چرا در سریالهای ایرانی تنها فرودستان و شخصیتهای فرعی به گویش محلی سخن میگویند؟
ماجرا زمانی توهینآمیزتر میشود که پژمان بازغی [که اصالتی لاهیجانی دارد] به عنوان یکی از بازیگران اصلی سریال میتوانست با لهجه گیلکی صحبت کند اما او هم بدون هیچ لهجهای حرف میزند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، امیرمحمد سلیمانی در ویجیاتو نوشت: سریال خاتون به عنوان جدیدترین سریال سرویس استریم نماوا عنوانی خوشساخت و آرام است که عجلهای برای پردازش شخصیتها و واکاوی داستانش ندارد. اگرچه فضاسازی این سریال به شکل واضحی بالاتر از بسیاری از عناوین مشابه سرویسهای استریم ایرانی قرار میگیرد اما ایرادهای اساسی سریال خاتون باعث شده جذابیتهای آن کمفروغتر باشند. با ویجیاتو برای بررسی قسمت اول سریال خاتون همراه باشید.
اگر شبکههای تلویزیونی آمریکایی به بازتولید چندباره داستانهای جنایی یا علمی تخیلی علاقه شدیدی دارند، شبکه پخش نمایش خانگی در ایران هم پذیرفته که داستانهای عاشقانهای که در بستر تاریخی روایت میشوند احتمالا جذابترین روایتهایی هستند که میتوانند در برابر دوربین قرار بگیرند. پس از موفقیت سریال شهرزاد که در سه فصل و ۵۹ اپیزود ساخته شد، سریال خاتون به دومین روایت زنانهای تبدیل شده که در دل تاریخ روایت میشود و از طریق شبکه نمایش خانگی [که حالا در تصاحب سرویسهای استریم قرار دارد] در دسترس تماشاگران قرار میگیرد.
چنین سوژههایی جذاب به نظر میرسند. کارگردان میتواند با سفر در زمان از آزادیهای بیشتری که در شبکه نمایش خانگی دارد، یاری بگیرد تا عنوان متفاوتتری خلق کند. از سوی دیگر تعداد سریالهایی که داستان آنها در زمان حال روایت میشود به حدی بیشمار است که یک سریال تاریخی به تنهایی میتواند متمایز باشد. سریال خاتون از همه برتریهای یک سریال تاریخی در شبکه نمایش خانگی یاری میگیرد و به همین دلیل میتواند عنوان تماشایی و جذابی باشد. با این حال ایرادهای دلسردکنندهای به آن وارد است.
گیلان؛ اقلیمی با فرهنگ غنی
بیراه نیست اگر گفته شود که گیلان غنیترین اقلیم ایران است. بخش غربی جلگههای حاشیه دریای خزر به لطف جذابیتهای طبیعیاش یکی از چشمنوازترین مناطق ایران لقب میگیرد اما این جذابیت در طبیعت گیلان باقی نمیماند. فرهنگ متفاوت گیلان در قرنهای اخیر به یکی از پویاترین و غنیترین خردهفرهنگهای ایرانی تبدیل شده و به همین دلیل همواره برای بخش زیادی از جامعه هیجانانگیز به نظر میرسد. با این حال این جذابیت در دوران معاصر بیشتر از قبل شده است. چراکه ارتباط قشر روشنفکر جامعه ایران با فرهنگ اقلیم گیلان که همواره پیشرو و دلنواز بوده هم شدت پیدا کرده و به همین دلیل جایگاه این فرهنگ در نگاه روشنفکران ایرانی پیشرفتی خیرهکننده را تجربه کرده است.
گیلان برای سینماگران ایرانی هم اهمیت بسیاری داشته است. شاید فیلم باشو، غریبه کوچک شناختهشدهترین فیلمی باشد که در اقلیم گیلان ساخته شده اما بهرام بیضایی تنها کارگردان صاحبسبک ایرانیای نبود که گیلان را برای ساخت یکی از بهترین فیلمهایش انتخاب کرد. عباس کیارستمی هم با فیلم خانه دوست کجاست؟ سهگانه کوکر را آغاز کرد و در سالهای اخیر هم فیلمهایی مانند در دنیای تو ساعت چند است، فیلم ماهی و گربه و فیلم ناهید به خوبی از اتمسفر گیلان استفاده کردهاند تا داستان خود را روایت کنند.
