس رأی نیاورد. اینکه عرض می‌کنم مخاطبم تنها دولت نیست.

*نه متوجه هستم، پیرو صحبت شما، می‌خواهم بگویم که باید یک راهکاری برای موضوع اندیشه شود. دولت باید قانون را اجرا کند، ظاهراً ناچار هستند اجرا کنند، رانت‌های مختلف هم این فشار را ایجاد کرده است که اجرا کنند، حالا الان چی؟

اگر دولت ببیند که مصلحت نیست با این تعریفی که شما می‌کنید باید در اجرا دقتی شود. یک دو خط می‌آورد در مجلس آن را لغو می‌کند یا به تأخیر می‌اندازد. کار، راهکار دارد؛ مهم، اعتقاد بر اصلاح اقتصادی در حوزه مسائل اقتصادی کشور است.

*دولت هم می‌گوید من تا چه زمانی به تأخیر بیندازم، بالاخره این کار باید انجام شود؟

نه، الان دولت فکر کند که آن قانون وجود ندارد، اختیار کامل و تام دارد. چه کار می‌خواهد انجام دهد که حوزه اقتصاد سر و سامانی بگیرد؟ همان اقدام را اگر قانونی در مجلس مُخل و مانع آن است، آن را حذف کند. اگر قانون نیاز دارد، بیاید آن قانون را از مجلس بگیرد. الان مجلس در هماهنگی کامل با دولت است.

*خود شما به عنوان یک کارشناس خبره و فرد چیره دست در بودجه، فکر می‌کنید الان که می‌خواهند حذف ارز ۴۲۰۰ را اجرا کنند و حذف یارانه، زمان مناسبی است؟

بعضی وقت‌ها دیگر چاره‌ای وجود ندارد. شرایط اقتصادی ما الان به نحوی است که باید حتی الامکان از این سوبسیدها پرهیز کنیم. البته در برخی موارد حتماً باید سوبسید داده شود. در حوزه دارو واقعاً بعضی وقت‌ها می‌بینیم که مردم از همه چیز زندگی زده‌اند، بالاخره مریض باید دارو را تهیه کند. بنابراین دولت باید با دقت فراوانی تلاش کند؛ حداقل به قشر کثیری از مردم فشار سنگین اقتصادی خواهد آمد. دولت و مردم باید برای این کار آماده شوند. یکی از راههای آماده کردن مردم، توضیح دادن برای مردم است.

*ولی مهم هم این است که چگونه اجرا شود. در قضیه هدفمندی یارانه‌ها هم مردم انصافاً خیلی همراهی کردند، ولی آنچه که باید انجام می‌شد، آن قانون درست انجام نشد. هنوز که هنوز است همه دارند یک جور یارانه می‌گیرند.

افرادی که اصلاً نباید یارانه بگیرند می‌گیرند.

*الان هم آن قانون حاضر است که دهک‌های پر درآمد باید حذف شوند. درست است؟

بله.

*یعنی قانون تصویب شده، ولی در دولت قبل اجرا نشده است.

بله.

*به نظر این موضوع را هم دولت باید در دستور کار قرار دهد؟

حتما. البته بنده از اقدامات دولت در حوزه مسائل اقتصادی مطلع نیستم. آن چیزی که در مجلس بیان می‌کنند اطلاع پیدا می‌کنم. وگرنه مسئولین دولتی در جریان هستند، کسانی که به اصلاح بحث یارانه کشور مأمور شدند. به نظر می‌رسد اگر در سه ماهه پایانی، زمستان امسال دولت برنامه را تصویب و تکمیل کند و به مجلس شورای اسلامی تقدیم کند، یا مثلاً در فروردین و اردیبهشت و ما بتوانیم تا مهر سال آینده آن را در مجلس تصویب کنیم، از مهر سال بعد برنامه عملیاتی و اجرایی شود.

*در برنامه ششم هم متأسفانه دولت و مجلس به تفاهم نرسیدند و در واقع مجلس خودش مصوب کرد.

ما این را در برنامه ششم متوجه شدیم که دولت آقای روحانی خیلی معتقد به برنامه نبود، آنها بیشتر پروژه‌محور بودند. آنها می‌گفتند که چند پروژه در اقتصاد اصلاح کنیم. برنامه را در این قالب بیان و حتی به مجلس تقدیم کردند، ولی این با روال کار مجلس که هر سال برنامه جامع تنظیم و تقدیم می‌کند که تمام ابعاد اداره کشور را در آن برنامه برای آن حکم تعیین کند و اینها با هم هماهنگ و همراه باشد.

برنامه قبلی ما برنامه جامعی بود، حتی برنامه ششم هم… ولی چون دولت آقای روحانی در جلساتی که در مجلس برای دفاع از برنامه می‌آمدند، استنباط می‌شد که برنامه جامع را به آن شکل دنبال آن نیستند و احتمالاً بعضی‌هایشان آن را قبول ندارند، در آن برنامه مثلاً محیط زیست و ۴-۳ مسئله و نکته را گرفته‌اند که آنها در کشور اصلاح شود، ولی به هر حال ما باید برنامه ششم را حداقل به مدت شش ماه تمدید کنیم.

