از سخنرانی میرزا در بالکن«خانه سنگی» تا ثبت ملی عمارتی که مالک پیشنهاد داد
خانه شفیعی در پیرسرای رشت، معروف به عمارت سنگی با پیشنهاد مالک آن ثبت ملی می شود. آنگونه که شفیعی از پدر شنیده و در سند ملک هم موجود است، پدرش عمارت را از یک خانواده بزرگ که «کاشانیان» نام داشتند، به مبلغ ۲۴هزار تومان خریداری میکند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، «خانه سنگی» را همه میشناسند، نه تنها اکنون بلکه از زمان قاجار که این بنای دو طبقه در محله پیرسرای رشت ساخته شد، از همان زمان بین مردم معروف به «خانه سنگی» بود.
مهری شیرمحمدی در شبستان نوشت: اگرچه آن زمان آجرهای قرمزرنگ و پنجرههای بلند با طاقهای هلالی در محور اصلی پیرسرا، به خانههای یک طبقه مجاور فخر میفروخت، اکنون نیز با وجود رنگ خوردن سنگ نمای بیرون، «خانه شفیعی» جلوه ویژهای دارد.
اگر گذرتان به محله پیرسرای رشت افتاد، زیبایی این عمارت را به نظاره بنشینید. نیازی به پرس و جوی آدرس نیست. خودروی «فولوکس واگن دو کابین» قدیمی آقای «سید فخرالدین شفیعی ماسوله» همیشه زیر پنجرههایی با تزئینات هُرّه چینی و سنگ کلید و حفاظهای فرورژه پیچ و تابخورده شیشههایش، پارک شده است.
درب چوبی عمارت با تزئیناتی همچون لالههای واژگون و کاغذی که روی آن نوشته شده: «منزل مسکونی است لطفا مقابل درب پارک نفرمایید» و دست من که دگمه زنگ را بهصدا در میآورد و اندکی بعد، سید فخرالدین شفیعی، این مرد ۷۵ ساله ماسولهای در قابِ در خوشآمد میگوید.
زمان گفتوگو از پیش تعیین شده بود. اینجا، در سالن پذیرایی با دیوارهای قطور و کشیده عمارت سنگی که پنجرههای قوسیاش رو به محور اصلی پیرسرا باز میشود، خبری از سر و صدای خودروها و خراطان مغازههای پیراسرا نیست.
سقف لمبهکوبی رنگ خورده عمارت و کف پلکوبی سالن، زیر فرشهای قرمز رنگ پنهان شده و بخاری هیزمی بلندی که دیگر نیست و از توصیفات صاحبخانه میتوان فهمید که همچون بخاریهای بلند چدنی قدیمیترین مدرسه دخترانه رشت(فروغ) بوده است، بهنحویکه در دو سوی دیوار جای میگرفت و دریچهاش آن سوی دیوار بود و هیزم داخل آن ریخته میشد و در دیگر سو بدنه چدنی آن نه تنها سالن و اتاق مجاور که طبقه فوقانی را هم گرم میکرد.
اگرچه لنگه دیگر بخاری در طبقه دوم هم بوده ولی هر دو با گازکشی شدن منزل برداشته میشود. شفیعی به عمارت پدری دلبسته است و بهجز تغییراتی اندک، همچون ایوان کشیده و چوبی طبقه دوم، باقی بنا دست نخورده باقی مانده است.
هم او به یاد میآورد که به گاه شیطنتهای بچگی و فرار از دست پدر از ایوان و راه پله چوبی آن به حیاط میرفت، اکنون اما صدای پل کوبی ایوان نمیآید چه با حذف چوب و جایگزینی آهن و موزاییک در کف ایوان و حذف راه پله چوبی ایوان، امکان دسترسی از طبقه دوم به حیاط از ایوان از بین رفته است.
سید فخرالدین شفیعی از فرهنگ و سنتهای ایرانی میگوید از نامگذاری و تاریخ تولد فرزندان که پدر خانواده پشت جلد قرآن یاداشت میکرد، از فرهنگ شفاهی که نسل به نسل از پدر به پسر به ارث میرسید، سنت کسب نان حلال و پاسداشت مواریث نیاکان که امروز کمرنگ شده است: «یکمرتبه با یک هجوم فرهنگی مواجه شدیم و با یک سری خواستههای وحشتناک نظیر مالاندوزی مفرط آن هم به هر شیوهای. مردم در گذشته نسبت به هم مهربان بودند. این فرهنگ بود که توانستیم در برابر خانهای دیکتاتور دوام بیاوریم. اما مردم امروز نسبت بههم بیرحم شدهاند.»
