رضا امیرخانی در جمع عاشقان کتاب استان گیلان

​زبان فارسی در خطر است/در حال نگارش رمانی در مورد توسعه شهری هستم/اگر قدر همدلی و اتحاد خودمان را ندانیم فاصله ما با افغانستان به زیر ۵ سال می رسد

اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا رضا امیرخانی گفت:در نوشته هایم از جدا نویسی(جدا کردن وندها و بن ها) استفاده می کنم و یک نگاه شخصی بر آن حاکم است و هیچ وقت نسخه ی عمومی نمی دهم.

اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا رضا امیرخانی نویسنده برجسته و صاحب سبک کشورمان که به دعوت اداره کل کتابخانه های عمومی گیلان در یازدهمین دوره نمایشگاه کتاب گیلان حضور یافته بود با سخنرانی در بخش جنبی این نمایشگاه و گپ و گفت با مخاطبان بی شمارش ساعات خوشی را برای مردم فرهنگ دوست گیلان رقم زد.(گزارش تصویری)

به گزارش خبرنگار دیارمیرزا از رشت ,امیرخانی در ابتدای سخنانش گفت: تاکنون در هیچ یک از نمایشگاه های استانی به عنوان میهمان شرکت نکرده ام چون می ترسم برپایی نمایشگاه برای کتاب فروشی های سطح شهر خیلی اتفاق خوبی نباشد.اما دوستان ارشاد در این سالها تلاش کرده اند که فضا به سمتی پیش برود تا اهالی نشر هر استان در نمایشگاه استانی شرکت کنند و امیدوارم فضا طوری مهیا شود که کتاب فروشی های هر استان فرصت حضور در نمایشگاه های استانی کتاب را داشته باشند وگرنه نمی شود با اطمینان گفت که برگزاری نمایشگاه های استانی برای حوزه صنعت نشر چندان مفید هستند.

صحبت کردن در جمع کتابداران و معلمان سخت است

amirkhani9826وی با بیان اینکه هرجایی که در آن مردم به بهانه کتاب و پیرامون کتاب جمع شوند , ارزشمند است و حضور در آنجا برای او مایه افتخار است اضافه کرد:همواره گفته ام صحبت کردن در دو جا برای من سخت است.یکی در میان معلمان و دیگری کتابداران. چون زندگی حرفه ای خودم را مدیون این دو قشر هستم.معلم ها کسانی هستند که کتاب خواندن را به معنی ظاهر کلمه به من آموختند و کتابداران کسانی هستند که کتاب خواندن را به معنای باطنی کلمه یادم دادند.

این نویسنده و منتقد ادبی گفت: در سال ۷۴ و درست در بیست سال پیش « ارمیا» به عنوان اولین کتابم منتشر شد و سعی کرده طی فاصله های سه یا چهار ساله کتابی بنویسم.یک نکته جذاب در این باره این است که چند سال پیش در نمایشگاه کتاب تهران جوانی پیش من آمد و گفت:« چرا شخصیت ارمیا این گونه شروع شده و خاتمه می باید و…» در پاسخ به او گفتم من نمی دانم که شما چقدر فضایی که کتاب در آن رقم می خورده را درک کرده ای.سال ۶۷ وقتی که جنگ تمام شد فضای جامعه آنگونه بود.از او پرسیدم شما متولد چه سالی هستی که گفت: متولد ۷۴ هستم!

کتاب تنها رسانه ای است که می تواند از سد زمان عبور کند

امیرخانی با بیان اینکه همین فضا موجب شده است که کتاب به عنوان یک رسانه ماندگار شناخته شود خاطرنشان کرد: کتاب تنها رسانه و مدیومی است که اگر خوب باشد و بتواند از سد زمان عبور کند می شود تقریبا مطمئن بود که عمر زیادی خواهد داشت. اما معمولا رسانه های دیگر این وضعیت را ندارند و آدم هایی که کتاب می خوانند سعی می کنند متمرکز تر باشند و برای همین معمولا سعی می کنم برای کتابخوان ها احترام متفاوتی قائل شوم.