*فکر می‌کنید تا آخر سال وضعیت ما چگونه خواهد شد؟

این‌طور که وضعیت جاری کشور نشان می‌دهد، نکته‌ای که باعث کاهش تورم شود، در تصمیمات دولت نمی‌بینیم. اقدامی که دولت بخواهد انجام دهد که باعث کاهش تورم شود.

به نظر می‌آید نمی‌تواند این کار را انجام دهد. الان حقوق‌ها باید پرداخت شود، منظور از حقوق، کل دریافتی‌ها، اضافه کار و بقیه موارد است. تأمین حتی این رقم‌ها از درآمدهای دولت به نظر می‌رسد حتی تکافو نکند. با درآمدی که کشور دارد به نظر می‌رسد تکافوی پرداخت حقوق را هم به سختی داشته باشیم.

*چه برسد به عمرانی‌ها و …

بله. حالا باید چه کار کرد؟ باید مثلاً به استقراض از بانک روی آورد یا پایه پولی، همه این موارد باعث افزایش تورم می‌شود.

*مجلس برای بودجه ۱۴۰۱ نکته و نظری ندارد؟ بالاخره الان یک مزیتی نسبت به قبل وجود دارد که دولت و مجلس بسیار هماهنگ‌تر هستند، اگر نگوییم کاملاً هماهنگ که به نظرم حرف اشتباهی است، چون کاملاً هماهنگ که نمی‌شود ولی خیلی نزدیک به هم هستند. به نظرم مجلس باید از این فرصت استفاده کند

بله. دوستان ما در مجلس از این شرایطی که پیش آمده بسیار خوشحال هستند، ولی تنظیم لایحه با دولت است. ما الان در تنظیم لایحه یکسری مقدماتی داریم که واقعاً تأمین آنها لازمه تنظیم بودجه است و گرنه خیلی سخت می‌شود. یکی در حوزه درآمدها، باید حداقل هزینه‌ها را که همین هزینه حقوق و مزایایی است که هر کارمند دریافت می‌کند، به اضافه پروژه‌های عمرانی که باید در یک حدی اجرا شود، نمی‌شود که همه متوقف شود. آن رکودی که بر اقتصاد حاکم خواهد کرد خیلی سنگین خواهد بود.

در همین که درآمدها چگونه محقق می‌شود؟ فروش نفت چگونه خواهد بود؟ منابع دیگر درآمدی ما چگونه خواهد بود؟ در برخی از موارد با استقراض از بانک و پایه پولی و این گونه مسائل توانستیم منابع را تأمین کنیم و در حقیقت بگذرانیم، اما این موارد دارد تأثیر خودش را در اقتصاد نشان می‌دهد.

در حال حاضر، تورم بالا یکی از عواملش همین مسائل پولی است که در تأمین درآمدها، تأمین هزینه‌هایمان، درآمدی که هزینه‌ها را تأمین کند واقعاً داشته ایم. اینها مشکلاتی است که هر چه جلوتر می‌رود بزرگ‌تر می‌شود و باید ان شاءالله از سال آینده دولت صرفه‌جویی را به طور جدی اجرا کند. پول‌های دولتی تا حدی که می‌تواند صرفه‌جویانه هزینه شود؛ البته حقوق طوری است که نمی‌شود خیلی صرفه‌جویی کرد، ولی الان برخی مسائل مطرح است مثلاً افزایش‌هایی که در حقوق‌ها داده شود، دولت هم بعضاً در افزایش دادن حقوق‌ها مقاومت دارد.

*ولی قبلاً داده شده است

بله. داده شده، دیگر الان نمی‌شود کاری کرد. ممکن است در افزایش حقوق یک مقداری تأمل و تدبیر داشت اما در کاهشِ آن میزان افزایشی که قبلاً داده شده است هیچ قانون و راهی وجود ندارد و واقعاً به مردم ظلم می‌شود اگر این اتفاق بیفتد.

*گفته بودید که بر اساس گزارش رئیس سازمان امور مالیاتی ۴۰ درصد اقتصاد کشور مالیات می‌دهد، ۶۰ درصد اقتصاد مالیات نمی‌دهد که از این ۶۰ درصد، ۴۰ درصد معافیت‌هایشان درست است، ۲۰ درصدش عملاً مالیات نمی‌دهد و این ۲۰ درصد فکر کنم می‌تواند به اقتصاد بسیار کمک کند. درست است؟

بله. رقم آن زیاد است.

*حدوداً چه رقمی است؟

حضور ذهنی اعداد را ندارم، به هر حال ۲۰ درصد یعنی یک پنجم کل مالیات کشور، یعنی نصف مالیاتی که الان دارد گرفته می‌شود. ۴۰ درصد رقم قابل توجهی است و دولت باید در گرفتن مالیات سختگیرانه عمل کند.

*شما به همه وزرا رأی اعتماد دادید؟

به همه که نه… (می‌خندد)

*به چند نفر رأی ندادید؟

حداقل یک نفر را یادم است.

*می‌خواهم دقیقاً بدانم، اسمشان را نگویید.

به همان یک نفر رأی ندادم.

*به همان یک نفر که رأی نیاورد، رأی ندادید؟

بله.

