به مناسبت سالروز درگذشت موسیو آرسن؛ مردی که علیوار زیست و مسیح رشت نامیده شد
آرسن میناسیان، معروف به موسیو آرسن، در چهاردهم فروردین ۱۳۵۶ زیر سقفی که خود پناهگاه مردم نیازمند کرده بود، در آسایشگاه معلولین و سالمندان رشت درگذشت و یک شهر را تنها گذاشت.
مصطفی بلورچی(معمار و پژوهشگر)؛
کنار سبزهمیدان نشسته بود و در هیاهوی ویروس کرونا در شهر، مهرههای شطرنج را تکان میداد، از رشت میگفت و کوچه پسکوچههای رشت قدیم، وقت حرف زدن دستش را در هوا تکان میداد و چشمهایش میخندید، و از اینکه در رشت زندگی میکرد به خودش میبالید.
او قصهی مردی را تعریف میکرد که وقتی رفت، مرزهای بین ادیان بیمعنی شد. چه کسی دیده که در تشییع پیکری کشیش و امامجمعه کنار هم بایستند؟ یا بر روی تابوتی صلیب و عمامه کنار هم باشند؟ چه کسی دیده که زیر تابوتی هم لاالهالاالله بگویند و هم تثلیث به جای آورند؟ پیرمرد به رشتیبودن خود مفتخر بود، چون مردم رشت این لحظات افسانهای را دیدهاند. در تشییع پیکر مردی که علیوار زیست و مسیح رشت نامیده شد.
آرسن میناسیان، معروف به موسیو آرسن، در چهاردهم فروردین ۱۳۵۶ زیر سقفی که خود پناهگاه مردم نیازمند کرده بود، در آسایشگاه معلولین و سالمندان رشت درگذشت و یک شهر را تنها گذاشت. لابد خیلیها میدانند که او بانی داروخانهی کارون نخستین شبانهروزی ایران و آسایشگاه معلولین و سالمندان بود، که او به مردم داروی ارزان و بعضاً رایگان میداد. ولی واقعیت این است که او اسطوره بود، اسطورهها برای تکرار قصهشان خلق میشوند؛ تا هربار که از آنها حرف میزنیم به خود ببالیم که در سرزمینی متولد شدهایم که آنها متولد شدهاند. مسیو آرسن سال ۱۲۸۵ در رشت متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در مدرسهی انوشیروان ارامنه گذراند و به داروسازی رو آورد، در جوانی به قزوین مهاجرت کرد و در آنجا در داروخانهای به کار مشغول شد و به «مارو» دختر صاحب داروخانه دل بست و ازدواج کرد. پس از دو سال با همسرش به رشت بازگشت و به داروسازی پرداخت. در تمام سالهایی که در رشت بود، در جنگ، بیماری، قحطی، سیل و آتشسوزی یاور همشهریانش بود که برادرانه دوستشان داشت. میگویند با وجود قلب مهربانش، چهرهای جدی و تاحدی اخمو داشت. میگویند همیشه گوشهی لبش سیگار نیمسوختهای روشن بود. میگویند یک وانت داشت که با آن هرجا که نیازمندی ندای کمک سر میداد حاضر بود. میگویند چهرهای انسانی داشت، اما فراتر از انسان بود. شاید به خاطر همین روی سنگ قبرش در حیاط مدرسهی ارامنه، دو بال فرشته حک کردهاند. بالهایی که عاقبت در بهار سال ۵۶ به پرواز درآمدند و او را از رشت گرفتند.
برچسب:
دیدگاه