به جای اینکه قصه های مادربزرگ خودمان را بنویسیم قصه های مادر بزرگ مارکز را نوشتیم

amirkhani_9895خالق «من او» با بیان اینکه این کتاب در سال ۷۸ منتشر شده و از یک قصه معمولی و به عبارتی قصه مادربزرگ ها برخوردار است اظهار کرد: می گویند زمانی به مارکز گفتند که تو «صد سال تنهایی » را چطور نوشتی؟ گفت من بازگو کننده ی قصه های مادربزرگم هستم. آنچه که مارکز گفت حرف عمیقی بود اما از آنجا که ما در ایران کپی رایت را رعایت نمی کنیم این حرف سریعا ترجمه شد و همه رفتیم به جای اینکه قصه های مادر بزرگ خودمان را بنویسیم قصه های مادر بزرگ مارکز را نوشتیم.

امیرخانی اضافه کرد: سعی کرده ام در این کتاب بازگو کننده ی قصه های خودم و مادربزرگم باشم نه مادربزرگ دیگران.

وی با بیان اینکه معولا نویسنده های تازه کار در اولین اثر خودشان را لو می دهند، گفت:من هم اینگونه بودم اما در کتاب‌های بعدی کمتر فضایی است که شما شاهد هستید زندگی شخصی نویسنده مستقیم در آن بیان شود.

سخت‌ترین کار مستند نگاری یک شخصیت واقعی است/مایه اصلی رمان «بیوتن» نفرت است و «من او» عشق

 امیرخانی با بیان اینکه سخت‌ترین کار مستند نگاری یک شخصیت واقعی است، یادآور شد: برخی فکر می کنند شخصیت «ارمیا»یا «قیدار»در بیرون از کتاب هم وجود دارند .یادم می آید بعد از رمان «بیوتن» کسی بهم زنگ زد و گفت«من الان بهشت زهرا هستم و در شماره قبری که شما گفته اید کس دیگری دفن است. واقعیت امر این است که این شخصیت ها هیچ کدام واقعی نیستند و مدلشان از یک شخصیت واقعی گرفته نشده است و رفتارهایشان به تخیل نویسنده بر می‌گردد.

خالق «بیوتن» با بیان اینکه این رمان دو خصیصه دارد که هر دوی آنها باعث سخت خوانی کتاب می شود , گفت:اول از همه «بیوتن» رمان تلخی است درست در تضاد با « من او »که مخاطب با رمان شیرینی رو به رو است.مایه اصلی در «بیوتن» نفرت است اما در «من او» عشق.
امیرخانی از فاصله گذاری به عنوان دومین خصیصه رمان «بیوتن» نام برد و آن را عمدی دانست و عنوان داشت: از آنجایی که نویسنده نتوانسته در رمان بیوتن به یک جواب قطعی برسد خواننده هم قرار نیست به جواب قطعی دست یابد به همین دلیل عمدا فاصله گذاری در رمان ایجاد شده است.

وی با بیان اینکه در رمان بیوتن یا یک طرح وارد یک آزمایشگاه انسانی شده است تا ببیند آیا به سرانجامی می رسد یا خیر , اظهار کرد: با پارادایم سنت – مدرنیته وارد فضای بیوتن شدم و یک آزمایشگاه انسانی با ترکیبی از خشی , آرمیتا و ارمیا و فضای منهتن تشکیل دادم و در مقام یک نویسنده به عنوان یک آزمایشگر وارد فضای آزمایشگاه شدم.هرچه جلوتر رفتم ناسازگاری بیشتر شد و فضای تلخی که خواننده احساس می کند من به عنوان نویسنده کتاب بیش از شما این احساس تلخی را داشتم و به این نتیجه رسیدم که این پارادایم انسانی نمی تواند پاسخی برای سوالات من باشد.برای همین یک شخصیت فرعی به نام «حاج مهدی»که راننده تاکسی است و به صورت اتفاقی در اواسط داستان وارد رمان کردم تبدیل به مهمترین شخصیت داستان شد و رمان با همین شخص به پایان رسید.بنابراین رمان بیوتن رمانی نیست که خواندن و نوشتن آن شیرین باشد.