شما جزو موافقان جدا کردن بازرگانی از صنعت و معدن هستید؟

بله، بر اساس استدلال کارشناسی این حرف را می زنم. این وزارتخانه، وزارتخانه سنگینی است. متخصصین مختلفی می‌خواهد. چند نوع متخصص می‌خواهد. بازرگانی خودش یک تخصص خاصی دارد. صنعت خودش یک دنیای دیگری دارد، معدن خودش یک بحث دیگری دارد. جمع کردن آنها با یک وزیر طبیعتاً کار سنگینی است.

*فکر می‌کنید چقدر زمان نیاز است که دولت آن هم با این وضعی که تحویل گرفته بتواند یک سامانی بدهد؟

مهم این است که به طور مثال دولت از همین امروز کار را شروع کند، حالا شروع نه، حداقل آن تیم را تعیین کند، برای خودش کاری تعریف کند و آن کار اصلاح سیستم و خود ساختار دولت است. بعد از این چه زمانی اجرا شود؟ آیا در خلال برنامه یا اینکه برای دولت چهاردهم بگذارند؟ کار کارشناسی آن انجام و تصویب شود، ولی زمان اجرای آن از ابتدای دولت چهاردهم باشد که خیلی هم ساختار دولت در خلال کار به هم نریزد. این موارد یک تدبیرهای اجرایی است که باید داشته باشد.

حضرتعالی به خوبی مستحضرید، بینندگان محترم هم به همین ترتیب، شما اگر یک جایی اقدام کنید، این نیست که یک جا اقدام شده باشد، ممکن است چند جای دیگر هم این اقدام تأثیر بگذارد. آیا این کار که در اینجا به نظر می‌رسد اصلاح می‌کند، در نقاط دیگر هم که تأثیر می‌گذارد آنجا هم اصلاح می‌کند یا آنجا مشکل ایجاد می‌کند؟ این کار یک دید همه‌جانبه می‌خواهد. کار ساده ای نیست، فقط در لفظ و ساده گفته شود که این کار انجام شود. ما می‌خواهیم اوضاع اقتصادی بهتر شود. نمی‌خواهیم که فقط تغییر انجام شود.

(بخش دوم برنامه)

*آقای مفتح متولد ۱۳۳۵؟

بله.

*کجا؟

قم.

*متولد قم هستید و فرزند ارشد آیت الله شهید بزرگوار مفتح.

بله، پسر ارشد هستم.

*حتما دنیایی گفتنی از پدر خواهید داشت. فکر کنم از ۸-۷ سالگی شما، پدر در نهضت بودند؟

بله، ایشان از اول که نهضت حضرت امام شروع شد، از پیشگامان این نهضت بودند.

*یعنی ۴۲ که شروع شد، شما هفت سالتان بود؟

بله.

*چیزی به خاطر دارید؟

بله. آن حادثه مدرسه فیضیه که زدند و طلاب و… من ۷-۶ ساله بودم. چون خودم در آن مراسم روضه شرکت داشتم و با سر شکسته و خون آلود به منزل آمدم.

*چند خواهر و برادر؟

چهار برادر هستیم و چهار خواهر که یکی از خواهرها سال پیش مرحوم شد و به رحمت خدا رفت.

*خدا رحمتشان کند. مادر در قید حیات هستند؟

بله. خدا ان شاء الله حفظشان کند.

*مادر نقش ویژه ای داشتند، هم در زمان نهضت برای اینکه شما را سر و سامان دهند و هم بعد از شهادت.

بله. ایشان بسیار زحمت کشیدند. چه قبل از شهادت و چه بعد از شهادت شهید مفتح. واقعاً همه ما مدیون ایشان هستیم و زحمات بسیاری برای تنظیم امور خانه، مسائل منزل و مدیریت منزل مخصوصاً بعد از شهادت شهید مفتح کشیدند.

*خاطره‌ای از پدر و مادر و نوع رابطه آنها دارید که تعریف کنید؟

شهید مفتح یک انسان بسیار مهربانی بودند. مخصوصاً با خانواده. بچه‌ها را خیلی دوست داشتند و از منزل و توجه به خانواده کوتاهی نمی‌کردند و کم نمی‌گذاشتند. ما همواره سایه ایشان را در منزل و سر خودمان می‌دیدیم، چه وقتی منزل بودیم و چه وقتی که مدرسه می‌رفتیم.

*یعنی چه کم نمی‌گذاشتند؟

در رسیدگی به بچه‌ها. در اینکه مثلاً مدرسه بیایند از وضع بچه سوال کنند که درسش چطور است، نمره‌هایش چطور است، اخلاقش چطور است، حالا چه ما بدانیم و چه ندانیم، چه بسا زمان‌هایی که ما مدرسه نباشیم. مثلاً از مسائل تربیتی بچه‌ها می‌پرسیدند، مثلاً با چه کسی دوستی، با چه کسی به مدرسه می‌روی، به بچه‌ها توجه داشتند و آنها را رها نکرده بودند.

*چه سالی ازدواج کردید؟

فکر کنم ۶۳

*یعنی پنج سال بعد از شهادت پدر؟

بله.

*با دختر آیت الله محمدی گیلانی؟

بله.

