موسیقی ملی مهجور مانده است/زمانی که کناره گرفتم بازهم عاشق موسیقی بودم/به میل و اراده خودم چند سالی گوشهنشین شدم/دولت به موسیقی ملی کمک نمیکند
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا،قطعات «یوسف گم گشته»، «مرغ سحر»، «ناوک مژگان»، «قصه شهر عشق»، «مسبب»، «من دیگه بچه نمیشم» و آلبومهای «گریز»، «نفس باد صبا»، «زلف بنفشه» از برجستهترین آثار «نادر گلچین» قبل از سالهای سکوتش است که جاودانه مانده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از موسیقی ما، «نادر گلچین» سالها است که نمیخواند؛ اما آثاری که از او به جای مانده با آن سوز پنهانی و پختگی صدایش از چنان قدرتی برخوردار است که همچنان به عنوان یکی از برجستهترین خوانندگان موسیقی ملی ایران مطرح است. خودش واژهی موسیقی سنتی و همچنین موسیقی اصیل را درست نمیداند و میگوید: «موسیقی ملی».
قطعات «یوسف گم گشته»، «مرغ سحر»، «ناوک مژگان»، «قصه شهر عشق»، «مسبب»، «من دیگه بچه نمیشم» و آلبومهای «گریز»، «نفس باد صبا»، «زلف بنفشه» از برجستهترین آثاری هستند که او در این سالها خوانده است. «گلچین» آثاری را با آهنگسازی «فریدون شهبازیان» منتشر کرد که بار دیگر ظرفیتهای صدایش را نمایان کرد؛ اما یکی از مهمترین ویژگیهای هنر او را میتوان تسلطش به ادبیات دانست. از شعر با عشق بسیار سخن میگوید و برخلاف بسیاری از اساتید آواز، برای شعر ارجحیتی بیش از حتی موسیقی قائل است. با او به گفت و گو نشسته ایم. دهم آذر ماه تولد ایشان است؛ به همین بهانه با او درباره ی سالهای سکوتش به گفتوگو نشستهایم. در این گفت و گو، مرجانه و منیژه گلچین نیز حضور داشتند. این دو قرار است به زودی کنسرتی برگزار کنند.نادر گلچین
* از یک سوال تکراری گفت وگو را آغاز میکنیم. از سالهای سکوت شما.
سکوت چندین و چند ساله.
* بله و این در حالی است که شما از سنین خیلی پایین فعالیتهایتان در موسیقی را آغاز کردید.
بله، من کار موسیقی را از سنین خیلی پایین شروع کردم، یعنی از ۱۲-۱۳ سالگی. زمانی که صنعتی به نام رادیو در تمام ایران پخش شد و ما هم توانستیم در شهرستانمان آوازهایی که خوانده میشد را بشنویم، به خوانندگی علاقهمند شدم و شاید برایتان جالب باشد بدانید که من خوانندگی را از روی شاخههای درخت شروع کردم تا به اینجا رسیدم.
* چه زمانی فعالیتهایتان به شکل رسمی تری آغاز شد.
من در سن ۱۵ سالگی کارم را در تئاتر شروع کردم و به خصوص در پی.اسها (نمایشنامهها)یی که در آن موسیقی نقش داشت، حضور داشتم. برای مثال در نقش ابراهیم موصلی -موسیقیدان دوران هارون الرشید- ظاهر شدم تا اینکه در سال ۱۳۳۸ بنا به سفارش و کمک یک همشهری که در تهران که تجارت برنج میکرد به هنرهای زیبای کشور راه پیدا کردم. آن زمان وزارت فرهنگ و هنر یا ارشاد هنوز وجود نداشت و من وارد هنرهای زیبا شدم و مقابل مدیر کل، برنامهای با مرحوم تاجبخش -نوازنده ویولون و سهتار- که از اساتید زمان ما بودند، قطعهای را در دستگاه شور اجرا کردیم و از آن زمان به استخدام هنرهای زیبا درآمدم. بلافاصله به مدت دو سال در تلویزیون برنامه زنده اجرا کردم. آن زمان هنوز امکان ضبط آثار وجود نداشت و ما برنامههایمان را به صورت زنده اجرا میکردیم. به شکل اتفاقی برنامهای که با مرحوم حسین تهرانی، عماد رام و غیره به صورت زنده اجرا کردهایم، وجود دارد. این برنامهها به طور پیگیر با عشق و علاقه تا سال ۱۳۵۴ ادامه داشت. بعد از آن تلویزیون ملی شد و از اختیار ثابت پاسال درآمد.
* فعالیت شما با گروههای کوچک و همچنین ارکسترهای بزرگ بوده است. از ارکسترهای استاد پایور گرفته تا زنده یاد پورتراب. به نظر میرسد شما در آن زمان پرکارترین خواننده رادیو و تلویزیون بودید.