در حال نگارش رمانی در مورد توسعه شهری هستم

amirkhani_9906امیرخانی با بیان اینکه وقتی یک نویسنده در دوره ای از زندگی به چیزی شک می کند بهتر است آن را به مخاطب نیز انتقال دهد ,گفت:پارادایمی که در ذهن من در حال فروپاشی بود موجب تلخ شدن این رمان شد و خیلی خوشحالم که توانستم دوره از زندگی ام را صادقانه بازگو کنم.

چند سالی است که به دلیل درگیری های شخصی نتوانستم رمان را جلو ببرم اما همه ی دلایل درگیری شخصی نیست, یک رمان درباره توسعه شهری درباره تهران به عنوان بدترین شهر ایران از لحاظ توسعه در دست تحریر دارم که در آنجا هم فکر میکنم فضا به شدت در حال تلخ شدن است. ناسازگاری شخصیت های رمان زیاد است و مدام پیرنگ رمان در حال جابه جایی است و از این جهت شبیه بیوتن است.

توسعه شهری از پایه های تمدن است و یکی از رشته های بوده که در دانشگاه های معتبر دنیا به ایرانی ها اجازه تحصیل در آن را نمی دادند و کشور ما ضعف‌های بسیار جدی در این زمینه دارد.

در «قیدار» فتوت نامه یک گاراژدار را نوشتم

amirkhani_9970امیرخانی در ادامه در مورد شکل گیری رمان «قیدار» و فضای این کتاب اظهار کرد:در تمدن ایرانی گاهی اوقات که شریعت و بی شریعتی قادر به نجات جامعه نبودند, فتوت نامه‌ها به عنوان یک درمان و نسخه در تمدن ایرانی وارد میدان می شدند.و وقتی سنت اسلامی با سنت ایرانی عجین شد فرصت مناسبی برای فتوت نامه ها بوجود آمد و بسیاری از سنت های ما نظیر عزاداری ها و خیلی دیگر از سنت‌های عمیق ما بر گرفته و در کنار سنت های اهل فتوت رنگ و بوی بومی گرفته است.

وی اضافه کرد: یکی از روش های نظام سازی در کشور ما این بوده که هر صنفی پیر و بابای خودش را داشته باشد تا آنها مشکلات صنفی خودشان را حل کنند اما در فضای جدید این موضوع کمرنگ شده است.

امیرخانی مرام اهل فتوت را منحصر به تمدن ایرانی ندانست و با بیان اینکه در کشورهای دیگر هم این مرام وجود دارد, اظهار کرد: آئین «هاگاکوره» تمدن ژاپن شبیه به آئین اهل فتوت ماست و راه و رسم این آئین را در نسخه های سینمایی چون سامورایی ها می بینید.این مساله نشان دهنده این است که عده ای بوده اند که جور جامعه را می کشیدند تا سایرین آرام تر زندگی کنند.

وی افزود:ژاپنی ها فکر می کردند آئین «هاگاکوره» فراموش شده است اما در برگه های استخدامی میتسوبیشی و تویوتا بخشی از این آئین را زنده کردند و مثلا گفتند که »کارمندی که عضویت خانواده تویوتا را می پذیرد بخاطر پول هرگز حاضر نیست به کارخانه ی دیگری برود» اما ما ایرانی ها در برگه استخدامی ایران ناسیونال چنین بندی نداشتیم و متاسفانه از فوت نامه ها فاصله گرفتیم.
امیرخانی با بیان اینکه فوت نامه ها مسائل روز را با مسائل عمیقی اعتقادی تبیین می‌کردند, تصریح کرد: هر صنفی در گذشته فتوت نامه های خودش را داشته مثلا صنف قصاب خود را به حضرت ابراهیم (ع) می رساند که می خواست فرزند خود را ذبح کند یا صنف آهنگران خودشان را داود نبی می رساند که زره ساز بود.