چطور آشنا شدید؟

والده دنبال اینکه ما ازدواج کنیم بودند و به جاهای مختلف سر می‌زدند تا یکی از دوستان داماد ما (شوهرخواهر من) که با حاج آقای گیلانی ارتباط خانوادگی داشتند، به داماد ما گفته بود که فلانی نمی‌خواهد ازدواج کند؟ ظاهراً مادرشان دنبال هست، گفته بود چطور؟ گفته بود حاج آقای گیلانی دختری دارند که همان اطلاع باعث شد که تماس گرفتند و به منزل آیت الله گیلانی رفتیم و ایشان خیلی بزرگوارانه، خدا رحمتشان کند انسان بسیار بزرگواری بودند.

اگر ایشان در حوزه می‌ماندند به عنوان مرجع تقلید کامل مطرح می‌شدند. روی ارادتی که به حضرت امام داشتند و برای مطالعه و کاری که در حوزه قضاوت داشتند، قبل از انقلاب که کسی از این افراد قاضی نبود، حضرت امام از ایشان خواستند که بیایند و مسئله قضاوت را به عهده بگیرند. سال‌های بسیار سختی که آن همه توطئه علیه انقلاب وجود داشت، ایشان دادگاه‌ها را به خوبی اداره کردند و نکته مهم اینکه در دادگاه، مثلاً بعضی وقت‌ها تلویزیون این دادگاه‌ها را پخش می‌کند نگاه کنید می‌فهمید که ایشان چقدر به مسئله قضاوت تسلط داشتند و چقدر به درستی رعایت می‌کردند.

من یک مورد دیدم در تلویزیون پخش می‌کرد یکی از افرادی که در حادثه آمل متهم بود و افرادی را در آن حادثه کشته بود. دادگاه آن را پخش می‌کرد، ظاهراً جلسه آخر بود، حاج آقا گیلانی به او می‌گفتند، وقتی که صحبت‌ها تمام شد، ظاهراً آخر جلسه دادگاه این پخش شد، حاج آقا به او فرمودند که شما جنایت کردید، شما آدم کشتید، حتماً اعدام می‌شوید، حکم شما اعدام است، اما شما سید هستی و برو به حضرت فاطمه زهرا مادرت متوسل شو. ما دو دنیا داریم، یکی این دنیا، این دنیای شما تمام است، برای آن دنیا یک فکری کن.

*خاطرم هست که آقای محمدی گیلانی در مجلس خبرگان و موقع تعیین رهبر معظم انقلاب نقش ویژه ای ایفا کردند؟

بله.

*می‌توانید خودتان بگویید؟

حالا خیلی جزئیات را یادم نیست، شنیدم که در آن زمان ایشان قبل از مجلس خبرگان، خدمت حضرت امام رفتند. اگر خاطرتان باشد حضرت امام یک مدتی ملاقات‌هایشان را تعطیل می‌کردند. مثلاً این ۱۵ روز ملاقات حضرت امام تعطیل اعلام می‌شد. لذا به منزل حضرت امام رفتند، آنجا هم خیلی احترام می‌گذاشتند و گفتند می‌خواهم حضرت امام را ببینم.

به حضرت امام گفتند، حضرت امام فرمودند مگر آقای محمدی نمی‌داند ملاقات من تعطیل است؟ آن فرد به آیت الله گیلانی گفته بود که حضرت امام اینگونه فرمودند که ملاقات تعطیل است. ایشان کاغذی را برداشت و یادداشت کوچکی و گفتند من یک عرض لازمی داشتم، اگر اجازه نمی‌فرمایید خب من تکلیفم را انجام دادم. این فرد به داخل می‌برد و بعد حضرت امام می‌فرمایند بگویید بیاید و ایشان خدمت حضرت امام می‌رود و در رابطه با همین بحث رهبری بود، ایشان گفتند که آیت الله منتظری که قائم مقام هستند به نظر می‌رسد، مطالبی که داشتند، یکی دو نکته را خدمت حضرت امام عرض می‌کنند و حضرت امام می‌فرمایند بگویید که حاج احمد آقا بیاید که مطلب را منتقل کند. ظاهراً ایشان همین نکته را به حضرت امام گفته بودند این طور که به ما گفتند که آیت‌الله منتظری انسان عالم، مجتهد اما در حوزه مسائل سیاسی و اداره کشور آن پختگی و شرط لازم را ندارند (عبارت آن را به درستی یادم نیست) و ما نگران این وضعیت هستیم و چنین چیزی به حضرت امام گفته‌اند و مثل اینکه حضرت امام از طریق حاج احمد آقا مطلب را پیگیری کرده بودند.

*در روز مجلس خبرگان هم خاطرم هست که نقش ویژه ای را ایفا کردند؟

بله

*چه سالی به رحمت خدا رفتند؟

پنج سال قبل.

چند فرزند دارید؟

سه فرزند. یک دختر و دو پسر.

ازدواج کرده‌اند؟

فقط پسر آخر مانده هنوز ازدواج نکرده است که سربازی است، هر موقع سربازی تمام شود، ان شاءالله.

*دختر خانم و آقا پسر چه کار می‌کنند؟ آخری که سرباز است؟

پسر آخرم سرباز است، پسر اولم فیزیوتراپ است و کار فیزیوتراپی می‌کند. دخترم هم خانه دار است.

*چند نوه دارید؟

دو نوه. دخترم دو پسر دارد.

*در کار خانه به حاج خانم کمک می‌کنید؟

وقتی که خانه باشم ممکن است، ولی خیلی منزل نیستم.