بله؛ من با ارکسترهای مختلفی با کمک اساتیدی مثل پایور، خوشدل، مهرافشان، عماد رام فعالیت کردم و گاهی با ارکسترهای بزرگ به رهبری آقای پورتراب نیز برنامه اجرا کردم. چون خوانندهی مرد سازمان کم بود، اجرای بیشتر برنامهها به عهدهی من بود. چه ماموریتهای بیرون از کشور و چه داخل کشور.
* اما به یکباره این فعالیتها درسال ۵۴ قطع شد؛ چرا؟
وزیر فرهنگ آن زمان به خاطر مساله بیاهمیتی به من غضب کردند؛ اما قدرت دست ایشان بود. البته بعدها خودشان بارها دنبال من فرستاد؛ اما من نپذیرفتم و به شکل خودخواستهای معاف از خدمت باقی ماندم و هیچ حق و حقوقی هم از دستگاه نگرفتم. بعد از آن خودم یک شرکت خصوصی دایر کردم و کار موسیقیام را ادامه دادم؛ ولی کار در رادیو را همچنان ادامه میدادم تا اینکه بعد از انقلاب، روند کندتر شد و ما هم به همان صورت به فعالیتهایمان ادامه میدادیم. به طور کلی وقتی سن یک هنرمند از ۵۰ سال بالاتر میرود، رفتهرفته کم کارتر میشود، این اتفاق زمانی پررنگ تر میشود که محیط اطراف سازگار نباشد. من نیز به تنگنا افتادم و به میل و اراده خودم چند سالی گوشهنشین شدم و از خلق موسیقی کناره گرفتم؛ ولی همچنان به یک فراز از موسیقی یا یک کلام از شعر فارسی عشق میورزم. من شعر و موسیقی را به شکل دیوانهواری دوست دارم. هیچ وقت از موسیقی جدا نبودم حتی زمانی که کناره گرفتم و کاری را ضبط نکردم باز هم عاشق موسیقی بودم. بعد از انقلاب سه سیدی ضبط کردم که هر کدام کیفیت خاص خودش را دارد. حالا که ۸۱ ساله شدم مثل همان کودکیهایم به موسیقی و شعر فارسی عشق میورزم.
* شما در طول فعالیتهایتان با اساتید بزرگی کار کردید. این چقدر به اختیارِ شما بود و تا چه اندازه به انتخاب آنان باز میگشت؟
من در دو جهت فعالیت میکردم. در رادیو در خدمت اساتیدی چون حبیبالله بدیعی، پرویز یاحقی، همایون خرم، شهناز، فرهنگ شریف، فضلالله توکل، فریدون حافظی، عباس خوشدل، فریدون شهبازیان و… بودم. افتخارم این است که با شاخصترین چهرههای این افراد کار کردم. یکی از آهنگسازانی که آثارشان را بسیار دوست دارم، برادران یوسف زمانی هستند. اما در آن زمان در رادیو و تلویزیون، شورایی وجود داشت که تشخیص میداد که فلان آهنگ باید با صدای گلچین باید ضبط شود و این مساله را به ما اعلام میکردند. برای مثال به من میگفتند روز سهشنبه در رادیو حضور داشته باش، مشخص میشد که شعر برای چه کسی است و آهنگساز چه کسی. چند جلسه تمرین میگذاشتیم و بعد از آن، برای ضبط میرفتیم. معمولاً شورا تصمیم میگرفت؛ در برخی برنامهها از جمله «گلهای تازه» (من در گلهای تازه و برگ سبز نبودم) یک عضو فعال رادیو و تلویزیون بودم. در این زمان کوتاه ۱۷ ساله، شانس این را داشتم تا با هنرمندانِ بسیار برجستهای آثار متعددی را ضبط کنم. علاوه بر آن، بسیاری از این اجراها نیز بنا به اراده شخصی انجام میشد؛ برای مثال آقای بدیعی را میدیدم و قرار میگذاشتیم در بیات ترک اثری را ضبط کنیم.
* با توجه به اینکه میگویید گاهی یک یا دو جلسه تمرین میکردید، راز ماندگاری و تاثیرگذاری این آثار چه بود؟
حضور مجریانِ خوش فکر و با علم. فکر کنید آقای یاحقی که در ۱۷ سالگی بهترین نوازنده سولیست رادیو بود، در یک اثر چه نقشی میگذاشت؟ حضور خود هنرمند است که این ارزش را به هنر میدهد. من نیز آدم عاشق پیشهای در این کار بودم و همواره تلاش میکردم نسبت به چیزی که اجرا میکنم، فهم و ادراک داشته باشم. هیچ وقت اثری را به صورت کلاسیک و از روی وظیفه اجرا نکردم. همیشه دلی این کار را کردم. اول از غزل حافظ لذت بردم و بعد آواز همایون یا ماهور را روی آن خواندم. ببینید اگر در ارائه ی یک هنر مساله ی دلی بودن باشد، بهتر ارائه میشود؛ به خصوص هنر موسیقی و موسیقی ایرانی.
