میخواستند ساختمان شهرداری را تخریب کنند| ساختمان باید در برابر زلزله مقاومسازی شود
عدهای ناآگاه آمده بودند به دنبال شهردار و ایشان را تشویق میکردند که ایشان این ساختمان را تخریب کند و مکان آن را بفروشد و برای ساختمان تجاری استفاده کند .
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا مجید یوسفی گفتوگویی با مهندس روبرت واهانیان انجام داده که «تاریخ ایرانی» آن را منتشر کرده است.
روبرت واهانیان، نویسنده، محقق و رشتپژوه شهیر تبریزی، طی سه دهه اخیر، با تهیه و انتشار نقشههای شهر رشت و مرمت دو بنای تاریخی شهر، ساختمان قدیمی شهرداری رشت در دهه ۶۰ و منزل مسکونی آقا رضا رفیع اولین شهردار رشت، در دهه ۷۰، حالا به یکی از گنجینههای مستند تاریخی این شهر تبدیل شده است.
روبرت واهانیان در یک خانواده تقریباً مرفه و نامدار ارمنی در ۱۳۱۶ در تبریز به دنیا آمد. مادر او تبریزی و پدرش از ارامنه مهاباد بود. پدر او در یک تجارت خانه آلمانی در تبریز کار می کرد و مادرش در دبستان اسدی تبریز به تدریس دوره ابتدایی مشغول بود.
واهانیان دوره ابتدایی را در دبستان ارمنیان تبریز، به نام اسدی درس خواند و بعدها دوره متوسطه رشته ریاضی را در دبیرستان فردسی این شهر به اتمام رساند.
پس از پشت سر گذاشتن دوره تحصیلات متوسطه در دبیرستان فردوسی تبریز، او یک سال (۳۸–۱۳۳۷) در رشته شبانه زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تبریز، درس خواند. بعدها با اهتمام و کوشش بسیار در کنکور سراسری سال تحصیلی (۳۹–۱۳۳۸) در رشته معماری دانشگاه تهران پذیرفته شد.
واهانیان در سالهای میانه دهه ۶۰ پس از سالها اقامت و فعالیت در تهران، به شهر رشت عزیمت و در همین شهر ماندگار شد. وی در همان سالهای نخست، جذب تشکیلات مهندسی و شهرسازی شهرداری رشت شد و پس از زلزله رودبار در خرداد ۱۳۶۹ اولین اثر خود را – مرمت و احیای ساختمان تاریخی شهرداری – برجای گذاشت. او بعدها، پروژه بازسازی و احیای بازار مرکزی شهر رشت را برعهده گرفت و در سالهای پایانی مدیریت مهندس هادی الماسی احیای آن را به پایان رساند. واهانیان در دهه ۷۰ در دوره شورای شهر اول و دوم، مرمت و بازسازی ساختمان مسکونی حاج میرزا خلیل رفیع – اولین شهردار رشت – را برعهده گرفت و پس از پایان بازسازی، این عمارت، به ساختمان اصلی شورای شهر رشت تبدیل شد.
***
یکی از آثار ماندگار جنابعالی مرمت ساختمان قدیمی شهرداری رشت پس از لزله رودبار در سال ۶۹ بود. در مباحث و اظهارات گذشته شما بیشتر به نظر میآید که این اهتمام شما بیش از آنکه دستاورد مادی داشته باشد جنبه معنوی آن برای شما پررنگ بود. چرا؟
چون این حرفه من بود و وقتی دیدم کل شهر از من انتظار دارند، بنابراین دست به کار شدم. آن زمان اینگونه بود که زلزله دقیقاً مثل بلا بود. خودم هم در زمان زلزله همراه با همسر باردارم آنجا بودم. زلزله ۷۶ ثانیه طول کشید و خیلی ویرانی به بار آورد. اما برای مردم شهر، ساختمان قدیمی شهرداری یک نوستالژی تاریخی بود.
