پاسخ به نقاد موهوم «همواج»
روزگار تکصداییها، قهرمانسازیها، پایهگذاریها، و طرح نخستین و نخستینها که به عصر اساطیر تعلق داشت، مدتهاست که از جامعه فرهنگی و مدنی تالش و تات رخت بربسته است
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا دکتر محرم رضایتی کیشهخاله استاد دانشگاه گیلان و سرپرست گروه «همواج» در پی انتشار یک یادداشت انتقادی در نقد «الفبا و دستور خط تالشی و تاتی؛ همواج » در دیارمیرزا با ارسال جوابیه ای نسبت به این موضوع واکنش نشان داد. دیارمیرزا ضمن انتشار این جوابیه حق پاسخگویی را برای آقای عبدلی و سایر افرادی که نام آنها در این متن آمده قائل است.
اما متن ارسالی سرپرست گروه «همواج» بدین شرح است:
پس از خبر انتشار فایل «الفبا و دستور خط تالشی و تاتی؛ همواج » در آن پایگاه، در مورخه ۲۷/۰۳/۹۶، نقدی ظاهراً با نام سیدرضا حسینی در تاریخ ۰۳/۰۴/۹۶ (اینجا)درباره «همواج» منتشر شده است. از آنجاکه این نوشته موجب التباس موضوع و تشویش اذهان عمومی شده، لازم است برای تنویر افکار عمومی، مطالبی به عنوان پاسخ از طرف گروه همواج به اطلاع عموم برسد.
نخست درباره هویت نویسنده، سیدرضا حسینی؛
الف) در هیچ جای تالش و شاهرود خلخال کسی با نام سیدرضا حسینی، فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی، با این اوصاف که اغلب اعضای گروه «همواج»، از جمله اینجانب، محرم رضایتی کیشهخاله و آثارش را بشناسد و با فرهنگ و ادبیات تات و تالش آشنا باشد، نمیشناسیم و اگر جناب عبدلی و پایگاه خبری دیار میرزا از ایشان، نشان و اطلاعی دارند، معرفی کنند تا او را به عنوان عضو افتخاری به گروه «همواج» دعوت کنیم. یقیناً جناب عبدلی در معرفی او فضل تقدم دارد، چراکه با او ارتباط تلفنی داشته و نظرش را درباره چگونگی همکاری با تدوینکنندگان «الفبا و دستور خط همواج» به وی اطلاع داده است!
ب) البته یک سیدرضا حسینی را میشناسیم که کارشناس ارشد علوم سیاسی است، نه زبان و ادبیات فارسی! که در نقد «همواج» معرفی شده است. ایشان اصلاً تالشزبان نیست و در مهر ۱۳۸۶، در مجله کتاب ماه «تاریخ و جغرافیا» مقالهای متین و علمی با عنوان: «تالش در جنگهای ایران و روس» در نقد کتاب «اخبارنامه» عبدلی منتشر کرد که در مراکز علمی و دانشگاهی بسیار تأثیر گذاشت، اما در جامعه فرهنگی تالش به خاطر رعایت برخی مصالح، امکان معرفی نیافت. این مقاله را بنده در سال ۱۳۸۹ در وبلاگ «گلبانگ تالشی» معرفی کردم و بازتاب زیادی داشت، چنانکه آقای عبدلی مجبور شد در پایگاه تالششناسی خود جوابیهای با عنوان «نگاهی گذرا به قصه نقد اخبارنامه» منتشر کند و نسخهای از آن را نیز برایم فرستاد. اما جواب او هرگز نتوانست جامعه علمی را متقاعد کند. به هر حال، مقاله آقای سیدرضا حسینی بهترین مقاله سال شناخته شد و چندین سکه هم جایزه دریافت کرد.
ج) سیدرضا حسینی از زبان علی عبدلی:
«دو سال پیش یکی از دوستان فاضل خبر داد که شخص ناشناسی به نام سیدرضا حسینی، در مورد کتاب اخبارنامه شما مطلبی نوشته و در مجله «کتاب ماه» چاپ شده است. پرسیدم: چه نوشته، تکذیب کرده یا تعریف؟ گفتند: خواسته است به شدت از تصحیح شما سلب اعتبار بکند. اما قابل اعتنا نیست. چون این آقای حسینی از خودش نقدی، نظری، تحلیلی و تفسیری نداشته تا ارائه دهد…. این شخص شاید از سوی مصادرهکننده این کتاب تحریک و تشویق شده باشد، شاید هم اصلاً چنان شخصی وجود نداشته باشد و شاید هم دونفری نوشته باشند».