خالق «قیدار» در ادامه گفت:با ورود به دنیای مدرن فتوت‌گری فراموش شد و سعی کردم در این کتاب فتوت نامه یک گاراژ دار را بنویسم و با زنده کردن یک فتوت برای شخصیت رمانم بتوانم فضیلتی را که یک شخص می‌تواند با آداب خاصی که خودش برای زندگی اش ساخته، خلق کنم.قیدار در حقیقت یک واکنش به چیزی است که قسمت های طریقتی ما به نسبت به شریعت کمرنگ می شود.

چند نفر از دوستان قدیمی ام اهل لشت نشا هستند/یک نویسنده بسیاری از حرف‌ها را از دیگران به عاریه می گیرد

amirkhani_9957امیرخانی در پاسخ به سوالی در مورد دلیل نامگذاری یکی از کتابهایش به نام «نشت نشا» گفت:اگر بخواهم در مورد این کتاب حرف بزنم اول باید به این مورد اشاره کنم که چند نفر از دوستان قدیمی ام اهل لشت نشاء بودند و همیشه این اسم برای من آشنا بود و موقعی که می خواستم برای کتابم اسمی انتخاب کنم اسم «نشت نشا» را انتخاب کردم.

وی ادامه داد:واقعیت امر این است «نشت نشا» را جعل کرده ام . در آن دوره چیزی به نام «فرار مغزها» و «مهاجرت نخبگان» داشتیم .هرچه که فکر کردم دیدم واژه «فرار» خیلی تند است و ازسوی دیگر تاریخ ما هجری است و در اسلام «مهاجرات» امر مقدسی است و سعی کردم اسم بهتری پیدا کنم.غربی ها به این پدیده می گفتند «BRAIN DRAIN -نشت مغز» برای همین وازه نشت را انتخاب کردم.«نشا» هم کوتاه شده کلمه «نشاندن» است.

امیرخانی با بیان اینکه این افراد نه می توانستند نخبه باشند و نه مغز اظهار کرد:مهمترین اتفاق این بوده که این قشر از جامعه افرادی بوده اند که نظام برای آنها سرمایه گذاری کرده است.

وی در ادامه در خصوص مطالب آمده در این مقاله که بعدا به کتاب تبدیل شد ,گفت: زمانی که به ایالت متحده آمریکا سفر کردم هزینه هتل خیلی گران بود و برای همین یک ماشین هزار دلاری خریدم و حتی برخی شب ها در ماشین می خوابیدم.از طرف دیگر هر کدام از دوستان هم دانشگاهی من در یکی از ایالت ها از اساتید دانشگاهی آن ایالت بودند و هر شب میهمان یکی از دوستان می شدم و در این نشست و برخاست ها هر کدام از دوستان یک جمله درخشانی در مورد سیستم آموزشی کشور می گفتند و دلیل عدم پیشرفت کشور را ذکر می کردند و آرام آرام «نشت نشا» به ذهن من آمد و همه ی آنچه که در این کتاب گفته شده حرف های شخص من نبوده است.

امیرخانی با بیان اینکه نفحات نفت نیز به عبارتی سرنوشت مشابهی داشته است یادآور شد: برخی مباحث را از افرادی متخصص حوزه اقتصاد که با آنها دم خور بوده ام به  عاریه گرفتم. اینگونه نیست که در یک اثر همه مطالب گفته شده حرف خود نویسنده باشد بلکه مواردی را از دیگران به عاریه می گیرد اما نویسنده نگاه خودش را در آن اثر حاکم می کند.

در همه ی آثارم به آنچه که در همان زمان می نوشتم اعتقاد داشتم

خالق «نشت نشاء» در پاسخ به این سوال که آیا هنوز به آنچه که در این کتاب گفته شده است اعتقاد دارد یا خیر , اظهار کرد: در همه ی آثارم مطمئنا هستم که موقع نوشتن اثر حرفم همان بوده است و به آن اعتقاد داشته ام.در همه ی آثارم کمبودهایی قابل مشاهده است اما به این عنوان که دوست داشته باشم امروز چیزی را به آنها اضافه کنم معتقد نیستم,چون آن پروژه در ذهنم بسته شده است.

