درباره «آرسن میناسیان» مسیحِ گیلان
پیشاپیش، آغاز سال نو مسیحی را به هموطنان نازنین و عزیز مسیحی، ارمنی و آشوری تبریک عرض میکنم و از درگاه ایزد منان، مسألت دارم؛
سال ۲۰۱۷، سالی عاری از خشونت، قتل و غارت وتوأم با آرامش و آسایش برای تمامی ملتها، با هر مرام و مسلکی باشد و پایانی باشد بر رنجهای مردم ستم کشیده یمن، عراق، سوریه، افغانستان، لیبی، سومالی و دیگر مناطق ملتهب در جهان و امید آنکه براساس تعالیم عالیه پیامبران الهی و ابراهیمی، تمامی ابنای بشر، با تفاهم، زندگی مسالمتآمیز داشته و همانند «آرسن میناسیان»، مسیح گیلان بیندیشند و چنان کنند که هنگام درگذشت او، مرحوم حضرت آیتالله ضیابری، پیشاپیش تابوت او حرکت میکرد و مسلمانان لااللهالاالله میگفتند و صلوات ختم میکردند و ارامنه او را به سیاق خودشان تشییع و بدرقه میکردند و شهر رشت، یکپارچه در عزای او تعطیل و سیاهپوش شده بود.
سازنده نخستین خانه سالمندان و معلولان در ایران و رشت به همراه مرحومان دکتر محمدرضا حکیمزاده لاهیجی (بانی آسایشگاه کهریزک در تهران)، حاج آقا رضا عظیمزاده، دکتر محمد علی چینی چیان، حاج آقا استقامت در محله قدیمی، سلیمان داراب رشت و در جوار مزار مرحوم میرزا کوچکخان، دست به این کار مهم زد و عمل شایسته او و همراهانش، سرمشقی برای بسیاری از خیران و نیکوکاران شد و امروز و بعد از درگذشت چهاردههای او- در ۱۴ فروردین ۱۳۵۶- نام او همچنان ورد زبان مردم رشت و گیلان بهعنوان مظهر دیگر خواهی و نوعدوستی است: موسیو آرسن.
دهانی و زبانی به پهنای فلک میخواهد که از کارهای خیرخواهانه و انسان دوستانه این مرد شریف بگوید. برای او انسان و حیوان و درخت و آب و طبیعت، فرقی با هم نداشتند، او به همه آنان عشق میورزید و: «تن آدمی شریف است، بهجان آدمیت» نصب العین ذات و عقل و هوش وقاد او بود و همو بود که امروز اگر گذرمان به آسایشگاه سالمندان کهریزک در تهران بیفتد و بر سر مزار مرحوم دکتر حکیمزاده، که بر درگاه آسایشگاه آرمیده است، حضور یابیم، در مییابیم تعالیم عالیه الهی در کتب آسمانی چگونه در نهاد انسانهای پاک نیت، بروز و ظهور مییابد و امتداد دارد. از سلیمان داراب رشت، تا آسایشگاه خیریه کهریزک، از داروخانه شبانهروزی کارون رشت، تا بیمارستان زنده یاد حاجآقا رضا فیروزآبادی در شهرری و نقطه مشترک آرسن و حاجآقا رضا، مرحوم دکتر محمدرضا حکیمزاده است که آسایشگاهی را پی نهاد که امروز مظهر عمل خیر و نیک در تهران است و همانند آن را میتوانیم از زابل تا کرج، دنبال کنیم. آرسن میناسیان، این هموطن نازنین مسیحی ما، داروهای کمیاب را هنگام جنگ جهانی دوم، به بهای ارزان در اختیار مردم میگذارد و همین امر باعث اعتراض دیگر داروفروشان رشت شد و از او شکایت کردند، اما نجابت او، باعث صرفنظر کردن شاکیان شد. بیماران تیفوسی را در آغوش میگرفت و امر درمانشان را میسر میساخت. محلی را برای درمان حیوانات اختصاص داد و بهرغم تهمتهای بسیاری که به او بسته بودند، هیچگاه لب به شکوه نگشود و هنگامی که شنید رانندهای براثر تصادف در شهر رشت، به علت نداشتن وثیقه باید به زندان برود، بدون آنکه او را بشناسد، وثیقهگذارد و تا او آزاد شود و وقتی راننده از او پرسید: تو که مرا نمیشناسی، چرا این کار را کردی؟ گفت: تو هم بنده خدا هستی و همین کافی است. او صدها دختر را روانه خانه بخت کرد و وقتی شنید خانهای آتش گرفته، به میان آتش رفت و خانه چوبی را از سکنه خالی کرد، تا انسانی، جانش را از دست ندهد و سپس یاور آنها شد، تا بار دیگر خانه خود را بسازند و آنگاه دید که براثر جهالت و بازیگوشی مردم و کودکان، دو سگ را با طناب به هم بسته و سپس با نفت آتش زدهاند، بالاپوش خود را به روی آن دو حیوان نجیب انداخت و بهرغم آنکه بشدت مجروح شده بود، آتش را خاموش کرد و سپس سگها را به درمانگاه خود برد، تا زخمهای آنان را التیام بخشد و پاداش خود را در چشمهای حق شناس آنها، پیدا کرد. از آرسن میناسیان و دکتر حکیمزاده که در مدرسه ارامنه رشت (انوشیروان سابق) و محوطه آسایشگاه، کهریزک خفتهاند، میتوان آموخت که جان انسانها چقدر ارزشمند است و نوعدوستی، نهایت معنویت است، چه زیبا، جعفر کسمایی، شاعر گیلانی، در رثای آرسن سروده است:
وقتی که ابرهای سترون، بیاعتنا به ریشه هر مانده در عطش، از آسمان شهر گذر میکرد، دیدم که بیشکیب، چون قطره جاری کاریز بودهای. ای آنکه سالها، بر تشنگان باغ رساندی، باران عشق را، وقتی رها زواژه قوم و قبیلهای، برتر ز ملتی؛ چون مسلک تو یاری انسان بود، دیگر چه فرق آنکه کدامین رسولیرا در مسلک امتی؟ تا مذهبت ستایش زیبایی است، شعر بلند عشق به دیوان قرنها، با فصل تازهای ز کتاب محبتی؛ ای آسمان خاطره روشن به نام تو، طومار بینهایت هستی را، شیرین حکایت، آرسن تو بینهایتی.
دیدگاه