«گفته آن دوست باعث شد که قصه مطلب آقای حسینی را کلاً فراموش کنم. حتی بعدها عنوان آن را در اینترنت میدیدم اما نادیدهاش میگرفتم. تا اینکه ناگهان جارو جنجال عجیبی درباره چاپ اول «اخبارنامه» در یکی از وبلاگها (منظور گلبانگ تالشی) بالا گرفت و مجبور شدم نوشته آقای حسینی را بخوانم، به عبارتی مرور کنم. آنگاه بود که افسوس خوردم و گفتم ایکاش این شخص محترم در بالای نوشتهاش عنوان «کارشناس ارشد» را آویزان نمیکرد و به شعور خوانندگان نقد خود احترام میگذاشت».
«… منتقد گرامی!، هیچ میدانید مدیر مجله «کتاب ماه» اگر از این قضایا باخبر میشد نه تنها به شما جایزه نمیداد بلکه نوشته شما را هم هیچگاه چاپ نمیکرد؟! یادت باشد اکنون که در همین آغاز راه قلمزنی و سیاهمشق نقدنویسی، این چنین بیراهه رفته و بر طبل ماجراجویی زدهاید، کار بر شما بسیار دشوار شده است».
«به عنوان یک دوست خیرخواه به ایشان سفارش میکنم که سعی کند در زمینه تخصص و رشته تحصیلی خود فعالیت کند و اگر به نقدنویسی هم علاقهمند است منصف و دارای وجدان علمی باشد».
اینک جا دارد از جناب عبدلی بپرسیم آیا انکار مشارکت خود در گروه «همواج» و «ها گفتن» (آری گفتن) و تأیید «الفبا و دستور خط تالشی- تاتی»، و امضای بیانیه پایانی آن، که رعایت مفاد «همواج» را بر تمام امضاکنندگان الزامی کرده است، و حضور دوماهه در گروه و کارگروه، با اینهمه مدارک، نوشته، امضا، عکس، فیلم، و بیست و چهار نفر شاهد همراه، برایتان کافی نبود؟ چرا دلدادگی و شیفتگی به توهمات نابجای بنیانگذاری و نخستین الفبا، اینهمه شما را از جاده مستقیم همدلی و شاهراه وحدت بخش همراهی با جماعت، به ناکجاآباد خودمحوری و خودپسندی کاذب و وهمانگیز منحرف ساخته، چنانکه مجبور شدهاید اخلاق حرفهای را کنار بگذارید و در قامت و کسوت فردی مجهولالهویه به دفاع از عملکرد ناستوده خود برآیید و از زبان او به نقد «همواج» برخیزید و به تسبیح و تمجید خود بنشینید؟! واقعاً در روزگار رسانه، و با آگاهی نسل جوان و تحصیلکرده، تمسک و تشبث به چنین حربههای کهنه و نخنما چقدر میتواند به شما در نیل به رؤیاهایتان کمک کند؟ از تکرار این نسخههای آزمایششده خسته نمیشوید؟
روزگار تکصداییها، قهرمانسازیها، پایهگذاریها، و طرح نخستین و نخستینها که به عصر اساطیر تعلق داشت، مدتهاست که از جامعه فرهنگی و مدنی تالش و تات رخت بربسته است. اکنون تالش و تات به چنان بلوغ فکری، علمی، فرهنگی و مدنی ارتقا یافته که در سرزمینش نه یک فرد، که صدها شخصیت بزرگ میدرخشند. یقیناً بزرگان و خواص هیچ قومی، خرد جمعی دانشمندان خود را قربانی شهرتطلبی افراد خودخواه نمیکنند. این نوع تلاشها آخرین حرکات انتحاری افرادی است که حصار تنگ حیات فرهنگی خود را در حال فروپاشی میبینند. اگر در عالم واقعی یار و یاوری نیافتند، به چهرههای موهوم و غیرواقعی پناه میبرند تا آرزوها و رؤیاهای خود را در قالب اوصافی چون «محقق تالششناس»، «محقق صاحبنام»، «فاتح نخست» و … از زبان آنها به رخ دیگران بکشند!
تالشی یا تاتینویسی چیزی نیست که با شما و الفبای پیشنهادی شما شروع شده باشد. همچنانکه خودتان به درستی از زبان آقای حسینی بیان فرمودهاید: «نوشتن به زبان تالشی و تاتی دستکم از دوره صفویه، … و قاجاریه وجود داشتهاست». این حقیقت تاریخی با ادعای شما که «بنده صاحب ایده و ابتکار این موضوع و پدیدآورنده اولین الفبا برای تالشی و تاتی است»، تعارض آشکار دارد و نشان میدهد که هنوز هم به درک درستی از الفبا نرسیده اید! مگر آنکه بگوییم متون تالشی و تاتی قبل از الفبای پیشنهادی شما (در سال ۹۴) به خط و الفبای دیگری، مثلاً میخی یا پهلوی و یا … نوشته شده اند!
