مسئولیت اساتید دو چندان است|کار مریض خانه از مراسم ترحیم شهاب الدوله واجبتر است!
مسئولیت اساتید دو چندان است و باید نمونه باشند. حال چه دانشیار باشد چه استادیار؛ اگر الگو و سر مشق خدای ناکرده آلوده باشد، دیگر شاگردان آن جای خود دارند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از گیلان آنلاین، دکتر محمدصادق پیروز استاد و متخصص برجسته چشم پزشکی در سال ۱۳۰۲ در لاهیجان متولد شد و دبستان و دبیرستان را در شهرهای لاهیجان و رشت به اتمام رساند. این پزشک خیر تحصیلات دانشگاهی را در رشته پزشکی دانشکده پزشکی تهران شروع کرد و در سال ۱۳۳۷ با مدرک تخصصی چشمپزشکی به پایان رساند. این استاد برجسته تاریخ چشم پزشکی ایران در سال ۱۳۶۷ پس از ۳۷ سال و ۸ ماه کار علمی و آموزشی در بیمارستان فارابی دانشگاه تهران با تقاضای خود بازنشسته شد.
روز چهارشنبه هفته جاری بیمارستان دکتر پیروز لاهیجان که زمین آن توسط این پزشک خیر به دانشگاه علوم پزشکی اهدا شده بود، افتتاح می گردد. سه سال قبل دکتر هاشمی وزیر وقت بهداشت در آستانه فرا رسیدن روز پزشک با حضور در مطب این پزشک پیشکسوت با اهدای گل و یادبود، پیشاپیش روز پزشک را به وی تبریک گفت و چشم های وزیر توسط این استاد بزرگ معاینه شد.
به منظور بهره مندی نسل جوان از تجارب پیشکسوتانی همچون دکتر پیروز، به گفتگوی صمیمانه با ایشان پرداختیم. در ادامه بخش هایی از این گفتگوی ارزشمند را بخوانید:
دکتر پیروز در ابتدای این گفتگو در خصوص تحصیل خود گفت: سال ۱۳۲۵ فارغ التحصیل دانشکده ی پزشکی شدم و بلافاصله خدمت وظیفه ام رو انجام دادم. در بخش جراحی بیمارستان شماره ۳ ارتش، خدمت کردم. بعد از خدمت وظیفه، در شهر سقز کردستان در یک درمانگاهی به مدت چهار سال به عنوان طبیب عمومی مشغول به کار شدم. سال ۱۳۳۰ تصمیم گرفتم که تخصص بگیرم و به تهران آمدم. به طور اتفاقی در آگهی روزنامه خواندم که به دو دستیار چشم پزشکی برای دانشکده پزشکی تهران نیاز دارند. در آزمون دستیاری شرکت کردم و نفر اول شدم. سپس با مرحوم پروفسور شمس در فارابی همکاری کردم. نفر دوم هم در بیماستان امیرالاعلم، زیردست مرحوم دکتر بازتاب بود که بعد از تخصص خود، طبیب چشم پزشک قزوین شد و سالها برای مردم خدمت کرد و چند سال پیش هم فوت شد. پروفسور شمس از ابتدای تاسیس بیمارستان فارابی که در سال ۱۳۱۳ بود حضور داشت و اولین پیوند قرنیه خود را در بیمارستان فارابی انجام داد. من حدود شش سال بعد با پروفسور شمس مشغول به کار شدم و تا سال ۱۳۷۵ با ایشان همکاری و ارتباط داشتم.
این چشم پزشکی مشهور گیلانی درباره نهایت بهره وری دانشجویان از دانشگاه برای علم آموزی بیان کرد: اعتقاد من این است که شاگرد وقتی که وارد دانشگاه می شود، باید سعی کند بهترین بهره برداری را از این دوران کند و تمام کوشش خود را صرف علم و دانش کند تا در آینده بتواند برای خود و جامعه مفید باشد.
این استاد برجسته چشم پزشکی همچنین در خصوص جایگاه حرفه پزشکی در بین مردم تاکید کرد: وقتی کسی وارد حرفه پزشکی می شود این نکته را باید در نظر گرفته باشد که پزشکی همچون شغل های معلمی و قضاوت، حرفه ای مقدس است، باید موازین شغل خود را از نظر شرافت، انسانیت و مردمی رعایت کند. وظیفه اصلی پزشک و جامعه پزشکی خدمت به مردم است و در این حرفه به دنبال جاه و مقام و ثروت نباشند. احترامی که مردم به جامعه پزشکی در طول قرن ها تا به امروز قائلند، به خاطر این وظیفه ی خطیری است که جامعه پزشکی نسبت به مردم دارد؛ اگر طبیب از این چارچوب خارج شود دیگر آن طبیب، طبیب واقعی نیست.