اقلیم گیلان در دهههای نهچندان دور [و به لطف نزدیکی بیش از حد به مرزهای شوروی] به شدت تحت تاثیر اتحاد جماهیر بود. تعداد قابل توجهی از روشنفکران گیلان در قرن اخیر از جمله اندیشمندان چپگرا و کمونیستی بودند که در پیشروی اندیشههای مارکسیستی در ایران سهم قابل توجهی داشتهاند. از سوی دیگر، سران حزب کمونیست شوروی که گیلان را در تیررس خود میدیدند در تلاش بودند تا اندیشههای ویرانکننده خود را به ایران صادر کنند.
تینا پاکروان، نویسنده و کارگردان سریال خاتون، به خوبی میدانست که جذابیتهای طبیعی و فرهنگی اقلیم گیلان در کنار درگیریهای تاریخی این منطقه میتواند سوژه خوبی برای یک سریال تلویزیونی باشد. نتیجه تلاشهای او به سریالی تبدیل شده که بدون هیچ تردیدی یکی از پرستارهترین سریالهای ایرانی چند سال اخیر لقب میگیرد. قسمت اول سریال خاتون نشان میدهد که پاکروان و همکارانش تلاش کردهاند تا عنوان ارزشمندی خلق کنند. هرچند برای درک بهتر تلاشهای آنها باید منتظر اپیزودهای بعدی سریال هم باشیم.
داستان قسمت اول سریال خاتون در سطح مقدماتی معرفی شخصیتها و پیریزی داستان باقی میماند؛ زنی روشنفکر به نام خاتون [با هنرنمایی نگار جواهریان] که همسر یک نظامی به نام شیرزاد [با نقشآفرینی اشکان خطیبی] است، از زندگی با مادرشوهرش متحجرش یعنی فخرالنسا [با هنرنمایی شبنم مقدمی] خسته شده و در عین حال چالشهای زندگی زناشوییاش را هم مدیریت میکند. او از اینکه همسرش هیچ برنامهای برای سالگرد مراسم ازدواجشان ندارند، ناامید شده اما تلاش میکند این ناامیدی را با سرزندهبودن در زندگی شخصی جبران کند.
خاتون که دوست خوبی به نام پروین [با نقشآفرینی ستاره پسیانی] دارد در شهر رشت زندگی میکند. با وجود همه دشواریهایی که زندگی خاتون دارد، او تلاش میکند تا دغدغههای شخصیاش را دنبال کند، از فرزندش به خوبی نگهداری کند و تفریحات فرهنگی خودش را داشته باشد. اما به نظر میرسد کمونیستها در نخستین روزهای جنگ جهانی دوم در آمادهشدن برای حمله به خاک ایران هستند و این اتفاق میتواند زندگی خاتون و همسر نظامیاش را برای همیشه تحت تاثیر قرار دهد.
فقر لوکیشن در سینمای ایران
لوکیشن اصلی جدیدترین سریال نماوا برای تماشاگران این سرویس استریم آشنا به نظر میرسد. قسمت چهارم سریال قورباغه با عنوان بوی نارنج گندیده که یک گذشتهنمایی به دوران کودکی شخصیت اصلی سریال بود دقیقا در خانهای ساخته شده بود که حالا در قسمت اول سریال خاتون هم دیده میشود. اگرچه این لوکیشن دیدنی و جذاب فرصتهای بسیاری برای کارگردان ایرانی فراهم میکند تا از خلاقیت خویش یاری بگیرد اما نکته دیگری را هم به ذهن متبادر میکند.
به نظر میرسد سینما و تلویزیون ایران با فقر لوکیشن مواجه است. هزینه بالای ساخت دکورهای جدید و ناکارآمدبودن آنها پس از پایان یک پروژه باعث شده تا بسیاری از تهیهکنندگان ساخت و آمادهسازی لوکیشنهای جدید را فراموش کنند. متاسفانه این مسئله ریشه در گرانیهای سالهای اخیر هم ندارد. چراکه حتی سریال شهرزاد هم که در سال ۱۳۹۴ منتشر شد در شهرک سینمایی و تلویزیونی ایران [شهرک سینمایی غزالی سابق که با نام شهرک حاتمی هم شناخته میشود] ساخته شده بود؛ مجموعهای که به لطف تلاشهای شبانهروزی زندهیاد علی حاتمی از سال ۱۳۵۸ در حال خدمترسانی به سینمای ایران است.