نسخه پیشنهادی جناب عبدلی با عنوان «الفبای تالشی»، که آن را در «مؤسسه تالششناسی» به بحث گذاشت و در سال ۹۴ آن را در فضای مجازی منتشر کرد، مشتمل بر دو صفحه جدول صامت و مصوت، همراه با معادل های لاتین آنها و اندکی توضیحات بود. این الفبا غالباً برگرفته از تحقیقات پیشینیان، از جمله اینجانب بوده است که با ارتباطی سست و البته بدون نقل مأخذ فراهم آمده بود. نمونه آوانویسی عهد بوقی آقای عبدلی در مقدمه کتاب «فرهنگ تاتی و تالشی» و کتاب «فرهنگ تطبیقی ….» ایشان آمده و اینجانب در مقالهای با عنوان «عرصه سیمرغ» آن را نقد و معرفی کردهام و در نشریه وزین «گویششناسی» فرهنگستان زبان و ادب فارسی به چاپ رسیده است. بنابراین، «الفبای تالشی» ایشان جز جدول صامتها و مصوتها و توضیحات نادرست مرتبط به آنها، کشف و کرامت تازهای نیست. سلیقه ای شخصی است در کنار دهها سلیقه که پیش از آن وجود داشت و امروز نیز هست. در وصف بیتوجهی جامعه ادبی و فرهنگی تالش به الفبای پیشنهادی وی همین بس، که از سال ۱۳۹۴تا به امروز حتی یک متن تالشی در چارچوب این الفبا منتشر نشده است! بنابراین الفبای ایشان شیوهنامه ای کاملاً شخصی، منسوخ و مرده است.
اما «الفبا و دستور خط تالشی- تاتیِ همواج» برایند همدلی و هماندیشی گروهی از پژوهشگران تات و تالش، و عصاره سلیقهها و رویههای مختلف آنها در سه دهه اخیر است و از این نظر، اتفاقی کاملاً تازه و پدیده ای نوین در عرصه فعالیتهای فرهنگی و ادبی تالش و تات به حساب میآید. این برای نخستین بار است که بیست و پنج تن از فرهیختگان تالش و تات از نواحی و گویشهای مختلف (تالش شمالی، تالش مرکزی، تالش جنوبی و شاهرود خلخال) در پژوهشکده گیلانشناسی دانشگاه گیلان جمع شدند و تصمیم گرفتند با وجود اختلاف دیدگاه و سلیقه با یکدیگر گفتگو کنند تا برای همیشه بساط آشفتهنویسی اهل قلم تات و تالش را برچینند. یقیناً این اجماع و اتفاق نظر شایسته، برای تالشها و تاتها، الگویی کارآمد، سازنده و امیدوارکننده در فعالیتهای علمی و فرهنگی است. این الفبا و دستور خط متناسب با نیازهای نویسندگان و خوانندگان تدوین شده و در آن، نظر بزرگان پژوهشگر، دانشگاهیان، شعرا، نویسندگان، فرهنگیان و روزنامهنگاران، ملاحظات علمی، چارچوب منطقی، و اصل دقت، سادگی و رسانگی مراعات شده است. «همواج» درواقع به جریان اصلی و غالب تالشی و تاتینویسی در طول سه دهه گذشته سامان بخشیده و آن را از صافیِ سلایق، مباحثات و دقائق علمی عبور داده تا هم به وحدت رویه در نوشتن تالشی- تاتی بینجامد، و هم مبتنی بر اصول و قواعد درست نگارش باشد.