دقیقاً چه زمانی شما همکاری خود را با شهرداری آغاز کردید؟
سه ماه پس از زلزله رودبار من به عنوان مشاور شهردار معرفی شدم. دفتری ترتیب داده بودند به نام دفتر طرح و برنامه و من مدیر آن دفتر شدم. از من کار اجرایی نمیخواستند، زمانی که زلزله شد و ساختمان شهرداری ویران شد و ما به کمربندی واقع در میدان ترهبار امام حسین (ع) نقل مکان کردیم، این ساختمان را بدون برج ساعت مرمت کردیم و پاییز همان سال برگشتیم. زمانی که به شهرداری آمده بودم در کل دستگاه شهرداری، مهندس کارگاهی وجود نداشت، یکی دو مهندس داشتند که برای صدور پروانه و حیطههای اداری فعالیت میکردند. تصور نمیکنم پیش از ورود من به شهرداری رشت، دستگاه شهرداری، از وجود مهندسین کارگاهی برخوردار بود که تجربه مدیریت عظیم کارگاهی داشته باشند. حتی وقتی که من میخواستم به شهرداری بیایم به شهردار وقت، مهندس الماسی تاکید کردم که در شان من نیست که به شهرداری بیایم. یادم هست که به ایشان هم برخورد و گفتند شما به شهرداری بیا و کمک کن که شان و جایگاه این نهاد را ارتقاء دهیم. آن زمان مدیرکل میراث فرهنگی رشت دکتر محمدعلی رزازی بود، حتی بناهایی که خود میراث هم مرمت میکرد ایشان برای من ابلاغ میزدند. ساختمان شماره دو شهرداری هم من از طرف میراث برای مرمت رفته بودم. بنابراین من تنها مهندس کارگاهی موجود در مدیریت شهری آن زمان بودم. اما در مرمت ساختمان شهرداری، برای اولین بار بود که از لحاظ روحی دیدم میتوانم مفید واقع شوم و توانستم آن ساختمانها را به بهترین وجه مرمت کنم.
میزان تخریب این ساختمانها چقدر بود؟
برج ساعت ساختمان شهرداری رشت، کاملاً واژگون شده بود. عکسهای آن را هنوز دارم. دیوارهای طبقات بالا هم از حالت ثبات درآمده بود. ما طبقه بالا را یک مرمت غیراصولی انجام دادیم، چون اگر میخواستیم آن ساختمان را مرمت اساسی کنیم باید از داخل کل ساختمان، یک اسکلت فلزی از داخل اتاقها و گوشهها احداث و دیوارها را به آن متصل میکردیم که در زلزلههای آینده آن دیوارها مستحکم شده باشند و این کار را نکردیم. این کار را برای برج ساعت انجام دادیم. برج ساعت شهرداری رشت الان یک اسکلت فلزی محکمی دارد و هیچ تکیهای به ساختمان شهرداری ندارد، در نتیجه در صورت زلزلههای بعدی، به استثنای برج آن، ساختمان شهرداری رشت کاملاً تخریب خواهد شد. من این موضوع را در همه تریبونها هم گفتم، متاسفانه اینجا را میخواهند به ساختمان موزه بدهند و باید به طور اصولی در برابر زلزله مقاومسازی شود. پیش از آن نمیشود از آن به عنوان موزه استفاده کرد. این صحبتها در شورای شهر و در بعضی مجلات و نشستها که تخصصی و حرفهای نیست مطرح میشود، بدون اینکه بدانند آن بنا، بنایی نیست که بشود از آن دوباره کار کشید، چون دیوارههای آن صد درصد بدون تحکیم است. این ساختمانهای قدیمی علیالخصوص همین ساختمان شهرداری، ملات آنها از سیمان نبود، ملات باتارد بود که اکنون از بین رفته است. شما با یک انگشت میتوانید ملات این آجرها را بتراشید. ساختمان شهرداری رشت و ساختمانهای همزمان با آن تبدیل به ساختمانهای خشکیچین شدهاند. انگار شما آجرها را به صورت خشک چیدهاید، این اتصال آجر به آجر در آنجا وجود ندارد. بنابراین خیلی خطرناک است که این بناها را بدون مرمت اساسی استفاده کنید.