دکتر پیروز از اهمیت والای اخلاق و انسانیت در پزشکی گفت: من همیشه به دانشجویانم توصیه می کردم که ما رشته ی خیلی دشواری را انتخاب کردیم؛ از نقطه نظر رعایت انسانیت و موازین اخلاقی. باید سعی کنیم که خودمان را در این چارچوب حفظ کنیم. هر طبیبی باید بر خودش سختگیری داشته باشد. دانشجوی پزشکی که وارد دانشگاه می شود باید بداند که پزشکی خیلی حرفه ی خطیری است و وظیفه ی سنگینی بر دوشش است. البته مسئولیت اساتید دو چندان است و باید نمونه باشند. حال چه دانشیار باشد چه استادیار؛ اگر الگو و سرمشق خدای ناکرده آلوده باشد، دیگر شاگردان آن جای خود دارند.
این پیشکسوت پزشکی ضمن ابراز نگرانی و دغدغه مندی در خصوص رعایت اخلاق در مجموعه ی دانشگاهی علوم پزشکی اظهار داشت: با اینکه عده معدودی دست به تخلف می زنند ولی در کل مجموعه پزشکی هنوز خدمت گزار مردم است. حال اگر عده ای نیز مرتکب مسائلی می شوند آنها از نظر من پزشک واقعی نیستند! پزشکانی که خودشان را از مردم جدا کنند، کمبود دارند چرا که هم به خودشان ضرر می رسانند هم به نظری که مردم به جامعه پزشکی دارند خدشه وارد می کنند. در مجموع من هنوز معتقدم با توجه به مسائل نادرستی که در بدنه ی پزشکی پیدا شده و وجود دارد ولی اکثریت پزشکان و قسمت اعظمی از پزشکان ما خدمت گزار مردم هستند و مردم به دید احترام به آنان نگاه می کنند. البته باید کوشش کرد که آن قسمت اقلیت از جامعه ی پزشکی را که احیانا دچار انحراف شدند یا با نصیحت یا با تادیب به حداقل رساند تا پزشکی کاملا بی عیب و نقص باشد. متولی این کار هم از معلمینی که در مدارس تدریس می کنند تا مقامات اجرایی دولت و نظام پزشکی، می تواند باشد.
استاد پیشکسوت چشم پزشکی کشور به جمله ای از مصاحبه خودش در کتاب “تاریخ شفاهی دانشگاه علوم پزشکی تهران” اشاره کرد و گفت: بکوشیم تا پزشکی همواره پاک و باشکوه باشد! حرفه پزشکی باید منزه و بی آلایش باشد تا پزشکان بتوانند خود را به عنوان خدمت گزاران جامعه معرفی کنند.
پزشک نامدار لاهیجانی در ادامه بیان کرد: بیت معروف “گر طبیبانه بیایی به سربالینم/ به دو عالم ندهم لذت بیماری را” به خوبی نمایانگر این است که اگر طبیب در آن چارچوب بیمار را مداوا کند، بیمار خرسند می شود و به پزشکش اعتماد می کند و علت هر حادثه ای هم که اتفاق بیفتد را از پزشک نمی داند اما اگر چنانچه مریض در طبابت پزشک به تردید افتد، آن وقت نمی تواند آن رضایت کامل را ابراز کند.
وی در ادامه یکی از خاطرات خود را با پروفسور شمس، پدر چشم پزشکی ایران درباره مسئولیت پذیری یک پزشک بازگو کرد: ۳۷ سال پیش در فارابی مشغول کار و از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۷۵ به مدت ۴۵ سال همراه با پروفسور شمس محشور بودم. پروفسور شمس عمویی داشت به نام شهاب الدوله. شهاب الدوله از دوران احمدشاه سمت های مهمی داشت. بعد از فوت شهاب الدوله، مجلس ترحیمش رفتم و آن روز بیمارستان نرفتم. مجلس ترحیمی در مسجد سپه سالار تهران برگزار کردند. بعد جسد را به شاه عبدالعظیم بردند. جسد را در آنجا دفن کردند. فردا صبح به مریض خانه رفتم. در بخش قرنیه من و شمس با هم کار می کردیم. پروفسور شمس گفت اون دستوری که من دیروز برای بیمار دادم انجام شد؟ گفتم من مریض خانه نبودم. باز به سراغ بیمار دیگری رفتیم و باز هم پروفسور از من درباره دستور دارویی بیمار پرسید و من گفتم دیروز نبودم و مجلس ترحیم بودم. به مریض سوم که رسیدیم باز پروفسور همان سوال را پرسید و بالاخره موضوع را شکافتم و گفتم دیروز من در مجلس ترحیم شهاب الدوله بودم. خب شهاب الدوله عموی پروفسور شمس بود و از اینکه در مراسم تدفین عمویش شرکت کردم انتظار تشکر داشتم. ولی پروفسور شمس گفت کار مریض خانه از مراسم ترحیم شهاب الدوله واجبتر است! پروفسور شمس آن چنان احساس مسئولیتی می کرد که به خودش حق داد به دکتر پیروزی که شاگرد او است و هنوز دانشیار نشده، تذکر بدهد که آگاه شود در آینده کارش احساس مسئولیت داشته و دقیق باشد.
دیدگاه