پیشنهاد مردمی برای خانهی سایه | خانه پدری «هوشنگ ابتهاج» در خطر تخریب
حالا گیرم صدای غزل به گوش رییس جمهوری که خود سایه در آلمان به او رای داد هم نرسد. راه مردم نزدیکترین راه به خداست.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا خانه پدری هوشنگ ابتهاج (سایه) در شهر رشت در خطر تخریب قرار دارد.
در همین زمینه علیرضا پنجه ای شاعر و روزنامه نگار نوشت:
متاسفانه در کشور ما وقتی کاری برای عدهای سود نداشته باشد آن را میاندازند گردن دیگران. نصب تندیس و یا خرید خانه ی یک شاعر عارف و دیرسال و نسخه ی این زمانی حافظ چه ربط به نهادها و قانون اساسی دارد؟ ما قوانین مربوط به ثبت موسسات فرهنگی و هنری داریم که با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مشارکت مالی مردم و خیرین فرهنگی مشکلاتی از این دست کاملا حل شدنی ست. حالا گیرم اصلا شهرداری علاقه به خرید این ملک نداشته باشد که البته در تمام دنیا شهرداری ها برای این منظور به جهت جذب گردشگران سرقفلی هم می دهند. اصلا چه ربط به میراث دارد که بگویند نهادهایی چون میراث خدای ناکرده کارشکنی می کند. به گمانم اصل ماجرا بر می گردد به نحوه ی ورود ما به قضیه. اگرچه قدمت خانهی پدری استاد سایه که اکنون در تملک غیر است جزء میراث فرهنگی محسوب نمی شود، و اصلا سایه و گلچین چهره ای ملی هم محسوب نشوند، خب نشوند. چهرا موسسه ای فرهنگی، هنری ثبت نمی شود به نام سایه که برود مانند خانهی فرهنگ گیلان و کتابخانهی ملی ثبت عام المنفعه کند و سپس با کمک مردم و خیرین و نهادهای فرهنگی علاقمند بدون چشمداشت این خانه را از مالک فعلی به قیمت روز خریداری کند. و قائله را ختم کنند. این راه گمانم چون تصمیماتش تابع فقط هیات مدیره یا هیات موسسش است و کمتر تابع مقررات اداری ست زودتر به نتیجه خواهد رسید. موسسه به صورت خصوصی می تواند با مجوز ارشاد در این مکان آثار وعده داده شده ی استاد ابتهاج را برای موزهی ابتهاج گردآورده و مانند خانهی پوشکین در خیابان آرابات مسکو بخش عمومی خانه را به دید رایگان نهند و برای بخش تخصصی موزه به بازدیدکنندگان بلیط بفروشند. این طور “خانه ی سایه ی غزل” از تملک مالک فعلی به تملک موسسه ای مردم نهاد دارای مجوز فعالیت در میآید. از طرفی با فراخوان از سوی موسسهی ثبت شده و جلب مشارکت مالی مردمی مالک پولش را در فرصت کوتاهی میگیرد؛ و به جهت تامین منابع مالی هم به یاد داشته باشیم خیرین فرهنگی کم نیستند. هر یک از ما قادریم برای تحقق این موسسهی مردمی مانند خانه ی فرهنگ و کتابخانهی ملی از کمکهای مردمی بهره جوییم. شهرداری هم در خصوص هزینه های انتقال سند و هدیه نمودن تندیس برای نصب در سر در یا محوطه ی منزل مساعدت و مشارکت جوید. فقط می ماند فرصتی از مالک برای تهیهی هزینهی خرید خانه گرفته شود. این طور با مساعدت و کمک های مردمی از طرق قانونی خواهیم توانست این گره را که با دست باز می شود دیگر با دندان نگشاییم. و همه راضی به خانه ی خود روند و رشت هم راضی باشد از خرید خانه ی سایه برای تاریخش. پا گرفتن این خانه همت عالی می خواهد و بس. حالا گیرم صدای غزل به گوش رییس جمهوری که خود سایه در آلمان به او رای داد هم نرسد. راه مردم نزدیکترین راه به خداست.
دیدگاه