آن زمان که میخواستید این ساختمان را مرمت کنید، مطالعه انجام دادید که ببینید این بنا چگونه مرمت شود یا علاقه شخصی شما بود؟
خیر، عدهای ناآگاه آمده بودند به دنبال شهردار و ایشان را تشویق میکردند که ایشان این ساختمان را تخریب کند و مکان آن را بفروشد و برای ساختمان تجاری استفاده کند و پولی که از این راه کسب میکند در حریم شهر یک ساختمان جدیدی برای شهرداری رشت احداث کند. آن زمان بعضی از همکاران میراث فرهنگی استان علیه شهردار در روزنامه مقاله مینوشتند و از انجام این کار جلوگیری میکردند و گفتند شما نمیتوانید این کار را انجام دهید، این یک اقدام غیرقانونی است. اداره میراث هزینه بازسازی این بنا را تقبل میکند.
شهردار وقت – مهندس الماسی – موافق فروش ساختمان و اراضی آن بود؟
بله، نامههای ایشان را دارم که دستور داده بود ساختمان تخریب شود.
واقعاً اعتقاد داشت؟
بله، البته ایشان آن زمان بسیار جوان و کمتجربه بود و از طرف دیگر، شهرداری هم از محل اصلی آن به کمربندی نقل مکان کرده بود، آنجا نه درآمدی داشت و نه عواید خاصی. پس از زلزله همه منابع درآمدی شهر رشت کور شده بود. مهندس الماسی شهردار جوانی بود و باید به پرسنل خود حقوق میداد و درآمدی کسب میکرد. اینگونه بود که ما سریع آمدیم و ساختمان را مرمت کردیم که بتوانند دوباره از آن استفاده کنند. بعد از اینکه به این ساختمان برگشتیم برج ساعت را مرمت اساسی کردیم و قرار بر این شد که شهرداری بعدها ساختمان جدیدی را در مکان جدیدی احداث کند و این ساختمان را تخلیه کند و به طور موقت آنجا باشند که همینطور هم شد. اکنون ساختمان جدید شهرداری رشت در دست احداث است. من مدیر پروژه این ساختمان بودم. یک مسابقه کشوری برای این ساختمان برگزار کردیم، برای این مسابقه کشوری، مهندس مشاور انتخاب شد. من همه اینها را جمعآوری کردم و نگه داشتم. مسابقه معماری ساختمان شهرداری رشت، توسط انجمن صنفی مهندسین مشاور معمار شهرساز در تهران برگزار شد که خبرش در خبرنامه نشریه انجمن مهندسین مشاور منتشر شد.
شهردار وقت آقای شکرگزار بود؟
در آن زمان دکتر شکرگزار بود که ما ساختمان را شروع کردیم. طرحهایی ارائه شده و ده شرکتکننده بودند که من اسکن گزارش هیات داوران را به صورت فیلم دارم. طرح برنده را هم نگه داشتم.
یکی از دغدغههای بنده هم همین بود. عمدتاً شما را به عنوان معمار محقق میشناسند. به خاطر اینکه هم مستندات را جمعآوری کردید و هم با افرادی به گفتوگو مینشینید. میخواهم بیشتر توضیح دهید که چگونه به جمعآوری اسناد روی آوردید و تاریخ شهر را کاوشگری کردید؟ اساساً چرا هم معماری و هم تاریخنگاری را دنبال میکنید؟
جوانها این را باید بدانند که ما در هر زمینهای که بخواهیم کار کنیم، مثل تئاتر، سینما، شعر، معماری، قنات و… باید تحقیق تاریخی انجام دهیم، مثلاً جغرافیای تاریخی دامغان، جغرافیای تاریخی اهواز، سیر تحول تاریخی تئاتر در ایران، تاریخچه موسیقی کلاسیک در ایران، تاریخچه مینیاتور در ایران، معماری سلجوقی و بناهای سلجوقی، در همه این زمینهها باید کار مطالعاتی عمیقی انجام دهیم. مثلاً محققی که میخواهد در رابطه با معماری سلجوقی تحقیق کند، اولین کاری که باید انجام دهد این است که تاریخ دوران سلجوقی را بخواند و بداند. مثلاً در مورد معماری قرون وسطی اروپا، اول باید نظام قرون وسطایی در اروپا و سیر تاریخی آن را مطالعه کند. هزار سال شوخی نیست. یک شیوه خاصی از حکومت و معیشت سراسر اروپا را فرا گرفته بود و شما باید آن را بخوانید، نوشتههای ویل دورانت را بخوانید و اشراف کاملی به دوران قرون وسطی داشته باشید و بعد ساختمانهای گوتیکی که در اروپا، در فرانسه، بلژیک، آلمان یا اسپانیا میبینید قابل هضم و قابل توجیه باشد. این قضیه درباره کشور خودمان هم صادق است. متاسفانه صرف اینکه یک نفر دست به قلم خوبی دارد، کافی نیست تا بنشیند و در رابطه با تاریخ تئاتر کشور چیزی بنویسد. چیزی که مهم است این است که به تاریخ خودتان اشراف داشته باشید.