وی اضافه کرد:کماکان وقتی به موضوع «نشت نشا» نگاه می کنم به این مساله اعتقاد دارم که هر کدام از ما به آنچه پیرامونمان اتفاق می افتد باید پاسخگو باشیم.اگر چیزی را از پدر و مادرم یاد گرفتم به آنها مدیونم و به همان نسبت اگر علمی در کشورم یادگرفته ام به کشورم مدیون خواهم بود. آنچه که در مورد علم بومی گفته بودم بدیهی است.علم بومی از سوال بومی گرفته می شود و سوال بومی آن چیزی است که کشور ما کم دارد.
امیرخانی در خصوص مشابه بودن اسم برخی شخصیت ها در چند اثر اذعان کرد: حقیقت این است که نویسنده ای نیستم که شخصیت قبلی داستانم را در یک کتاب جدید تکرار کنم و وقتی شخصیتی تکرار می شود موظف به این هستم که تحولی در آن ایجاد کنم.

وظیفه داشتم خطری که در افغانستان می دیدم را به مردم کشورم گوشزد کنم

amirkhani_9962خالق «جانستان کابلستان» در خصوص این کتاب گفت: در دنیای امروز که هرکسی به راحتی می تواند سفر کند سفرنامه نویسی ژانر منسوخ شده ای است و کمتر کسی به دنبال آن می رود.

امیرخانی سفر به افغانستان را موجب باز شدن نگاه اش به برخی مسائل دانست و گفت:به کشوری رفتم که بسیاری از مردم بطور طبیعی به آنجا سفر نمی کنند.یکی از محاسنی که این سفر برای من داشت این بود که نگاهم نسبت به افغانی های مقیم ایران تغییر کرد.

وی از نوجوانان افغانی مقیم ایران که به عنوان نسل دوم مهاجر هرگز موفق به دیدار افغانستان نشده بودند به عنوان یکی از گروه های مخاطب کتاب «جانستان کابلستان» نام برد و اظهار کرد: این کتاب برای این نوجوانان پنجره ای به سمت کشور خودشان بوده و از این بابت برای من نیز کتاب ارجمندی محسوب می شود.

امیرخانی با بیان اینکه از سوی دیگر این کتاب کمک کرده تا به مساله قومیت ها نیز بپردازم , گفت: استان گیلان یکی از استان‌هایی است که مردم در آنجا نسبت به قومیتشان احساس تبعیض ندارند و از لحاظ فرهنگی و مالی در وضعیت خوبی قرار دارد اما در برخی استان های ما مسائل قومی و قبلیه ای بسیار تاثیرگذار است.

این نویسنده برجسته کشورمان افزود:وظیفه داشتم خطری که در افغانستان می دیدم را به مردم کشورم گوشزد کنم.اولین چیزی که در افغانستان وقتی با آن مواجه شدم همین مساله قومی گرایی بود , برای مثال زمانی که چند خصلت خوب افغانستانی ها را بازگو می کردم.یکی می گفت من پشتو هستم.دیگری گفت من هزاره هستم.یکی دیگر گفت من ازبک هستم و هرکسی خود را از ریشه قومی اش معرفی می کرد و کسی نمی گفت من افغانستانی هستم.

افغان ها ظرف مدت سی سال می توانند به ما برسند

امیرخانی کابل دهه ۵۰ شمسی را بسیار شبیه به تهران دهه ۴۰ دانست و گفت: باید دید که چه عاملی شبیه پس ماندگی توسعه افغانستان شده است.واقعیت امر این است که در بسیاری از زمینه ها امروز افغانستان صفر است و تقریبا هیچ جاده ی چهار بانده ای ندارد اما از آن طرف در یک روستای نزدیک به چین به جای شبکه سراسری برق از انرژی خورشیدی استفاده می کردند.یا در افغانستان تلفن سیمی خیلی کم وجود دارد و هنوز روستاها از حالت تلفن خانه ها خارج نشده اند اما از آن طرف دست هر افغانی به قول خودشان گوشک(گوشی) موبایل دیده می شود و توانسته اند با شبکه تلفن همراه مشکلتشان را حل کنند.