*یعنی چه کاری می‌کنید؟

هر کاری ایشان بگویند.

*بلدید غذا درست کنید؟

نه، مثلاً نیمرو شاید.

*انقلاب که شد شما تقریباً ۲۲ سالتان بود؟

بله.

*فعالیت انقلابی داشتید؟

بله. من دانشجوی دانشگاه شریف بودم. دانشگاه شریف دانشگاه خیلی انقلابی و فعالی بود. البته گروه‌های مختلف فکری، هم بچه مسلمان‌ها آنجا بودند، تعداد خوبی بودند، هم نیروهای چپ و کمونیست هم بودند و فعالیت داشتند. ما در آن فضای دانشگاه بودیم ضمن اینکه قبل از دانشگاه، در دوران دبیرستان، چون پدرمان شهید مفتح بود و در بحث انقلاب بود، به همان اندازه و متناسب با فهم خودمان حضور داشتیم.

*خودتان جداگانه دستگیر نشدید؟

نه.

*از ۱۴ سالگی که پدر به کرمان تبعید شد شما هم با ایشان رفتید؟

نه، ما در قم ماندیم.

*چگونه، ایشان به شما سر می‌زد یا شما به ایشان؟

تلفن و این جور بحث‌ها.

*تأکید اینکه ایشان وارد قم نشوند چه بود؟ چرا ساواک مُصر بود که ایشان وارد قم نشود؟

ایشان در قم یک جایگاه ویژه داشت. هم تحصیلات حوزوی و هم تحصیلات دانشگاهی داشت و از شاگردان برجسته حضرت امام و مورد توجه طلاب بودند. شهید مفتح یک ویژگی داشتند که در مسافرتی که مثلاً ۳-۲ روز به خارج از قم می‌رفتند، مثلاً در مناسبتی برای سخنرانی به جایی می‌رفتند، من و اخوی را هم می‌بردند. یکی از مسافرت‌ها به اهواز، ایشان ممنوع الورود به استان خوزستان بودند به دلیل منبرهای خیلی تندی که در آن سال‌ها در آبادان داشتند، منبرهای خیلی پرجمعیت و تأثیرگذار بود، ایشان را به استان خوزستان ممنوع الورود کرده بودند. در همین بحث‌ها در اهواز از ایشان دعوت کردند که برای سخنرانی بروند. ایشان برای اینکه با ساواک مقابله‌ای کنند و بروند کار انجام شود، قرار شد بروند ولی کسی مطلع نشود، در آن سفر من همراه ایشان بودم. ما ایستگاه راه آهن پیاده شدیم، داشتیم می‌رفتیم، یک نفر جلو آمد و سلام گرمی کرد. گفت آقای مفتح کجا می‌خواهید تشریف ببرید من تاکسی بگیرم، یک تاکسی گرفت و ما رفتیم منزلی که میزبان ما بود. مثل نیم ساعتی نشسته بودیم که چایی بخوریم، یک دفعه دیدیم در زدند و چند نفر از افراد نظامی درجه بالا به داخل آنجا آمدند، حاج آقایی که ما در منزلشان بودیم روحانی قزوینی بود و آنجا گفتند شما برای چه آمده‌اید، شما ممنوع الورود هستید و باید برگردید که هم ایشان و هم صاحبخانه میزبان گفتند که نه نمی‌شود، می‌خواهیم دعوت کنیم مردم مطلع می شوند، خیلی بحث و صحبت کردند، آن زمان سن من خیلی کم بود، دبیرستان می‌رفتم، بالاخره بلیت گرفتند و گفتند مثلاً ساعت ۴ بعدازظهر برگردید که در این فرصت مردم مطلع شدند، جمعیت زیادی جلوی در منزل آمدند که می‌گفتند ما می‌خواهیم آقای مفتح را ببینیم، نمی‌گذاریم بروید. من خیلی در ذهنم نیست با چه وضعیتی مردم را قانع کردند و ما سوار تاکسی شدیم و تا ایستگاه آمدیم. به ایستگاه راه آهن آمدیم و سوار قطار شدیم. من خاطرم هست قطار که حرکت کرد تعداد زیادی از مردم همراه قطار می‌دویدند و اظهار محبت می‌کردند.

*من می‌خواندم، ایشان که برای تدریس به دانشگاه می‌رفتند خیلی‌ها ایشان را به خاطر لباس روحانیت تمسخر می‌کردند؟

بله. حالا شاید دانشگاه الهیات این طور نبود ولی جاهای دیگر این طور بود که به هر حال برای حضور روحانیون در دبیرستان‌ها، دانشگاه‌ها شرایط آسانی نبود. چون بودند در دبیرستان ها. بله، خاطرات متعددی از این قضایا هست.