خودتان طی سالها مطالعه و تاریخپژوهی آیا به یافته مهمی دست یافتهاید؟
باید موضوعی درباره تاریخ صحبت کنیم. در مباحث روزمره خودمان یک نمونه ساده و خیلی ملموس هست. امروز درباره معماریهای معاصر زیاد حرف میزنیم و انتقاد میکنیم. آپارتماننشینی یکی از آنها موضوعات است و اغلب تشویق میکنیم و هیچ سابقهای هم در تاریخ کشور ما از آپارتماننشینی وجود ندارد و هرگز هم نبود. شما به هیچ وجه نمیتوانید امروز به دانشجوی معماری بگویید که چرا نمای ساختمان مجتمع آپارتمانی هیچ چیزی از معماری ایرانی را تداعی نمیکند، اینکه ما بیاییم یکی دوتا طاق و حوض در نما استفاده کنیم به هیچ وجه به این معنا نیست که بگوییم در آن معماری اسلامی به کار بردیم و یا از معماری بومی بهره گرفتهایم. اصولاً آپارتمان محصول تاریخ معاصر اروپاست و به خاطر دسترسی به مصالح و تکنولوژیهای جدید و اینکه میتوانیم خلاف آن چیزی که در طبیعت وجود دارد، ساختمان بسازیم و روی هم بگذاریم و برای تاسیسات این بنا میتوانیم تابستان را با سیستم تهویه مرکزی خنک کنیم. بنابراین اینکه رو به شمال و یا رو به جنوب باشد دیگر در این تکنولوژی مشکل نیست. اصلاً آپارتمان و آپارتماننشینی از تمام شیوههای زیستی ما ایرانیها، چه در گیلان، چه در فلات مرکزی و چه در خوزستان یک سفیر غریب، خارجی و بیگانه است. من از معدود مهندسینی هستم که معتقدم آپارتماننشینی به هیچ وجه با خلقیات ما ایرانیها سازگاری ندارد و ما مهارت ساخت این ساختمانهای بلند ضد حریق و ضد زلزله را نداریم. البته این شامل حال همه مهندسین و همه شرکتهای مهندسی نیست، ممکن است به صورت استثنایی گروههای مهندسی مشاوره داشته باشیم که میتوانند پلها و بناهای پیچیدهای را احداث کنند. اما این شامل شهرستان سراب یا ورزقان نیست، یعنی این تکنولوژی و توان ما فراگیر نیست. ممکن است در زمینههایی توان داشته باشیم و بگوییم در کشورهای همسایه هم بسیاری از پروژههای پیچیده را ما بسازیم، ولی این همگانی نیست و متاسفانه ما در زمینه مسکن و خانهسازی به اشتباه به سمت آپارتمانسازی رفتیم و اگر هم رفتیم، تکنولوژی، مصالح و تکنیکهای ساخت به ما اجازه میدهد حداکثر چهار طبقه بنا را بسازیم و گارانتی کنیم. اگر در همین حد ما مهارت صد درصد کسب کنیم برای ما کافی است. بنابراین، من وقتی وارد شهرداری شدم و خواستم بنا را مرمت کنم، به دنبال نقشههای آن رفتم. دنبال نقشههای قدیمی رفتن یعنی به دنبال تاریخ رفتن.
این نقشهها کجا بود؟
من پیش از اینکه سراغ نقشهها بروم، پیش از آن در کتابخانه ملی رشت با فردی به نام قائمزاده همنشین بودم. در کتابخانه ملی رشت، کتابهای روسی و فرانسوی زیادی بود. من در آنجا به دنبال نقشههای ساختمان میگشتم اما پیدا نکردم.