وی با بیان اینکه افغانستان فاقد فرستنده های تلویزیونی بوده است , عنوان داشت:اما خیلی زود به شکبه های ماهواری متصل شدند و خیلی زودتر از ما به ۱۴ شبکه دسترسی پیدا کردند.آنها فاصله ای با ما داشتند که در ظاهر به نظر می رسد خیلی زیاد است اما با روش های میانبر در حل کمتر کردن ای فاصله هستند. و اگر مدیران خوبی داشته باشند ظرف مدت سی سال می توانند به ما برسند.

اگر قدر همدلی و اتحاد خودمان را ندانیم فاصله ما با افغانستان به زیر ۵ سال می رسد

amirkhani9994امیرخانی بر لزوم اتحاد و حفط همدلی بین اقوام ایرانی تاکید کرد و یادآور شد:خدای نکرده اگر روزی ما قدردان همدلی موجود در کشورمان نباشیم و درگیری قومی گرایی شویم فاصله ما با افغانستان زیر ۵ سال می رسد و تبدیل به افغانستانی دیگر می شویم.آنچه که امروز در عراق و سوریه می بینیم این است که آرامش موجود در آن کشور واقعی نبوده است درست همان چیزی که در یوگوسلاوی سابق نیز رخ داد.

وی یکی دیگر از نکات جالب نگارش این اثر را تقدیر دولت افغانستان بابت انتشار کتاب «جانستان کابلستان »دانست.

امیرخانی با اینکه رمان برای مخاطبان عمومی نوشته می شود , اظهار کرد:همواره سعی کرده ام رمانی بنویسم که همه بخوانند و برای قشر خاصی نمی نویسم.

بعضی کتاب ها در دست ارشاد و برخی در دست انتشار است اما رمان من هنوز در دست الهام است

امیرخانی با اشاره به اینکه فعلا رمانی در دست انتشار ندارد ،گفت:در زمان قدیم نویسندگان در پایان کتاب لیست کتابهای در دست انتشار خودشان را نیز می نوشتند اما امروزه بعضی کتاب‌ها در دست انتشار و برخی در دست ارشاد است اما رمان‌ من هنوز در دست الهام است و از مدت ها پیش بر روی موضوع توسعه شهری مشغول کار هستم که به دلایلی روند نوشتن آن بسیار کند پیش می رود و کتابی برای حضور در نمایشگاه کتاب تهران ندارم.

نفحات نفت جلد صفر نشت نشا است

نویسنده برجسته کشورمان در پاسخ به سوالی در خصوص مرتبط بودن دو کتاب «نفحات نفت» و «نشت نشا»گفت:در نظر من نفحات نفت، جلد صفر کتاب نشت نشا است.برای من روشن است که قادر نیستم جلد دوم «نشت نشا» را بنویسم چون وارد یک حیطه کاملا تخصصی می شدم.شاید تا ۲۰ سال دیگر و در سن ۶۰ سالگی  بتوانم بگویم یک رمان ایرانی را چگونه باید نوشت چون حیطه تخصصی من است اما هرگز قادر نیستم در حوزه مهندسی پزشکی کتاب تخصصی بنویسم.

امیرخانی با بیان اینکه در زمان نگارش «نفحات نفت» به این موضوع هم اشاره کردم که از نظرم عدم ارتباط دانشگاه ها به سوال بومی بر می گردد و بتبع آن تولید علم بومی ! بنابراین نفحات نفت می شود جلد صفر نشت نشا.