*در خاطرات شما می‌خواندم که در یکی از این کلاس‌ها یکی از استادان بحثِ خدا را به تمسخر می‌گیرد و آنجا درگیری می‌شود، که استاد؟؟؟؟ (۴۲:۴۰) چاقو می‌خورند و آنجا یکسری درگیری‌های را شهید مفتح؟؟ که سال ۵۵ ایشان را به تبریز می‌فرستند؟

شاید آن مسئله دکتر آریان پور باشد…

بله. آریان پور

شهید مفتح می‌گفتند که من در اتاق دانشگاه نشسته بودم دیدم که صدای شهید مطهری می‌آید، داد و بیداد دارند، بلند، رفتم بیرون دیدم که آریانپور و شهید مطهری درگیری لفظی دارند، یک مدت می‌گذرد و شهید مفتح و تعدادی از اساتید دانشگاه خدمت آقای مطهری می‌روند که ایشان را به دانشکده بیاورند. متأسفانه از آن طرف یک عده می‌روند که آریان پور را بیاورند. می‌شناسید که آریان پور استاد کمونیست بود یعنی کاملاً از تئوریسین‌های کمونیست بود و این استاد کمونیست در دانشگاه الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران استاد بود،. مخالفت رژیم سابق با اسلام را می خواهم توجه دوستان جلب شود که این گونه مخالفت داشتند.

*شهید مفتح چه سال‌هایی زندان بودند؟

سال ۵۳-۵۲ که من آن موقع به دبیرستان می‌رفتم.

*و به ملاقات می‌رفتید؟

بله.

*اوین بودند یا قصر؟

نه آن موقع زندانی بود در میدان وسط شهر. در کمیته مشترک ضد خرابکاری بودند، خیابان سپه، امام خمینی.

*شما با والده به دیدن ایشان می‌رفتید؟

بله.

*روحیه ایشان چطور بود؟

خیلی خوب بود.

*ورود امام یک روز تاریخی بود. یک جمله به شما گفته بودند که اگر همین جمعیت عظیم برگردند علیه خمینی هم شعار بدهند، بر ایشان اثری ندارد.

بله حضرت امام این گونه است.

*شهید مفتح می‌گفتند؟

بله، حضرت امام به اینکه دور و برش شلوغ است و طرفداری دارد، اصلاً کاری نداشتند، آنچه وظیفه ایشان بود، حضرت امام پایبند بودند که آن را درست انجام دهند. نکته‌ای که حضرت امام در آنجا فرمودند، حتماً مستحضر هستید، در صحبت‌های آن روز، نوارهایشان موجود است، فرمودند ما مجلس سنا تشکیل می‌دهیم، قانون اساسی تنظیم می‌کنیم، مجلس سنا تشکیل می‌دهیم. شهید مفتح در گوش حضرت امام، وسط صحبت حضرت امام به حضرت امام گفتند منظورتان مجلس خبرگان است حاج آقا؟ امام فرمود بله مجلس خبرگان. مجلس سنا چیز بیخودی است، ما مجلس خبرگان تشکیل می‌دهیم. اینکه وسط صحبت حضرت امام، جایی که تمام دوربین‌های دنیا، نه فقط دوربین‌های کشور، متمرکز روی حضرت امام بودند، بالاخره روز اول به ایران تشریف آورده بودند بعد از آن همه سال تهدید و آن شرایطی که پیش آمده بود. ایشان تا می‌فهمند کلمه را درست نگفته‌اند، بلافاصله اصلاح کردند.

*روز شهادتشان ۲۷ آذر ۵۸ که شد روز وحدت حوزه و دانشگاه، محافظ‌ها خیلی به ایشان توصیه می‌کردند که به پارکینگ بروند، ایشان قبول نمی‌کردند. جلوی در دانشگاه پیاده می‌شوند.

بله.

*از زبان خودتان بشنویم بهتر است.

بله. شهید مفتح محافظ نداشتند، خودشان می‌رفتند و می‌آمدند. من آن زمان یک ژیانی داشتم بعضی وقت‌ها با ژیان من می‌رفتند و می‌آمدند تا بعد از شهادت شهید مطهری، بعد از اینکه شهید مطهری به شهادت رسیدند، عمده دوستان و بزرگان آمدند و برای ایشان محافظ گذاشته شد، هر روز دو نفر شیفت داشتند با شهید مفتح همراه بودند و در آنجا خدمتشان بودند. جلوی دانشکده الهیات ماشین می‌ایستد، ایشان پیاده می‌شود با شهید بهمنی و همراه ایشان که به سمت داخل دانشکده بروند. شهید نعمتی داشته در ماشین را قفل می‌کرده است،

تروریست‌ها سه نفر بودند، یک نفر پشت سر، آنجا ایستاده بود که ماشین پارک می‌کند چون قبلاً آمده و دیده بودند، تا شهید نعمتی داشته ماشین را قفل می کرده، از پشت سر با یک تیر ایشان را به شهادت می‌رساند. بعد از ایشان شروع به تیراندازی می‌کنند، شهید بهمنی همراه شهید مفتح بوده است، همین طور که در حیاط دانشکده الهیات داشتند می‌آمدند، شروع می‌کنند به تیراندازی، شهید بهمنی هم شروع به تیراندازی می‌کند که شهید مفتح فرصت کند به داخل برود. شهید مفتح به داخل می‌آید. سه تا پله دارد، بالا می‌آید، سمت راست که دفترشان بوده و به آن سمت می‌رود، از جلو تروریست سوم می‌آید و ایشان سه کنج سالن با او مواجه می‌شود و با تیراندازی به سر شهید مفتح ایشان را مضروب و فرار می‌کند.