فاشیسم سینمایی
قسمت اول سریال خاتون به خوبی ثابت میکند که تماشاگر با یک سریال متفاوت و جذاب مواجه است. عنوانی ساختارشکن، باکیفیت و جذاب که برای آن دسته از تماشاگران ایرانی که از نظارهکردن سریالهای تکراری و بدون خلاقیت خسته شدهاند، سرگرمکننده به نظر میرسد. با این حال سریال خاتون یکی از بزرگترین ایرادهای فیلمسازی در ایران را با قدرت ادامه میدهد؛ در حالی که این سریال یک سریال بومی در اقلیم لقب میگیرد، هیچکدام از شخصیتهای اصلی با لهجه گیلکی صحبت نمیکنند.
سریال خاتون از همان فرمول همیشگی و تکراری در فیلمهای سینمایی و سریالهای ایرانی پیروی میکند؛ شخصیتهای اصلی، ثروتمند، تحصیلکرده و فرهیخته داستان با لهجه فارسی صحبت میکنند اما شخصیتهای فرعی، کُلفَتها، فرودستان و بیسوادهای داستان با لهجه گیلکی سخن میگویند. این مسئله بارها و بارها در عناوین ایرانی تکرار شده و به معنای واقعی کلمه توهینکننده به نظر میرسد. در سریال پایتخت [به عنوان یکی از شناختهشدهترین نمونهها] در حالی که شخصیتهای پرحاشیه داستان با لهجه مازندرانی صحبت میکنند، هُما سعادت [با هنرنمایی ریما رامینفر] به عنوان دانای جمع در حقیقت تنها شخصیت اصلی سریال لقب میگیرد که لهجه ندارد.
نهتنها هیچ عذری برای این اشتباه بزرگ که کیفیت سریال خاتون را به شدت کاهش میدهد، پذیرفته نیست بلکه این ایراد اساسی را باید یکی از بزرگترین دهنکجیهای تینا پاکروان به مخاطب دانست. این اتفاق بدون هیچ تردیدی توهین به فرهنگ غنی گیلان شمارده میشود و از آنجایی که ریشهای ضخیم در سینما و تلویزیون ایران پیدا کرده باید آن را فاشیسم سینمایی تلقی کرد. ماجرا زمانی توهینآمیزتر میشود که پژمان بازغی [که اصالتی لاهیجانی دارد] به عنوان یکی از بازیگران اصلی سریال میتوانست با لهجه گیلکی صحبت کند اما او هم بدون هیچ لهجهای حرف میزند.
تینا پاکروان به عنوان نویسنده و کارگردان سریال خاتون مدعی شده که این سریال براساس داستانی واقعی ساخته شده است. اگرچه تمرکز سریال روی دراماتیزهکردن روایت قرار دارد، میتوان پذیرفت که تنها تهمایه و مضمون اصلی سریال بر پایه واقعیت توسعه پیدا کرده و به همین دلیل فیلمنامه قید وبندی برای تعهد به واقعیت ندارد. اما نشانههایی از واقعیت در سریال دیده میشود؛ از جمله حضور شخصیتی به نام فهیمه اکبر که از جمله زنان پیشرو در گیلان بود.
هنرنمایی در نقش فهیمه اکبر به غزل شاکری سپرده شده است. زندهیاد فهیمه اکبر از زنان پیشروی گیلانی بود که در کنار فعالیتهای اجتماعی به ادبیات و موسیقی هم علاقه بسیاری داشت. اگرچه فهیمه اکبر اصالتی مازندرانی داشت اما به لطف سالها زندگی در گیلان با لهجه و گویشی گیلکی هم به خوبی آشنا بود. با این حال فهیمه اکبر در قسمت اول سریال خاتون بدون هیچ لهجهای سخن میگوید!
بازیگران سریال خاتون آنقدر توانمند و شناختهشده هستند که به نظر نمیرسد در ادای لهجه گیلکی مشکلی داشته باشند. اما فیلمنامه سریال به شکل واضحی از آنها درخواست کرده تا بدون لهجه صحبت کنند. فیلمنامه سریال خاتون به شکلی نوشته شده که حتی رضا بهبودی [که متولد بندر انزلی است] هم در نقش یک شخصیت لهستانی قرار بگیرد. به نظر میرسد تینا پاکروان بدون توجه به اهمیت لهجه گیلکی به شکل واضحی تلاش کرده تا لهجه گیلکی را لهجهای متحجرانه، بیارزش و فاقد اهمیت نشان دهد.
دیدگاه