شهردار نمونه یا جشن پتو برای شهردار!
آیا این کار خیلی پیچیده هست که شهردار را براساس طرح و برنامه پیشنهادی خود او و مکانیزم اجرای ان برنامه، انتخاب کنیم؟ چرا هیچ ساز کار و برنامه نظارتی مدونی نداریم؟ چرا یک مدل شهری، از جشن پتو ارائه نمیدهیم؟
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، رضا حقی در یادداشتی نوشت؛
خاطرات سختترین دوران زندگیام جزو شیرینترین لحظات زندگی من است؛ سالهای ۶۴ تا ۶۷، اوج جنگ، خاطراتی که هیچ جا نوشته نشده ما ناتوان از انتقال مفاهیم و کارکردها اعمال خودمان از اون دوران هستیم باید قبول کنیم در امر رسانه چه در آن زمان، چه در وضعیت فعلی بسیار ناتوانیم پایداری، صداقت، همدلی، ایثار، شجاعت امر به معروف و نهی از منکر واژههایی هستند که هیچ گاه نتوانستیم آنها را درست به نسل بعد انتقال دهیم. در آن سالها با توجه به جغرافیای منطقه و عملیات مورد نظر در سنگر یا چادرهای ۸ الی ۱۲ نفره از همه قومها از ترک، کرد، لر گرفته تا مشهدی و اصفهانی و مازنی وجنوبی. یکجا مستقر میشدیم. قرار گذاشتیم برای انجام کارهای روزمره نوبتی کار کنیم، هر روز یک نفرمان مسئول انجام کارهای سنگربود اسم اون یک نفر را گذاشته بودیم شهردار.
در طول اون شبانهروز شهردار، تنها کلمهای بود که بارها از دهانمان خارج میشد. شهردار وظایف مشخصی داشت مثل تهیه یا گرفتن صبحانه و ناهار و شام، تمیز کردن سنگرو جمع کردن پتو و بالشهای سرصبح گرفته تا جارو زدن روزانه سنگر، سفره انداختن و جمع کردن آن و ظرف شستن و خلاصه هر کاری که مربوط به خدمات اون سنگر میشد. مقررات تنبیه و تشویق هم داشتیم. هرماه یک شهردار نمونه انتخاب میکردیم و جایزهاش این بود که یک دوره شهردار نَمونه، یعنی شهردار نباشه و استراحت کنه، بچه ها کلی پز میدادن که شهردار نمونه شدهاند. چون شهردار خوب جایزه میگرفت، کم کم آپشنهای دیگر نیز در جهت جلب امتیاز به وظایف شهردار اضافه میکردند آشپزی ویژه یعنی _درست کردن خورشت_ از چیزهایی که بچهها _موقع مرخصی از شهرشان میآوردند_ یا واکس زدن پوتین همه همسنگران و یا حتی مشت مال روزانه آنان! تنبیه شهردار ضعیف، هم به روش خودمان بوداگه شهرداری کارش را درست انجام نمیداد در انتهای روز به محض ورود به سنگر در یک حرکت دسته جمعی پتو رو میانداختیم روی سرش، و شروع میکردیم به کتک زدن لطیف همراه با خنده در راستای امر به معروف و نهی از منکر و اسمش را گذاشته بودیم جشن پتو!
بلافاصله بعد از جشن پتو از همدیگه حلالیت میطلبیدیم و دو باره روز از نو و روزی از نو، چرا ما نمیتوانیم یک سیستم ساده تشویق و تنبیه آن دوران را که برای یک سنگر ده نفر درست کرده بودیم برای یک شهر تعریف کنیم، رشت جزو معدود شهرهای ایران است، که رکورد تعویض شهردار را دارد _۳۰شهردار در عرض چهل سال بعد از انقلاب_ چرا هیچ نظام تنبیه و تشویقی برای شهردار نداریم، چرا بعد از انتخاب هر شهردار همه انتصاب به جا و شایسته او را تبریک میگویم و بعد از چند ماه میگوییم انتخاب غلط بوده و کارآمد نیست و او را عوض میکنیم.
آیا این کار خیلی پیچیده هست که شهردار را براساس طرح و برنامه پیشنهادی خود او و مکانیزم اجرای ان برنامه، انتخاب کنیم؟ چرا هیچ ساز کار و برنامه نظارتی مدونی نداریم؟ چرا یک مدل شهری، از جشن پتو ارائه نمیدهیم، فکر میکنیم این شهر چقدر باید تاوان انتخابهای نادرست و جنگ زرگری سیاستمداران را بدهد، چقدر جای رشتههایی مثل جامعهشناسی، علوم اجتماعی، روانشناسی در بین انتخاب کنندگان خالی است حتی فضا انقدر فراهم نیست که کارشناسان این رشتهها به عنوان منتقد اسیبشناسی کنند و نظر خودشان را بگویند.
آن زمان یک شهردار میگفتیم و ۱۰۰ شهردار از دهانمان بیرون میآمد وقتی صبح از خواب بیدار میشدیم چقدر با گفتن این جمله حال میکردیم. امروز شهردار کیه؟
دیدگاه