بعد دانشجویان می‌آیند و ایشان را برمی‌دارند و به بیمارستان امیرعلم (آن موقع اسمش بود) بیمارستان طالقانی می‌برند. من رفتم، روی تخت بیمارستان، ایشان هنوز حیات داشتند، البته حرف که نمی‌توانستند حرف بزنند، حواسشان کار نمی‌کرد. چند تیر خورده بود و بعد از یک مدت شهید شدند که ما به منزل رفتیم و فردای آن هم روز تشییع ایشان بود.

تشییع خیلی با شکوهی از مقابل مسجد دانشگاه شروع شد تا مقابل لانه جاسوسی که آن زمان تسخیر شده بود. مراسم تدفین که تمام شد، بعد از نماز مغرب و عشاء خدمت حضرت امام رفتیم. ما را پذیرفت و به آنجا رفتیم و آنجا هم حضرت امام از شهید مفتح تجلیل زیادی کردند.

*و بعد از شهادت ایشان هم که شما دانشگاه و زندگی و کار را ادامه دادید. مجلس چهارم بود که کاندیدا شدید؟

بله.

*از حوزه تویسرکان؟

نخیر، از رزن.

*چطور شد که به ذهنتان رسید نامزد شوید؟

من اصلاً در فکر این مسائل نبودم. مجلس و این گونه کارها. من کارهای متناسب با رشته تحصیلی، چون رشته‌ام مهندسی صنایع بود، کارهای صنعتی انجام می‌دادم. حوزه انتخاباتی رزن که حوزه انتخاباتی بزرگی بود، انتخاباتش به مشکل خورد، دو کاندیدا بودند برنامه کاری و افکارشان با همدیگر خیلی تلاقی داشت و شهر یک مقدار از آن آرامشش خارج شده بود و هر دو نفر تخلف زیادی کرده بودند و این باعث شده بود انتخابات در مرحله اول باطل شود.

علما و بزرگان شهرستان رزن دور هم جمع شده بودند که بالاخره ما باید برای مردم فکری کنیم این وضعیتی که پیش آمده، اوایل انقلاب بود مجلس چهارم، بررسی کردند و من رأی آوردم و وارد مجلس شدم. بعد از آن دوستان رها نکردند، خود من هم دیدم یک فرصت خدمت کردن است، چون منطقه بسیار محروم بود. به حمدالله فرصتی پیش آمد، خداوند هم کمک کرد، یکسری کارها انجام شد. من هم آن بی میلی که در ابتدا داشتم دیگر نداشتم. بی میل نبودم که این کار انجام شود.

*مجلس چهارم، پنجم، هفتم، هشتم، نهم، دهم و یازدهم. هفت دوره، فکر می‌کنم مجلس چهارم رئیس مجلس آقای ناطق بود، پنجم هم آقای ناطق بود، هفتم آقای حداد عادل، هشتم، نهم و دهم آقای دکتر لاریجانی و یازدهم آقای دکتر قالیباف. کدام رئیس را بالاتر و مناسب‌تر از همه دیدید؟

هر کدام ویژگی‌های خاص خودشان را داشتند و دارند. حاج آقای ناطق یک روحانی متشخص بود، شرایط مجلس و زمان هم فرق می‌کرد، آن موقع در مجلس علما و روحانیون تعداد قابل توجهی بودند، شرایط کشور هم فرق می‌کرد، ایشان یک مدیریت هم قوی، هم دوستانه داشتند. یکسری کاغذ داشتند، هر موقع می‌خواستند تذکر بدهند بعضاً با جوک هایی، چیزهایی می‌دادند به مستخدم مجلس می‌آورد و به آن فرد می‌داد، فرد می‌خواند و توجه و تذکر هم می‌کرد. ایشان هم با نمایندگان رفیق بودند و به مجلس تسلط داشتند.

آقای دکتر حداد که ویژگی خاص خودشان را داشتند، آدم بسیار مهربان، رفیق و دوست با نمایندگان بود،

ما با دکتر لاریجانی رفاقت قدیمی داریم. در قم با ایشان همکلاس بودیم. درکلاس اول دبیرستان که من قم بودم، با آقای دکتر لاریجانی همکلاس بودیم، بعد من دوم دبیرستان که دبیرستان نظام آن زمان بود به تهران آمدم. ایشان در قم بودند. در دانشگاه من مجدداً ایشان را دیدم. در دانشگاه شریف بودم یک روز دیدم ایشان آنجاست. گفت بله من اینجا قبول شدم، ایشان دانشجوی رشته ریاضی بودند من رشته مهندسی صنایع بودم. بعد که داماد شهید مطهری شدند، رفاقت، ارتباط و رفت و آمد ما بیشتر شد، با شهید مطهری ارتباط خانوادگی بسیار زیادی داشتیم. ایشان هم فرد مسلط به کار، قانون، کارشناس بودند.

آقای قالیباف هم انسان فعالی هستند، حضورشان در مجلس و در امور مختلف مجلس خیلی به چشم می‌خورد. من تصور نمی‌کنم رؤسای قبلی ما اینقدر حضور داشته باشند. ایشان بعضی وقت‌ها شب‌ها در مجلس می‌مانند و استراحت می‌کنند.

*اینکه گفته می‌شود زمان آقای لاریجانی برجام ۲۰ دقیقه‌ای تصویب شد، درست بود؟

حالا ۲۰ دقیقه را نمی دانم ولی سریع بود.