دعوت از آقای علی عبدلی در گروه «همواج» نه به خاطر تخصص ایشان در حوزه زبان و ادبیات، که دلجویی از ایشان به عنوان یک پیشکسوت در حوزه فرهنگ تات و تالش بوده است. علاوه بر این، حضور ایشان در گروه همواج و کارگروه تخصصی بیشتر مبتنی بر دفع مکاید احتمالی بود تا جلب منفعت علمی. اما نام ایشان در مجموعه الفبای همواج قابل ستردن نیست، زیرا با امضای او همراه است. سندی است تاریخی بر رد تمام ادعاهای کذب او که همیشه میماند. بنابراین، بقای این نام نه از سرِ تولاست و نه از روی تبرا، و نه نیز از باب اعتبار. ایشان نهتنها با اصول زبانشناسی، که با الفبای ادبیات هم آشنایی ندارد! در تشخیص صامت و مصوت دچار مشکل است! به رغم توضیحات کارشناسان همواج هنوز درنیافته که «ا»، «و» و «ی»، میتوانند هم صامت باشند و هم مصوت. یعنی این حروف، از چند واج و آوا نمایندگی میکنند. چند واج نرم و کامیشده را نیز که اینجانب برای اولین بار در کتاب «زبان تالشی» خود معرفی کردهام، در مجموعه خود به صورت نادرست آورده است، بدون آنکه مأخذش را نقل کند و یا درک درستی از آن داشته باشد.
با الفبای پیشنهادی ایشان نام مبارک او اینگونه نوشته میشود: «ع ل ی ع ب د ل ی». دانش ادبی و زبانی او چنان نازل است که هنوز درنیافته که الفبای عربی- فارسی، برخلاف زبانهای لاتین منقطع نیست و این امر، شکل حروف را در ساخت و ترکیب کلمه تغییر میدهد. یعنی یک واج یا آوا در شکل حروف، ممکن است چند صورت نویسهای داشته باشد: آغازی، میانی، پایانی و تنها. به این مباحث حتی در کتابهای دبستان توجه شده است. البته حضور دوماهه ایشان در گروه و کارگروه «همواج» برای او این توفیق را داشت که الفبای دوصفحهای خود را از روی «الفبای همواج»، بطور ناشیانه و با درک نادرست مباحث، به سیزده صفحه برساند! بنابراین، «الفبا و دستور خط تالشی- تاتی همواج» از نظر مبانی و کاربست عملی قابل مقایسه با شکل تقلیدی و ناشیانه آن نیست. یقیناً صرافان و جوهرشناسان زبان و فرهنگ، سره از ناسره، و نقد از قلب بازمیشناسند. هنوز چند صباحی از انتشار «الفبای همواج» نمیگذرد که بسیاری از بزرگان فرهنگ و ادب، از شمال تا جنوب تالش، همچنین پژوهشگران تاتزبان شاهرود خلخال به طور رسمی اعلام کردهاند که آثار در دست تدوین، و یا قبلی خود را در قالب همین الفبا و دستور خط ویرایش میکنند تا به چاپ بسپارند. از طرفی اعضای هیأت مدیره «مؤسسه تالششناسیِ» عبدلی خود از امضاکنندگان و پشتیبانان «همواج»اند. بنابراین:
از محقــــق تا مقلـــد فرقهـــاست
کاین چو داوود است و آن دیگر صـداست
صــد هــزاران این چنین اشبــاه بیـن
فــــرقشان هفتــاد ســاله راه بیـن
زیــن عمل تا آن عمل راهـی شگــرف
زیـن عصـا تا آن عصـا فرقیـست ژرف
او گمــان بــرده که من کـــردم چو او
فـــرق را کی دانــد آن استیـــزهرو
خارج شدن طرح پیشنهادی عبدلی از دستور کارگروه «همواج» نیز به علت اشکالات اساسی آن بوده است، به طوریکه اصلاح آن نیازمند تخریب تمام بنیادها و بازسازی دوباره آنها براساس نقشه جدید بود و این کار نیروی مضاعفی میطلبید و ضرورتی هم نداشت. درست مثل یک ساختمان ویران که بنای تازه و محکم در آن، نیازمند تخریب و تسطیح ویرانه قبلی است که البته در این صورت، هزینه مازاد هم دارد. از اینرو، از ابتدا به رغم اصرار ایشان، طرح مزبور از دستور کار خارج شد.
یاد نکردن از الفبای پیشنهادی او در پیشینه «همواج»، علاوه بر دلایلی که ذکر شد، بیشتر ملاحظه حال ایشان بوده است تا مگر با نقد علمی پیشینه برنیاشوبد و بیتابی نکند. اگر بدون نقد و ارزیابی علمی هم از کنار الفبایش میگذشتیم، یقیناً از نظر پژوهشگران نکتهسنج، موقعیت، تفاوت و ارزش علمی و کاربردی «الفبای همواج» نسبت به شکل بَدَلش محل سؤال قرار میگرفت، پس به ناچار عطایش را به لقایش بخشیدیم و از آن صرف نظر کردیم.
دکتر محرم رضایتی کیشهخاله
استاد دانشگاه گیلان و سرپرست گروه «همواج»
دیدگاه