* دلیل این همه تاکید شما روی کلام چیست؟
کلام منظوم فارسی در موسیقی ما نقش بسیار حساسی دارد. وقتی میگوییم شعر و موسیقی، یعنی ابتدا ارجحیت بر شعر است و بعد به موسیقی.
* شما از معدود خوانندگانی هستید که این نظر را دارید. در حالی که بسیاری شعر را به نفع موسیقی سانسور میکنند.
من معتقدم که ابتدا شعر ظاهر شد و بعد موسیقی ما. شما با بهترین صدا شروع به چهچهه زدن و فریاد کشیدن کنید؛ آنقدر جلوه نمیکند که یک بیت یا یک غزل از شاعر گرانبهایی مثل حافظ و سعدی را بخوانید. شنونده نیز بیشتر به کلام و نوع ادای کلمه توجه دارد نه چهچهه. یکی از لوازم ضروری آواز، تحریر در قالب کلام است و به همین خاطر به کلام بیشتر توجه داشتم.
* انتخاب اشعار بر چه اساسی صورت میگرفت؟
سازمانها هر کدام برای خودشان یک ملکالشعرا داشتند. مثلاً در رادیو آقایی به نام نیرالسینا بود. در فرهنگ و هنر ابراهیم صفایی بود. گاهی خوانندهها از آنها غزلی متناسب با آوازی که میخواندند، میگرفتند؛ من اما به اینها مراجعه نمی کردم و خودم بنا به اطلاعاتی که داشتم این تصمیم را میگرفتم و مثلاً فکر میکردم شعری مثل «حاشا که من به موسم گل ترک میکنم»، مناسب سه گاه است. اگر هم اطلاعاتی نداشتم یا مفهوم چیزی را نمیفهمیدم، به یک آدم مطلع مراجعه و رفع عیب میکردم و بعد به اجرایش در میآورم.
* یکی از نقاط اوج آن دوران، ترانههایی بود که اجرا میشد. در این سالها اما ترانه از موسیقی ملی تقریباً حذف شده و بیشتر به همان اشعار کلاسیک بسنده شده است. چرا؟
این یک سوال سهل و ممتنع است. هم جواب آسانی دارد و هم احتیاج به تفکر دارد. اما در عین حال باید به این نکته توجه کرد که گنیجنه ادبیات فارسی که در هیچ کجای دنیا نظیر ندارد، خود منبع بسیار غنیای است که هر اندازه هم که استفاده شود، باز هم جای کار دارد.
* کسی به غنای ادبیات فارسی شک ندارد، اما حذف ترانهسرایی خود ضربه جبران ناپذیری وارد کرد.
حتماً همین طور است. در این سالها کسانی در موسیقی فعالیت کردند که دنبال چیزهای سهل میگشتند و خیلی راحت بدون اینکه تامل کنند، فعالیتهایشان را ادامه میدادند. به همین خاطر است که ما در این سالها چیزهای سادهای میشنویم. این مشکل به خصوص در موسیقی پاپ به شدت دیده میشود، انگار خواندن ترانههای پرمغز سخت شد. از طرف دیگر تعداد فعالان این رشته زیاد شد. ما در سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۶ افراد شاخصی داشتیم که دنبالِ این کار میرفتند؛ اما الان همه چیز برای همه ساده است. حتی حضور دستگاههای صوتی و حضور موسیقیهایی از دیگر کشورها باعث نوعی پراکندگی شد و تمام این مسائل باعث شده تا امروز دیگر کمتر موسیقی ملی به گوشتان برسد. هر چه عرضه کمتر شود، تقاضا هم کمتر میشود. متاسفانه موسیقی ملی مهجور مانده است. خدا کند که در این باره اتفاقهای خوبی بیفتد. ضمن اینکه فراموش نکنید، نقش دولت در انجام امورهنری بسیار بسیار سازنده است. او الان میتواند در عرض سه تا چهار سال، سیستم اداره موسیقی را عوض کند. اگر الان رونق موسیقی پاپ بیشتر از موسیقی ملی است، به این خاطر است که نهاد دولتیای به موسیقی ملی کمک نمیکند.
* باز به همان سوال ابتدایی باز میگردم. این همه سال فعالیت نکردن با آن عشق و علاقهای که از آن صحبت میکنید، سخت نبود؟
البته من ده سال از این مدت را بیمار شدم و به شکل عملی امکان این فعالیت را نداشتم. پیش از آن هم مثل کسی بودم که انگار از پدر و مادرش قهر کرده باشد.. اما به تازگی خوشبختانه رونقی در این کار به وجود آمده و انشالله ما هم زنده بمانیم تا این شکوفایی را به چشم ببینیم.
* آثار منتشر نشدهای هم دارید؟
حدود ۶-۵ اثر هست که از سال ۵۶ به بعد مجال انتشارشان پیش نیامد و خودمان آنها را در آرشیو شخصی نگاه داشتهایم و امیدوارم که روزی منتشر شود.
گفتنی است استاد نادر گلچین زاده ۱۳۱۵ در رشت است.
دیدگاه