*یعنی شما هم مخالف بودید که اینقدر سریع بود؟

مجلس آئین نامه دارد، یعنی اگر مخالفی می‌خواهد صحبت کند باید موافقش صحبت کند، تا مخالف صحبت کند، اگر موافق صحبت نکند معمولاً به مخالف اجازه نمی‌دهند. البته در جاهای خاصی پیش‌بینی شده بود که اگر موافق هم نبود مخالف صحبت کند، ولی عموماً در بحث طرح‌ها و لوایح این طور است.

حضور ذهن ندارم که آیا آن زمان موافقی صحبت نکرد که مخالفی صحبت نکند یا نه موافق صحبت کرد، ولی ایشان نگذاشت مخالف صحبت کند. دو شکل می‌توانست اتفاق بیفتد یکی اینکه موافقی صحبت نکند، طبق آئین‌نامه مخالف نمی‌تواند صحبت کند. یک بار نه، موافق صحبت کرده ولی مخالف بله که ایشان می‌خواهد این طرح تصویب شود نگذارد مخالف صحبت کند با اینکه موافق صحبت کرده اگر دومی باشد یعنی موافق صحبت کرده باشد و ایشان اجازه صحبت به مخالف نداده باشد که من در جلسه بودم ولی حضور ذهن ندارم، اگر آن باشد دقیقاً تخلف آئین نامه‌ای است و اگر این بود حتماً تذکر داده می‌شد اما اگر موافق صحبت نکرده، طبق آئین نامه مخالف نمی توانسته صحبت کند. این مطلب به راحتی قابل دسترسی است، مشروح آن مذاکرات را ببینند کاملاً مشخص است که چطور شد وارد رأی‌گیری شدند.

*فکر می‌کردید در انتخابات ۱۴۰۰ مثلاً صلاحیت آقای لاریجانی تأیید نشود به عنوان کسی که رفیقش بودید؟

نه. فکر نمی‌کردم.

*و عکس العمل او را چطور دیدید؟

عکس العمل تند و خلافی از ایشان ندیدم.

*عقلایی بود؟

عقلایی بود.

*و همین انتظار می‌رفت؟

بله.

*ولی اصل عکس العمل از یک فرد سیاسی پخته، مثلاً اگر سال ۸۸ یک رفتار پخته داشتیم، شاهد چنین فتنه عظیمی نبودیم و حتی افراد دیگری که مثلاً الان سفر خارج از کشور می‌روند، کارهایی انجام می‌دهند که آدم اصلاً می‌ماند، مثلاً فرد هشت سال رئیس جمهور بوده، بالاخره با یکسری ضوابط و چارچوب‌های، فقط آدم به خدا پناه می‌برد و می‌گوید خداوند عاقبت همه را ختم به خیر بفرما.

یکشنبه سیاه مجلس بودید؟

بله.

*خاطره‌ای، نکته‌ای؟

شرایط را دیدم. خودم بودم و آن نوار و مطالبی که آقای احمدی‌نژاد نسبت به اخوی دکتر لاریجانی گفتند.

*با این همه تجربه شوکه شدید یا نه؟

بالاخره کار مناسبی نیست در تریبون باز مجلس، جایگاه قانونی کشور.

*متوجه اصلاً نبودید، تلاشی کردید که چنین اتفاقی نیفتد؟

یکدفعه اتفاق افتاد، پشت تریبون این اتفاق افتاد. نه می‌شد پشت تریبون رفت به آقای احمدی‌نژاد تذکر داد، در حالت آن عصبیتی که ایشان داشت، نه به آقای لاریجانی.

*سوال آخر اینکه آینده سیاسی آقای لاریجانی، آقای احمدی نژاد و آقای ناطق از منظر آقای مفتح.

بزرگوارانی مثل آقای دکتر لاریجانی و ناطق جای خود دارند. این بزرگوارانی که شما نام بردید، همه از بزرگواران کشور، انقلاب و مجلس هستند. باید بیش از ما متوجه باشند، بیش از ما افراد عادی و عامی کشور باید متوجه باشند که این موضع‌گیری‌های آنها چه تأثیری در حال و آینده انقلاب دارد.

سپاسگزارم؛ بینندگان عزیز و ارجمند بنده خداحافظی می‌کنم، طبق روال آخر برنامه را به دست خطی که آقای مفتح عزیز برای ما به یادگار خواهند نوشت می‌سپارم. التماس دعا دارم. خدا یار و نگهدار.

«بسم الله الرحمن الرحیم.

امروز توفیق حاصل شد خاطرات شیرینی از فعالیت‌های مختلف را در برنامه وزین دستخط مرور کنیم. مسلماً آنچه در تاریخ می‌ماند، اقدامات صادقانه و مخلصانه مان در طی دوران زندگی که موجب سعادت دنیا و آخرت خواهد بود. تلاش‌های مخلصانه ملت عزیز ایران و مدافعات مدافعین عزیز کشور، صحنه‌های بلندی در تاریخ به یادگار خواهد گذاشت.

قطعاً این دوره از تاریخ جمهوری اسلامی ایران نشانگر دوره‌ای مملو از ایثار و اخلاص مردم عزیز خواهد بود و درس بزرگی برای نسل‌های آینده. سعادت روزافزون ملت بزرگ ایران را از خداوند متعال خواهانم».

Share