چرا فکر میکردید نقشههای ساختمان شهرداری در آنجا نگهداری میشود؟
حدس میزدم، چون خیلی از اسناد در آنجا بود تصور کردم شاید نقشهها هم آنجا باشد. تصور میکردم شاید این بناها را که آقای سرداروف احداث کرده اسناد آن را در کتابخانه ملی رشت گذاشته باشد.
آقای سرداروف چه سابقهای داشت؟
ایشان در آن زمان، مهندس شهرداری رشت بود و حقوق میگرفت. اتفاقاً سالها بعد متوجه شدم ساختمان شهرداری آمل یا ساری را هم ایشان بنا کرده است.
در چه سالهایی در شهرداری رشت کار میکرد؟
اسناد سال ۱۳۰۶ را دارم و حقوق ایشان را هم نگه داشتهام. حدوداً در سالهای عصر رضاشاهی ایشان در این شهر فعالیت داشت. از طرفی مرمتی که من میخواستم از برج ساعت انجام دهم، این برج یک برج منقوشی بود، صرفاً یک سازه نبود که شما بتوانید سریع سازه مقاوم را انجام دهید. چون یک معمار بودم و در دانشکده هنرهای زیبا تحصیل کرده بودم، تزئینات برای من خیلی جذاب بود. من از دکتر رزازی خواستم نقش و نگار را برایم پیدا کند. ایشان هم گفت یک دانشجویی قبل از زلزله برج ساعت را رولوه کرده است و همه اینها در کتابخانه دانشکده بایگانی شده است. در نتیجه آنها را به من دادند.
کدام دانشکده؟
دانشکده معماری دانشگاه گیلان. اینها را به من دادند. در زمان ساخت هم وقتی که کار اسکلت تمام شد و رسیدیم به نازککاری، من آن نقش و نگار را به ۱.۱ تبدیل کردم. همانی که باید به بالای برج برود. یک متر و ۱۰ سانت در دو متر و بیست سانت. اینها را بر روی مقوا بزرگ کردم، آن بالا مینشستم کنار دست استاد رحمان سیمانکار، کارگرها این را نگه میداشتند و من با ماژیک آن را میکشیدم.
در آن زمان چند سالتان بود؟
۵۰ سال.
پس نسبتاً جوان بودید؟
من تا همین ۱۰ سال پیش از بالای اسکلت ۲۰ طبقه با سرعت بالا و پایین میرفتم. از بلندی نمیترسم و در جوانی هم ژیمناست بودم و به راحتی میتوانم از بلندی بالا بروم. یادم هست وقتی این برج شهرداری را میساختیم، مهندس الماسی میترسید و به من میگفت پایین بیا. ولی من راحت کنار دست استاد رحمان مینشستم. سیمانکارها و کارگرهای من همه ترک بودند و من با آنها ترکی حرف میزدم و اینها احساس خودمانی میکردند. اصولاً من آدمی هستم که برایم کارگر و غیرکارگر در یک ردیف هستند، چه بسا کارگر کارگاهی را بیشتر دوست دارم تا یک مهندس کیف به دست. رفته بودم زمین مرحوم متقالچی که آوار این برج را آنجا خالی کرده بودند. رفتیم آن را پیدا کردیم و من خوردههای سیمانبریهای سابق را در دو گونی ریختم. همکار خوبی در شهرداری به نام اردشیر ناجی داشتیم که آنها را آوردیم و به همه نشان دادیم که چگونه است و آنها هم کارها را انجام میدادند. علاوه بر اینها گروههای مختلفی از استانهای دیگر به شهرداری مراجعه میکردند و اطلاعات تاریخی در مورد نقشه شهر از ما میخواستند، حتی از آمریکا یا از مرکز بلایای طبیعی هم آمدند و اسکلتهای فلزی شهر را که ریخته بودند نیاز داشتند که به چه شکلی خراب شدهاند. به همین دلیل بود که من کمکم به جمعآوری اطلاعات شهری و سوابق برنامهها علاقهمند شدم.