دلایل محکمی برای جدانویسی دارم/​زبان فارسی در خطر است/ جدا نویسی به ساخت لغت کمک می کند

amirkhani_9944این نویسنده صاحب سبک کشورمان در خصوص رسم الخط خاص خود گفت:در نوشته هایم از جدا نویسی(جدا کردن وندها و بن ها) استفاده می کنم و یک نگاه شخصی بر آن حاکم است و هیچ وقت نسخه ی عمومی نمی دهم.

امیرخانی جدانویسی را لازم دانست و گفت:این کار را می کنم تا اگر در دوره ای مسئولان فرهنگستان زبان و ادب فارسی مدعی شوند که کسی قادر نیست کلماتی که جدانویسی شده را بخوانند دلایلی برای تقض این حرف داشته باشم و تابحال اینگونه نبوده که کسی به خاطر رسم الخط کتاب آن را کنار بگذارد.

وی با بیان اینکه دلایل محکمی برای جدا نویسی دارم، افزود: پیش فرض اول این است که از نظر من زبان فارسی در خطر است و مورد بعدی این است که نویسنده پاسدار زبان فارسی است.

امیرخانی در خصوص در خطر بودن زبان فارسی اظهار کرد: اگر به ۱۵۰ سال پیش برگردیم زبان اداری و روشنفکری هند فارسی بوده است.یا در سرود ملی پاکستان  که توسط اقبال لاهوری سروده شده و اخیرا تغییر کرد, تنها یک کلمه غیرفارسی وجود داشت.در کتیبه های مساجد هند و ترکیه کلمات فارسی زیادی مشاهده می کنیم و بساری از شعرای ما در هند دفن شده اند و کتبیه های امامزاده ها و مساجد هندی و پاکستانی به خط فارسی نوشته شده است نه عربی.

وی اضافه کرد: بنابراین طی این سالها چند صد میلیون نفر از کسانی که به فارسی می نوشتند و صحبت می کردند کم شده است و ممکن است افغانستان نیز به سرنوشت هند دچار شود و زبان فارسی دری را از دست بدهد.اگرچه تاجیک ها زبانشان فارسی است اما به روسی می نویسند و ما نتوانسته ایم زبان و نگارش فارسی را گسترش دهیم.

رمان های قبل از انقلاب یک کپی خارجی موفق داشته اند

امیرخانی با تاکید بر در خطر بودن زبان فارسی ,از دست رفتن قدرت لغت سازی را یکی دیگر از مشکلات دانست و گفت: اعراب به راحتی با واژه های بیگانه لغت سازی می کنند اما در زبان فارسی لغت سازی نداریم و به نظرم جدا نویسی به ساخت لغت در زبان فارسی کمک می کند.

وی در خصوص وضعیت رمان نویسی قبل و بعد از انقلاب، گفت: تمام رمان‌های خوب قبل از انقلاب یک کپی خارجی موفق با الگوی جریان چپ بدون اینکه هیچگونه سرقت ادبی رخ داده باشد, داشته اند. چون فضای فکری نویسنده ها و الگوهای ذهنی آدم ها یکی بوده است.

نویسنده برجست کشورمان اضافه کرد:فرار از فضای الگوی چپ یکی از بزرگترین اقداماتی بود که امام خمینی آن را به روی ما باز کرد و امروز فضای رمان های ما دیگر اکثریتش چپ نیست.

امیرخانی , سایت www.ermia.ir (ارمیا) را سایت رسمی خود و انتقال دهنده نظرات شخصی اش دانست.

‘به گزارش خبرنگار دیارمیرزا در یازدهمین دوره نمایشگاه کتاب گیلان, اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان با دعوت از حضور چهره های سرشناسی چون «اکبر اکسیر» و «رضا امیرخانی»این نمایشگاه را از حالت سوپرمارکتی خارج کرده و رنگ و بوی بهتری به آن داده است.
گفتنی است در ادامه این نشست ها «سردار گلعلی بابایی» در روز شنبه از ساعت ۱۵ الی ۱۷ شب در غرفه اداره کل کتابخانه های عمومی گیلان و همچنین بخش جنبی این نمایشگاه حضور می یابد.

خبرنگار:سینا هوشمند

tel final1

Share