خود او از معدود مالکانی است که برای پاسداشت این عمارت اجدادی و ثبت ملی آن بهمنظور حفاظت پیشقدم شده و پس از آنکه نامه درخواست ثبت عمارت، از سوی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گیلان بهدستش رسید، برای انجام مقدمات اداری و تصویربرداری عمارت استقبال کرد.
شفیعی میگوید:«این خانه را دوست دارم و تا زمانی که زندهام با همه قدرت حفظش میکنم. از میراث فرهنگی برای تصویربرداری و نقشهکشی آمدند و با ایشان همکاری کردم.»
اگرچه سه نسل از خانواده شفیعی در عمارت سنگی زندگی کردهاند، اما این عمارت سه بار نیز از ابتدای ساخت تاکنون دست به دست شده است.
آنگونه که شفیعی از پدر شنیده و در سند ملک هم موجود است، پدرش عمارت را از یک خانواده بزرگ که «کاشانیان» نام داشتند، به مبلغ ۲۴هزار تومان خریداری میکند و پس از آن خانواده شفیعی برای استقرار از ماسوله به رشت میآیند.
« پدرم سید نصرالله شفیعی ماسوله، هم کاسب بود و هم مالک. در رشت آرد فروشی داشت. در زمان خودش این خانه یک عمارت اعیانی بود. آن زمان من چهار یا پنج ساله بودم. خانه کتیبهای که نشان دهد چه سالی ساخته شده، ندارد. ولی از آنجا که کاشانیان هم از مالک دیگری خانه را خرده بودند، به احتمال زیاد بالای ۲۰۰سال قدمت دارد. آنگونه که خانواده کاشانیان برای پدرم نقل کردهاند، طبقه بالای خانه مکتبخانه بچههای محل بود و میرزا کوچک هم در بالکن رو به خیابان همین عمارت برای مردم سخنرانی کرده است.»
از در فرعی سالن وارد دیگر اتاقهای مجاور و از آنجا وارد حیاط میشویم. این درهای متعدد روبرو در مقابل پنجرههای بلند به جریان هوا در عمارت کمک میکند. اگرچه کف حیاط را پرکرده و گربهروهای عمارت اصلی پیدا نیست، اما به گفته مالک کف عمارت خالی است و روی آن در طبقه همکف پل کوبی شده است.
حیاط نیز در گذشته سنگفرش و آشپزخانه در گوشه حیاط بود که بعدا جابهجا شد و داخل عمارت رفته است. چاه حیاط هنوز هم پر آب است، بسان چشمهای که میزان آبدهیاش با هر میزان مصرف، جایگزین میشود و زلالی آن بهحدی است که به گفته مالک، هیچ جِرمی ندارد. آبی که به مصرف خانوار میرسد، امروز اما به جای تلمبه دستی ناسوز، پمپ برقی برای بالا آوردن آب زوزه میکشد.
جای حوض با ماهیهای قرمزش در حیاط خالی است. از آن رو که حوض را سالها پیش پرکرده و جایش را به باغچه دادهاند، در دیگر باغچه حیاط، درخت تنومند انجیر قامت خود را کج کرده، ولی از پا نیفتاده است.
مالک عمارت میگوید:« قبلا انجیر هم میداد ولی دلم نمیآید قطعش کنم.»
دلبستگی شفیعی به این درخت کهنسال را میتوان از صندلی زیر درخت و کتابها و مجلههای اطراف آن دریافت که انتظار خواننده همیشگی را میکشد.
خانه شفیعی اگرچه به پیشنهاد و استقبال مالک در شهریورماه سال جاری و بهشماره ۳۲۳۶۰ در فهرست آثار ملی ثبت شده است، اما قانون معافیت ابنیه و اماکن ثبت شده از پرداخت عوارض شهرداری شامل حالش نشده و به گفته مالک، شهرداری منطقه دو با عدم اجرای این قانون، مطالبه عوارض هم داشته است.
خانه شفیعی را ترک میکنم و امید دوباره جوانه میزند از اینکه شاید دیگر مالکان بناهای قدمتدار رشت نیز فرصت زندگی دوباره یابند.
دیدگاه