آیا برای یافتن مستندات تاریخی شهر، از مورخان و پژوهشگران کمکی هم به شما شد؟
در این جریان مرحوم جعفر خمامیزاده بسیار دخیل بودند. از ایشان پرسیدم چه کتابی در رابطه با تاریخ شهر موجود است؟ گفت در رابطه با تاریخ رشت اثر و منبع مشخصی نداریم اما اطلاعات تاریخی مفصلی از رشت موجود هست. از من پرسید که چه نیازی به این منبع دارم، گفتم میخواهم نقشههای قدیمی شهر را جمعآوری کنم و حداقل تاریخچه دوران پهلوی اول به این طرف را جمع کنم. گفت خیلی هست. همین کتابخانهٔ شهر ما خودش منبع بسیار بزرگی برای این کار است. به همین ترتیب، کمک و راهنمایی کردند و من مشغول به این کار شدم. کتاب هم به حدی رسید که میخواستم چاپ کنم. مورخ معتبری به نام آقای ناصر عظیمی دوبخشری یکبار گفت شما که این همه کار کردید چرا محلات شهر رشت را مشخص نکردید؟ من آمدهام محلات را مشخص کردم و خیلی هم دقیق درآوردم و بعد ایشان به من گفت حالا بروید و تاریخچه محلات را هم دربیاورید. من حدود دو سال و نیم چاپ کتابم عقب افتاد و بر روی خاستگاه رشت کار کردم. اینکه این شهر در چه پهنهای از منطقه شکل گرفته است، آغاز این شهر و سرچشمه رشت از کجاست؟ بستر اولیه رشت کجا بود؟ دو سال و نیم وقت من را گرفت تا همه اینها را با سند استخراج کردم.
مربوط به چه دورههایی است؟
رشت از ابتدا تا اواسط عهد ناصری، جلد دوم از اواسط عهد ناصری تا سال ۱۳۴۵.
انجام این کار چند سال زمان برده است؟
۲۰ سال کامل زمان گذاشتهام. چهار نقشه رشت در سالهای ۱۲۴۹، ۱۳۲۷، ۱۳۳۲ و ۱۳۴۵ را معیار قرار دادم. چون یک معمار شهرساز هستم و شهرپژوهی میکنم، بنابراین اولین اسناد مورد استفاده من نقشههای تاریخی شهر است. شما بدون داشتن نقشههای تاریخی و مقایسه این نقشهها با هم سیر تحول فیزیکی و کالبدی شهر را نمیتوانید پیدا کنید. حتماً باید از دورههای مختلف شهر نقشهبرداریهای مستند داشته باشیم. اولین نقشهبرداری علمی شهر رشت همین نقشه است که در زمان ناصرالدین شاه توسط ذوالفقارخان مهندس صورت گرفت و به گفته خود ایشان هم ۹ ماه طول کشید تا اطلاعات جمعآوری شده را روی کاغذ بیاورند. این بیشتر یک نقشه ممیزی املاک است، چون علاوه بر شبکههای شهری، اماکن شهر هم منعکس است، محلات، بازارها، اماکن مذهبی، زیارتی، حمامها، قورخانهها، راسته بازارها و غیره. من تمام اطلاعات شهری را در ۳۶ دستهبندی وارد کردم و از این نقشه استخراج کردم؛ چون اساساً کارم نقشهبرداری و نقشهخوانی است.
در این شهر کمتر دیدم مرکز یا نهادی بخواهد اسناد تاریخی را جمعآوری کند. سازمان اسناد ملی، اسنادی را جمعآوری کرد اما هنوز ابتدای کار است. جمعآوری اینها کار بسیار دشوار و بعضاً با ساختار دولتی غیرممکن است. چگونه به این اسناد دسترسی پیدا کردید؟
من جمعآوری کردم و بسیاری از آنها را خریدم. بعد از استفاده عیناً اینها را به سازمان اسناد ملی اهدا کردم.
منظور من این است که آیا نهادی بود که اینها را جمعآوری کند؟
خیر، در گذشته این چیزها نبوده و الان هم نیست.
این اسناد را از چه کسی میخریدید؟
محدود به یک موضوع نبود. به عنوان مثال یک فردی شنیده بود من به دنبال نقشه هستم، حدود ۲۰ سال قبل دو، سه نقشه در اختیار من گذاشت.
مربوط به چه سالهایی بود؟
نقشه سال ۱۳۲۷ رشت و چند نقشه قدیمی دیگر که من اینها را از ایشان خریداری کردم و پس از آنکه استفاده کردم عیناً طی نامهای به سازمان اسناد ملی اهدا کردم.
ایشان از کارمندان سابق شهرداری نبود؟
خیر، از یک خانواده معروف گیلانی بود.
معمولاً اظهارات و اسناد این نوع افراد مستند نیست؟
نقشه مستند بود چون مربوط به خانواده تاریخی رشت بود. یک روز آمد و به من گفت این نقشهها در خانه ما نگهداری میشود و ما به آن نیازی نداریم.
مبلغی هم پرداخت کردید؟
تصور میکنم در آن زمان من این نقشهها را به مبلغ پنج هزار تومان خریدم و بعد هم خودم اینها را به سازمان اسناد تحویل دادم. در آنجا گنجهای به نام من است. علاوه بر آن اسناد زیاد دیگری هم تحویل دادم. بعد از این، نقشه سال ۱۳۲۷ رشت است که آن را اداره جغرافیایی ارتش برای انتخابات تهیه کرده و محلههای جدید را براساس آن نقشه مشخص کردند. نقشه سال ۱۳۳۲ رشت هم اداره جغرافیایی ارتش تهیه کرده و نقشه سال ۱۳۴۵ رشت که از اولین سری نقشههای عکسبرداری هوایی است سازمان نقشهبرداری در سال ۱۳۴۳ از رشت عکسبرداری هوایی کرده و اینها را در سازمان به نقشه تبدیل کردند که ۲ شیت است. آنها را من به سازمان اسناد ملی ایران تحویل دادم و چند تایی هم که دارم بعد از انتشار کتاب تحویل خواهم داد. بنابراین پایه کار من نقشههای تاریخی بود، از عهد ناصری تا اواخر دوره پهلوی اول، چون نقشه سال ۱۳۲۷ رشت مربوط به دوران پهلوی اول است. نقشه سال ۱۳۳۲ در زمان تصدی جهانگیر سرتیپپور شهردار بود. من این شانس را داشتم که با برادر آقای جهانگیر سرتیپپور آشنا شدم و حتی برادرش به من در رابطه با صدرایی – فرماندار وقت رشت – گفت که از طرف دایره جغرافیایی ارتش آمدند و نقشهبرداری کردند. من تاریخچه تهیه نقشه را هم به دست آوردم، در رابطه با تاریخچه آن و هم در رابطه با نقشه سال ۱۳۲۷ رشت و هم در مورد نقشه سال ۱۳۳۲ مفصلاً نوشتم. مثلاً در روزنامه بازار رشت در بهمن ۱۳۲۸ سال اول شماره ۱۰. حدود چند هزار شماره روزنامه چاپ رشت را در کتابخانه دیدم و هر چه آنجا برای من جالب بود نوشته و جمعآوری کردم. در اینجا یک خبری را خواندم که در مورد نقشه سال ۱۳۲۷ است. متوجه شدم که اصلاً چرا چنین چیزی تهیه شده است. دکتر کاشانی ساکن رشت و در انتخابات کاندیدا بود. به فرماندار در رابطه با محلات اعتراض کرد. فرماندار به این اعتراض ایشان پاسخ داد. در تاریخچه این نقشه میگوید: «در جواب نامه مورخ فلان شما در رابطه با اعتراض به عمل فرمانداری در رابطه با تهیه نقشه شهر و تقسیم به محلات و همچنین آگهی شرط سکونت نماینده هر محل در همان محله، تذکر میدهد که هیچیک از ایرادات بیمطالعه و غیرموجه از شما وارد نیست. اولاً تقسیمبندی شهر به محلات ۱۶ گانه روی نقشهای شده است که در تیپ مستقر گیلان در چندین ماه زحمت و دقت کافی توسط چندین افسر مطلع و مهندس تهیه شده است.» پس من فهمیدم که این نقشه پایهاش این بود که به سفارش فرماندار وقت تهیه شده است نه شهرداری. آن هم به این دلیل که انتخابات در پیش بود و آنها میخواستند نقشه دقیق شهر را داشته باشند.
دیدگاه